با ما همراه باشید
اسکورسیزی اسکورسیزی

سینمای جهان

اسکورسیزی، پاچینو و دنیرو از «مرد ایرلندی» می‌گویند | این فیلم باید ساخته می‌شد!

ترجمه‌ی اختصاصی از آرت‌تاکس: در حاشیه‌ی برگزاری فستیوال نیویورک، مارتین اسکورسیزی ، آل پاچینو، رابرت دنیرو و جو پشی از مراحل ساخت مرد ایرلندی گفتند

می‌‌خواهم با یک سؤال ساده شروع کنم. این پروژه چگونه آغاز شد؟ داستان از چه قرار بود؟

جین روزنتال (تهیه‌کننده): سال ۲۰۰۷ در صدد ساخت فیلمی با نام «زمستان فرانکی ماشین» بودیم. با برَد گری، که آن زمان رئیس شرکت پارامونت پیکچرز بود در این‌باره صحبت کردیم. باب (رابرت دنیرو) ذکر کرد کتاب دیگری خوانده که به نظر می‌توان دو داستان را با هم ترکیب کرد. اسم کتاب «شنیدم خانه‌ها را رنگ می‌کنی» بود. تصمیم گرفتیم همین ایده را اجرا کنیم و آن را به برَد ارائه دادیم. برَد از سرعت بالای ما شوکه شده بود. استیون زیلیان هم فیلم‌نامه را نوشت و به این ترتیب، سفرمان آغاز شد.

نتفلیکس با مرد ایرلندی معادلات را بر هم می‌زند | فیلم‌هایی که هیچ کس نخواهد ساخت

اما، در چه مقطعی وارد پروژه‌ی تولید این فیلم شدی؟

اما تیلینجر کاسکاف (تهیه‌کننده): از همان ابتدا حضور داشتم ولی بیش‌تر مسئولیتم مربوط به فیلم‌برداری و آماده شدن برای این کار بود.

و این دوره، طولانی بوده؛ درست است؟

اما تیلینجر کاسکاف: ۱۰۸ روز

مارتین اسکورسیزی : اما قضیه طولانی‌تر از این حرف‌هاست. از سال ۱۹۹۵ و بعد از ساخت کازینو، می‌خواستیم باری دیگر با هم همکاری کنیم. دائمن درباره‌ی پروژه‌ها‌مان در زمان‌های مختلف در تماس بودیم ولی فرصت مناسبی فراهم نشد. تلاش‌مان سر ساخت فیلم «زمستان فرانکی ماشین» هم به بن‌بست خورد.

آل پاچینو در مصاحبه با ورایتی از مرد ایرلندی می‌گوید: مسافر بین راهی بودم

رابرت دنیرو: بعد نزدیک به دو سال پیش از صحبت‌ها‌مان، دوستی خواندن آن کتاب را به من پیشنهاد داد. ابتدا هدفم از خواندن کتاب، تحقیق برای فیلم «زمستان فرانکی ماشین» بود ولی بعد از خواندنش، آن را به مارتین نشان دادم.

مارتین اسکورسیزی : باب کتاب را به من نشان داد و می‌دیدم که به شدت با شخصیت اصلی خو گرفته. بعد از آن، کارها به سرعت پیش رفت. بعد از آن تماس با برَد، استیو زیلیان را برای نوشتن فیلم‌نامه استخدام کردم. فکر می‌کنم تمام این ماجراها برای ده سال پیش است. آل پاچینو و جو پشی هم از همان ابتدا انتخاب‌های ما برای حضور در فیلم بودند.

و همیشه می‌خواستید با آل پاچینو، همکاری کنید، درست است؟

مارتین اسکورسیزی: اولین باری که آل را دیدم، سال ۱۹۷۰ سر نمایش‌نامه‌ی ‌«موش‌ها» بود. فرانسیس کاپولا ما را به یک‌دیگر معرفی کرد. در طی سال‌ها ولی خواسته و ناخواسته، را‌ه‌مان هیچ‌گاه به هم نرسید. یادم است شش سال پیش یا حتا بیش‌تر، با آل سر این فیلم صحبت کردیم. او همان‌جا به ما خیره شد و گفت «مطمئنید این فیلم ساخته می‌شود؟!» البته حرف او بیش‌تر مربوط به سن و سال بالای خودمان بود ولی در نهایت قول دادم که فیلم ساخته می‌شود. به دلایل مختلفی، مثبت و منفی، پروسه‌ی تولید به تأخیر می‌افتاد که مهم‌ترینش، جنبه‌ی تکنیکی فیلم بود

مروری بر «مرد ایرلندی» اسکورسیزی: منتقدان چه می‌گویند؟

بازی در نقش فرد معروفی مانند جیمی هافا چه احساسی داشت؟ باید چالش جالبی باشد.

آل پاچینو: نقش سختی‌های خودش را داشت اما در دنیای امروزه به سبب دسترسی به اطلاعات بسیار در مورد این شخصیت‌ها مانند آشنایان‌شان، کتاب‌هایی که در موردشان نوشته شده‌اند و مهم‌تر از همه ویدیوهایی که از آن‌ها موجود است، کار را آسان‌تر می‌کند. در حالی که مثلن برای بازی در نقش سرپیکو، اطلاعات من تنها به صحبت‌هایی که با سرپیکوی واقعی انجام دادم، محدود بود. اما جیمی هافا، بحث متفاوتی است. اطلاعات بسیاری را از گوش و کنار می‌توانید به دست آورید و خود من هم در دوران نشستن او بر مسند قدرت بزرگ شدم.

آقای پشی، می‌توانید درباره‌ی اولین بازی‌تان پس از سال‌ها دوری از سینما بگویید؟

جو پشی:  نمی‌دانم چه بگویم! من فقط هر کاری که مارتین ازم بخواهد انجام می‌دهم و بس

تجربه‌ی همکاری پس از بیست و چهار سال (از زمان ساخته شدن کازینو) چه احساسی داشت؟

رابرت دنیرو: من و مارتین به دلایل مختلفی نتوانستیم با هم کار کنیم. در مورد فیلم هم با مارتین صحبت‌های طولانی داشتم و هم با جو. در نهایت، خوش‌حالم که با وجود مدت زمان طولانی که سپری کردیم، توانستیم فیلم را بسازیم. در زمینه‌ی مالی هم خوش‌شانس بودیم.

مارتین اسکورسیزی : و این نکته‌ی کلیدی است. برای سال‌ها سرمایه‌گذاری پیدا نکردیم. البته فراموش نکنیم که پیدا کردن تکنولوژی مناسب برای کمتر کردن سن و سال رابرت، آل و جو به شکلی که بازی آن‌ها را مختل نکند، زمان زیادی برد. نمی‌خواستم این سه با وسایلی مثل کلاه و توپ‌های موشن‌کپچر روبه‌روی هم قرار بگیرند. چند سال پیش چند نمونه‌ی آزمایشی موفق داشتیم ولی در نهایت این پروسه هزینه‌ی گزافی داشت. نتفلیکس گفت که مشکلی با این موضوع ندارد و سرمایه‌ی فیلم را تأمین کرد. از دید هنری، همه‌چیز دست خودمان بود و کسی در کارمان دخالت نکرد. ترکیب هیبریدی جالبی است؛ ایجاد تعادل میان چیزی که فیلم باید در تئاتر، تلویزیون، فستیوال‌ها و هر جایی باشد.

فارغ از این‌ها، من و باب می‌دانستیم این فیلم باید ساخته شود.. با بالا رفتن سن، هر کسی به شکل متفاوتی رشد می‌کند و کم کم از هم جدا می‌شوید. این موضوع در مورد رابطه‌ی ما صادق نیست. دائمن با هم ملاقات می‌کردیم و هنوز هم من، باب و جو هماهنگی ذهنی کاملی به خصوص در مورد شخصیت‌هایی خاص، داریم. و بالأخره توانستم با آل پاچینو کار کنم! سر کارمان وقت تلف نمی‌کردیم؛ کارمان را انجام می‌دادیم و از آن لذت می‌بردیم. ولی کار بسیار سنگینی بود. همان‌طور که گفته شد، ۱۰۸ روز فیلم‌برداری طول کشید. چه تعداد لوکیشن داشتیم؟

اما تیلینجر کاسکاف: ۱۱۷ لوکیشن و ۳۰۹ صحنه فیلم‌برداری شده

مارتین اسکورسیزی: همه‌ی این‌ها یعنی جابه‌جایی دائمی، گاه دو یا سه بار در روز. در نظر بگیرید برای فیلم‌های پرهزینه، کامیون‌های بزرگی برای جابه‌جایی وسایل تعبیه شده‌اند. حالا بحث جلوه‌های ویژه را هم پیش بکشید، مجبور بودیم ۹ دوربین خاص را با خودمان بکشیم. برای یکی از دوربین‌ها، فیلم‌بردارمان رودریگو پیرتو نگران جاگذاری‌اش در لوکیشن‌های تنگ بود. به او می‌گفتم که نگران چیزی نباشد و راهی پیدا می‌کنیم. هر کدام از دو دوربینی که معمولن سر صحنه استفاده می‌کنم، شش لنز دارند. می‌خواهم به این برسم که تعداد بسیاری کامیون سنگین و پر از بار داشتیم که حرکت‌مان را کند می‌کرد ولی این موضوع لزومن بد نبود.

اما تیلینجر کاسکاف: تکنولوژی مورد استفاده‌مان اصلن دست ‌و پا گیر نبود و وقت تلف نمی‌شد.

بخش‌هایی هم با استفاده از نگاتیو فیلم‌برداری شده، درست است؟

اما تیلینجر کاسکاف: بله. ۷۰ درصد فیلم دیجیتال و باقی نگاتیو است.

مارتین اسکورسیزی: دقیقن عکس فیلم قبلی‌مان

جین روزنتال: زمان بین تست‌های‌مان و شروع فیلم‌برداری به نفع‌مان از آب درآمد. چرا که تکنولوژی موردنظرمان پیشرفت و کارمان را راحت‌تر می‌کرد. برای مثال تصمیم گرفتیم با استفاده از همین تکنولوژی، یکی از ویدیوهایی که جیمی هافا در آن حضور دارد را فیلم‌برداری کرده و با نسخه‌ی اصلی مقایسه کنیم.

مارتین اسکورسیزی: جالب‌تر از این، آل با هندزفری به صدای هافا گوش می‌کرد و دائم سر صحنه این سمت و آن سمت می‌رفت.

آل پاچینو: بعضی‌ها فکر می‌کردند در حال گوش کردن به موسیقی هستم! اما به دلیلی تداخل برنامه، هنگامی وارد پروژه شدم که کار شروع شده بود و باید خودم را می‌رساندم. خوش‌حالم کنارم کسانی بودند که می‌شناسم‌شان و دوست‌شان دارم. فکر نمی‌کنم کار با کسانی جز گروه کنونی ممکن بود چون کار را راحت می‌کردند. ممکن است شما در میانه‌ی راه به فیلم ملحق شوید و هر کسی می‌داند چه کاری باید انجام دهد. ممکن است احساس انزوا به شما دست دهد ولی من اصلن همچین احساسی نداشتم. یا مثلن امروز کسی برای تمرین پیش از اجرا وقت نمی‌گذارد اما با این گروه، می‌دانستم جای نگرانی نیست چون هر چه بگویم، جوابم را می‌دهند. بعضی اوقات ممکن است چیزهایی اضافه کنم و کسی با این موضوع مشکلی ندارد

مارتین اسکورسیزی: ولی فیلم‌نامه را خواندی، نه؟

آل پاچینو: راستش اصلن از خواندن فیلم‌نامه حوشم نمی‌آید!

مارتین اسکورسیزی: می‌دانم چون هر دفعه سر صحنه، شروع می‌کردیم به صحبت کردن و صحنه تا آخر اجرا می‌شد. جو هم همین شکلی بود و می‌گفت نمی‌خواهم بخوانم. من هم می‌گفتم خب حداقل باید کاری انجام بدهی. باید بدانی چه چیزی نوشته شده!

آل پاچینو: خیلی ساده می‌شود گفت خواندن یادم رفته!

مارتین اسکورسیزی: ولی خب مشخص است همه‌چیز را می‌دانید. کلمات و جملاتی که باید به همان شکل به زبان بیایند و دیالوگ‌های کلیدی که باید گفته شوند. بعضی‌ها فکر می‌کنند جو همه‌چیز را به شوخی گرفته ولی همه‌ی کارها را براساس فیلم‌نامه پیش می‌برد. این‌ها با آن نقش زندگی می‌کنند؛ سر صحنه یا لوکیشن، دقیقن همان آدم‌ها هستند.  فکر می‌کنم باب می‌خواست در مورد تست «رفقای خوب» صحبت کند

آل پاچینو: وقتی این ویدیو را دیدم که باب دوباره داشت یکی از صحنه‌های «رفقای خوب» را اجرا می‌کرد، با خودم گفتم چرا دارد همان کار را تکرار می‌کند؟! بعد از تمام شدن ویدیو، یادم آمد که از آن موقع سن و سال باب بیش‌تر شده ولی در ویدیو به شکلی جوان شده بود که این موضوع یادم رفت. وقتی اجرای آن تست‌ها، مسائل بسیاری را فاش کرد. یکی از تست‌های دیگری که در محل استودیو دیدم، صحنه‌ای بود که جو از ماشین پیاده می‌شد و آن‌قدر خوب به نظر می‌رسید که بعدش  اصلن به خاطر نداشتم جو پیر شده باشد

مارتین اسکورسیزی: همیشه دوست دارم داستان روز اول فیلم‌برداری را بگویم. با هم بودیم و داشتی صحنه‌ی  در مورد کندی‌ها و این که می‌خواهی به جنگ با آن‌ها بروی را اجرا می‌کردی. همسرت می‌گوید که ادب را رعایت کنی. پا می‌شوی و می‌گویی داریم با آن‌ها وارد جنگ می‌شویم، ادب چه؟ بعد بلند می‌شوی و انواع و اقسام فحش‌ها را روانه‌ی تلویزیون می‌کنی. فراموش نکنیم این اولین روز کاری من با آل بود. بعد از کات، گفتم که کارش بسیار خوب بود ولی یک برداشت دیگر هم داشته باشیم. ببینید بحث فقط در مورد لنز و جلوه‌ی کامپیوتری نیست؛ چیزهایی مثل زبان بدن، حرکت، وضوح چشم و بسیاری عوامل دیگر تأثیرگذارند. یکی از اعضای پشت صحنه آمد و گفت که سن آل باید در این صحنه ۴۹ باشد. رفتم پیش او و گفتم که همه‌چیز خوب بوده و فقط باید موقع بلند شدن، یادش باشد ۴۹ سال دارد! با این تکنولوژی هم می‌توانیم از مدل آن‌ها استفاده کنیم و هم برداشتی که از شخصیت دارند را فیلم بگیری، چیزی مثل مجسمه‌سازی. برگردیم سر تست «رفقای خوب»

جین روزنتال: وقتی در اتاق نمایش مارتین نسخه‌ی تست را کنار نسخه‌ی اصلی دید، گفت که می‌تواند تا سی یا چهل سال دیگر هم همین‌طور کار کند.

یکی از عناصر کتاب که در فیلم حذف شده، اعتراف حمل سلاح فرانک شیرن برای تونی پرو پیش از قتل در دالاس است. می‌توانید در این مورد بگویید؟

مارتین اسکورسیزی: تصمیمی که از همان اول کار و حتا پیش از خواندن کتاب گرفتم این بود که آیا می‌خواهیم وارد بحث‌هایی مثل تئوری توطئه بشویم یا نه. چیزی که می‌خواستیم نشان دهیم، طبیعت انسانی ماست؛ عشق، خیانت، گناه و بخشش. صحت هر چیزی که در کنار این‌ها باشد و البته بگویم که قصدم انتقاد از کتاب و یا عدم تکیه به صحبت‌های ضبط شده از خود فرانک شیرن واقعی نیست چون فرانکی که ما در فیلم داریم ساخته‌ی ذهن خود ماست، باید بررسی شود. نمی‌خواستم احساسات فرانک و مقابله‌ی بافولینو با این موضوع و در نهایت قدرتی فراتر از قانونی که جیمی دارد را موهوم و نامشخص کنم. همین قدرت باعث شد مردم ناپدید بشوند. آیا باید بدانید چه کسی ناپدید شده؟ یا مثلن چه کسی جوئی گالو را کشته؟ این نمایشی از زندگی آن‌هاست. آن‌ها هم انسان‌هایی هستند که احساس دارند. فرانک یک روانی نیست؛ مردی است با احساسات که در مهم‌ترین دوران زندگی، خود را در یک کشمکش اخلاقی می‌بیند. او مرد خوبی است اما باید به وظیفه‌اش عمل کند. چه‌طور یک انسان خوب می‌تواند باقی زندگی‌اش را با همچین موضوعی بگذراند؟ شاید بحث‌هایی مثل حمل اسلحه واقعی باشند، چارلز برنت در این رابطه بیش‌تر تحقیق کرده و قرار است در پروژه‌ی جدیدی به شکل عمیق‌تر به این موضوع بپردازد. ولی در نهایت باید این سؤال را از خودمان بپرسیم: دانستن واقعیت آن زمان چه فایده‌ای برای ما دارد؟ آیا زندگی ما را تغییر خواهد داد؟ چگونه ما را به عنوان یک انسان تغییر می‌دهد؟ چه چیزی برای جامعه‌ی ما در مورد خود را بالاتر از قانون دانستن و بی‌محابا بودن می‌گوید؟

رابرت دنیرو: البته لحظه‌ای از این صمیمیت را در صحنه‌ای که شخصیت جو به من انگشتر را می‌دهد، می‌توانیم ببینیم.

مارتین اسکورسیزی: بله و بعد می‌گوید هر مدیری می‌تواند از چرخه خارج شود. این تنها موردی بود که در فیلم گذاشتم چون می‌توان برداشت‌های متفاوتی از آن داشت. مثلن مارتین لوتر کینگ، رابرت کندی، جو والاس، دهه‌ی شصت همه تیر می‌خوردند.  الآن هم در حوزه‌ی «حذف کردن افراد مهم جامعه» در موقعیت مشابهی قرار داریم. موقعیت خطرناکی است. ولی وقتی رهبر باشید و بی‌محابا جلو بروید، در نهایت جایی از پا می‌افتید. اگر هم شما از پا نیفتید، ما از بین می‌رویم و مقصر شما هستید.

می‌توان رگه‌ای داستان فیلم را در دنیای امروز دید؟

مارتین اسکورسیزی: نمی‌دانم می‌توانم به این سؤال به شکل هوشمندانه‌ای پاسخ دهم یا نه ولی می‌توانم تلاش کنم. ما فیلم را در حالی ساختیم که طی سال‌ها تغییر کرد و در نهایت الآن به پایان رسیده و عرضه شده. احساس می‌کنم بی‌شک کشته شدن جان اف کندی در جامعه‌ی آن زمان تأثیر بسیاری گذاشت. ولی مردم ساده‌لوحانه این موضوع را انکار می‌کردند. یا مثلن زمان جنگ جهانی دوم به دنیا آمدیم ولی چیزی از آن به یاد نداریم. نوعی غرور ایجاد شد که مسبب چشم بستن روی تمام نیروهای تاریکی واقعی انسان‌ها بود. نمی‌گویم ذات آدمی تمامن سیاه است ولی می‌تواند به راحتی بر ما غلبه کند. شاید بگویید آن فقط یک گلوله بود و این‌جور نیست ولی هست؛ در هر جایی این هیولا شکل بگیرد و تا بفهمید ماجرا از چه قرار بوده، تمام می‌شود و دنیا باید دوباره از نو آغاز شود. البته در این مقطع نمی‌دانم چنین چیزی ممکن است یا نه. نمی‌شود به راحتی با بدبینی باقی را یک گانگستر فرض کرد. ولی نیروهایی هستند که نیازهایی مختص‌شان دارند. مثل یک رابطه می‌ماند؛ هر کدام از دو نفر می‌تواند تغییر کند ولی بعضی مواقع کل این رابطه همان می‌ماند. وقتی صحبت از قدرت می‌کنیم، یادمان باشد قدرت می‌تواند همه‌چیز را پاک کند. پول اهمیتی ندارد و قدرت همه‌چیز است و همان‌طور که می‌دانید، آن‌ها هر کاری انجام می‌دهند تا قدرت در دستان خودشان بماند.

 

از مجموعه تحلیل‌گران عصر ارتباطات بیش‌تر ببینید:

کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان

تک‌تاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران

۴ دیدگاه

1 دیدگاه

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آنونس

جدیدترین تریلر فیلم گزارش فرانسوی به کارگردانی وس اندرسون

جدیدترین تریلر فیلم گزارش فرانسوی

جدیدترین تریلر فیلم گزارش فرانسوی به کارگردانی وس اندرسون

«گزارش فرانسوی» کمدی درامی به کارگردانی وس اندرسون است. داستان این فیلم حول کارکنان یک مجله‌ی اروپایی در یک شهر تخیلی فرانسوی می‌گذرد که تصمیم می‌گیرند یک نسخه یادمان چاپ کرده و به بزرگداشت سه واقعه مهم یک دهه گذشته‌شان بپردازند.

این سه واقعه عبارت‌ند از حبس ابد یک هنرمند، شورش‌های دانشجویی و یک گروگان‌گیری. وس اندرسون در ساخت این فیلم از زندگی واقعی کارکنان مجله نیویورکر الهام گرفته‌است.

پیش‌تولید عجیب فیلم جدید وس اندرسون از زبان رابرت یئومان


این فیلم پرستاره بازیگران نام‌داری مانند بنیسیو دل‌تورو، آدریان برودی، تیلدا سوینتون، لئا سیدو، فرانسس مک‌دورمند، تیموتی شالامه، بیل مورای، اون ویلسون و ادوارد نورتون را دور هم جمع کرده و قرار است پس از افتتاحیه در جشنواره‌ی فیلم کن، به شکل عمومی در تاریخ ۲۲ اکتبر ۲۰۲۱ اکران شود

 

آرت‌تاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید

کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان

تک‌تاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران

ادامه مطلب

آنونس

تریلر فیلم من زلاتان هستم | درامی بیوگرافیک درباره‌ی زندگی زلاتان ابراهیموویچ

تریلر فیلم من زلاتان هستم

تریلر فیلم من زلاتان هستم منتشر شد

فیلم من زلاتان هستم در ژانر بیوگرافیک اثری‌ست به کارگردانی ینس سیوگرن که براساس کتابی با همین نام به نوشته‌ی دیوید لاگرکرانتز ساخته شده و داستان زلاتان ابراهیموویچ، فوتبالیست مشهور سوئدی را در دو دوره‌ی مختلف بیان می‌کند.

گرانیت روشیتی در نقش زلاتان ۱۷ ساله و دومینیک آندرسون بایراکتاتی نقش زلاتان ۱۱ ساله را دارند و در کنار این دو بازیگرانی نظیر امانوئل آیتا، دیوید اس لیندگرن و هاکان بنگستون نیز در فیلم حاضر هستند.

این اثر دهم سپتامبر اکران خواهد شد.

از مجموعه تحلیل‌گران عصر ارتباطات بیش‌تر ببینید:

آرت‌تاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید

کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان

تک‌تاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران

ادامه مطلب

آنونس

تریلر فیلم مرد آزاد / Free Guy | با بازی رایان رینولدز

تریلر فیلم مرد آزاد

تریلر فیلم مرد آزاد منتشر شد

زیرنویس فارسی اختصاصی از آرت‌تاکس: تریلر فیلم مرد آزاد به کارگردانی شان لوی با بازی رایان رینولدز، جو کری و جودی کورمر منتشر شد

«مرد آزاد» فیلمی است ساخته‌ی شان لوی، کارگردان سری معروف «شبی درموزه» و توسط مت لیبرمن و زک پن نوشته شده است. این فیلم در ادامه‌ی روال آثاری مانند «بازیکن یک آماده»، «رالف خراب‌کار» و «گیمر»، داستان دنیایی را در بازی‌های ویدیویی به تصویر می‌کشد که ترکیبی از دو عنوان بسیار پرطرفدار GTA و Fortnite است.

گای، یکی از شخصیت‌های غیرقابل بازی (NPC)های این دنیاست که بعد از کشتن یکی از بازیکنان، با برداشتن عینکش دنیا را از فیلتر HUD (جزئیات مختلفی که در بازی‌ها روی صفحه می‌آیند مانند مقدار سلامتی، استقامت و گلوله) می‌بیند و تصمیم می‌گیرد به مبارزه‌ی جهانی بپیوندد.

در مرکز «مرد آزاد»، رایان رینولدز به عنوان شخصیت اصلی قرار گرفته و بازیگرانی مانند جودی کورمر (کشتن ایو)،جو کری (چیزهای عجیب) و تایکا وایتیتی (جوجو خرگوشه و ثور: راگناروک) نیز حصور دارند.

«مرد آزاد» از جمله پروژه‌هایی بود که زیر نظر کمپانی فاکس قرن بیستم کلید خورد ولی در نهایت قرار است توسط دیزنی منتشر شود (چنین اتفاقی برای فیلم فوردعلیه فراری نیز رخ داد).

 

جدیدترین تریلر فیلم «مرد آزاد» با بازی رایان رینولدز |

Free Guy Official Trailer

 

از مجموعه تحلیل‌گران عصر ارتباطات بیش‌تر ببینید:

آرت‌تاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید

کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان

تک‌تاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران

ادامه مطلب

محبوب‌ترین‌ها