

ستارهها
خسرو شکیبایی در دوازدهمین سال غیبت به روایت خسرو نقیبی: ستاره ماند | For the 12th anniversary of Khosrow Shakibai’s death
ستاره ماند | خسرو شکیبایی در دوازدهمین سال غیبت به روایت خسرو نقیبی
آرتتاکس – خسرو نقیبی: بامروز ۲۸ تیر دوازده سال از روزی که خسرو شکیبایی ترکمان کرد میگذرد. در این یادداشت پنج دلیل در پاسخ به یک پرسش آوردهام: چه چیزهایی خسرو شکیبایی را در تاریخ سینمای ایران به «افسانه» بدل میکند؟

خسرو شکیبایی در عکس یادگاری شمارهی نخست روزنامهی امتیاز به مناسبت اکران فیلم سینمایی «چه کسی امیر را کشت» در کنار امین حیایی، محمدرضا شریفینیا و مهدی کرمپور | عکاس: علی زارع
۱) حمید هامون
این از آن نقشهاییست که بازیگرش میتواند همه عمر در سایه آن زندگی کند. حتی آنها که فیلم را دوست ندارند از شکیبایی «هامون» بهعنوان یک مدل نمونهای از حلول روح بازیگر در کاراکتر اسم میبرند. پس از این فیلم است که بازیگرش، حمید هامون را در بخشی از کالبدش حفظ میکند و تا آخر عمر آن را با خود اینسو و آنسو میبرد. نماد روشنفکری ایرانی؛ و تصویری تمامقد از جماعتی که تصویری چنین شفاف از خود در هیچ کجای دیگری از تاریخ این سینما به یاد ندارد. چون «هامون» را دوست ندارم این را به حساب اجرای مهرجویی نمیگذارم. شکیبایی است که خود روشنفکر ایرانی روی پرده نقرهای میشود. مثل آنها راه میرود. مثل آنها میخندد. مثل آنها عصبانی میشود و مثل آنها منفعل میشود. شکل نشستناش هم رونوشت برابر اصل است. حتی اگر هیچ فیلم دیگری هم بازی نمیکرد، حمید هامون به تاریخ سنجاقاش کرد.
۲) به نقشها و فیلمهایش تشخص میداد
کارنامهاش را مرور کنید. چندتا کارگردان بزرگ میبینید و چند تا کارگردان متوسط و زیرمتوسط؟ چندتایشان بهترین فیلمشان را در حضور شکیبایی ساختهاند؟ چندتا از آن کارگردانها را اصلا از یاد بردهاید؟ چندتایشان وقتی سراغ شکیبایی آمدهاند فیلماولی بودهاند؟ «رابطه» را ببینید. قبل از هامونشدن هم به فیلم و نقشاش وزن میداده. «شکار» را نگاه کنید. معلوم است که چرا ده سال قبل از همبازیاش پرویز پرستویی ستاره میشود. نه؟ کدام بازیگر دیگری یادتان هست که حتی فاجعهای مثل «پرواز را به خاطر بسپار»ش هم در ذهن یک عکس ماندگار از گریم و چهرهاش داشته باشد؟ مگر «بلوف» ساموئل خاچیکیان را قابلتحملترین فیلم سالهای آخر او نکرده؟ همین آخریها. مگر باعث نشد خیلیها «دستهای خالی» را ببینند؟
هم به نقش خودش و هم به خود فیلمها تشخص میداد.
۳) نقطهی دید داشت
معتقدم هرکسی که در هر رشتهای «بزرگ» میشود، «نقطه دید» دارد. یک زاویه نگاه مختص به خودش که همین «مهم»اش میکند. سه مثال نزدیک میزنم که شاهدشان بودهام. برای لمپن «سالاد فصل» دیالوگ مینوشت. برای نقشاش به شکل راهرفتن، رفتارشناسی رانندهخطیها و طرز تکاندادن دستوپایش رسیده بود. اینها را درآورده بود و از روی الگویی ذهنی بازی میکرد. در «چه کسی امیر را کشت؟» روز دوم با قدری پشم سرصحنه آمد. در فیلمنامه دیالوگی بود که نشان میداد پشمفروش عمدهاند. پشمها را روی مبلهای دفترش ریخت و بعد در صحنههای بعدی وقتی پشمها را دستش گرفت یا کنار خودش میدید، خود کاسب لات لوطیمسلکی میشد که قربانی شرایط اجتماع امروز شده. گویشاش را هم خودش پیدا کرد. لهجه نقش را خودش درمیآورد. در «اتوبوس شب» بیآنکه به کسی حرفی بزند رفته و وقتی برگشته طوری پشت فرمان نشسته که انگار سالهاست راننده اتوبوس بوده؛ دنده که عوض کرده همه شوکه شدهاند. اینها یعنی برای نقشاش شناسنامه درمیآورده و میتوانسته آن را زندگی کند. گفتم که؛ «نقطه دید» داشته است.
۴) بازی در سکوت بلد بود
درست است که میگویند صدایش به نقشاش تشخص میداد و یگانهاش میکرد اما یکبار فیلمهای شاخصترش را ببینید و به بازیاش در لحظههای وقفه و سکوت نگاه کنید. مثال واضح میزنم. «کاغذ بیخط» را بگذارید و نگاه کنید. فیلم از آنِ هدیه تهرانی است. مرد قصه در پسزمینه است. منفور است. تماشاگر دوستش ندارد. اما خسرو شکیبایی در پسزمینه نیست. منفور نیست. تماشاگر دوستش دارد؟ این را شک دارم. کلید همین است. مرد قصه تقوایی باید چنین احساسی به شما دهد. نمیشناسیماش. تکلیفمان با او روشن نیست. مرموز است و مرموز نیست. انگار توهم رویاست. انگار او زیادی همهچیز را گردنش انداخته. اینها را از کجا میفهمیم؟ خود مرد به ما میگوید؟ رویا چی؟ جواب، هیچکدام است. اینها را از نگفتنها میفهمیم. شکیبایی در سکوتاش، در همان پسزمینه، درست جایی که فکر میکنیم پشت سر هدیه تهرانی محو شده، دارد کارش را میکند. برای همین است که تمسخرهایش، تکجملههایی که در مواجهه با رویا میگوید، بدجوری درد دارد. درست جایی مینشیند که باید. شکیبایی در سکوت کارش را کرده است. مثال دیگر «ستاره بود» است. پیداکردن همین شگرد در آنجا، با خودتان…
۵) بلد بود نقش را اندازه خودش بازی کند
دو سری نقش هستند که بازیگران بزرگ را به دام میاندازند. یکی نقشهای مکمل و دیگر، نقشهای منفی؛ و شکیبایی بلد بود هردوسری نقشها را همانقدری که باید بزرگ کند. نقشهای مکمل کارنامهاش را مرور کنید. دو مثال دور و نزدیک میزنم. در «پری» مکمل است؛ دو نقش اثرگذار دارد ولی کاری میکند که بقیه اندازهای که باید حضور داشته باشند. میتواند ابعادی به نقشهایش بدهد که «داداشی» علی مصفا را بخورد اما این کار را نمیکند. در «رئیس» یک نقش کوتاه دارد. تا ته فیلم دکتر را با آن جویدهگوییهایش از یاد نمیبرید. اینجا مکمل نیست ولی باید یک تیپ را تا تهخط تصویر کند و دقیقا برای همین با قدرت تمام نقشاش را بازی میکند. کاری که برای نقشهای مکملاش نمیکند. منفیهایش هم همینطورند. هیچکدام سیاه نیستند. همهشان طوریاند که انگار همین الان از کنارت رد شدهاند و رفتهاند روی پرده. کاریکاتوریتریناش، حدمیثاق «حکم» است که در آن دوئلِ کلامی با محسن درکش میکنی. در «سارا» عاشق است؛ چنانکه در «عاشقانه» هم. در هردو خاکستریترین اجرای ممکن از کاراکتر سیاهاش را دارد. ضجهای هم که پیش از خودکشی بر جنازه سمندر در «اثیري» میزند تکمیل همین منفیهایش است. عاشقی که در روزگاری عشقاش از او دریغ شده و حالا میخواهد انتقام خودش را از روزگار و آدمهای اطرافش بگیرد. وقتی میپذیرفت نقش اول نیست، نقشها را اندازه خودشان بازی میکرد.
For the 12th anniversary of Khosrow Shakibai’s death
On this day 12 years ago, Khosrow Shakibai passed away at the age of 64. He is best known for movies such as The Verdict, Who Killed Amir and a frequent collaborator with Dariush Mehrjoui on Hamoun, Mix and Sara.
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران

شاید دوست داشته باشید
شیر در زمستان | نقد فصل چهارم سریال تاج و تخت/ The Crown
گامبی وزیر سریال سال ۲۰۲۰ | Top five Tv show of 2020
گلشیفته فراهانی و ترلان پروانه در جمع صد زن زیبای سال ۲۰۲۰ | the Most beautiful Women: Golshifteh Farahani 51st, Terlan Parvaneh 88th
سودربرگ قسمت دوم شیوع را میسازد | Steven Soderbergh Working on ‘Philosophical’ Sequel to Contagion
نقد فیلم تنت: انتظارات بزرگ نوشتهی خسرو نقیبی
جیمز گان آغازگر رؤیای کراساور مارول و DC؟ | James Gunn Reveals Dream Marvel and DC Crossover Project
ستارهها
تولد ۵۷سالگی برد پیت: از عروسکپوشی تا امروز | 57th birthday of Brad Pitt

آرتتاکس – سینمای جهان: به مناسبت تولد پنجاه و هفت سالگی برد پیت بازیگر سرشناس هالیوود، نگاهی خواهیم داشت به کارنامهی کاری او
از عروسکپوشی دم رستوران تا ستارهای هالیوود شدن
به مناسبت تولد ۵۷سالگی برد پیت ببینید
امروز، پنجاهوهفتمین تولد برد پیت، بازیگر و تهیهکنندهی سرشناس آمریکایی است. او بابت بازی در نقشهای مختلف تاکنون چندین جایزه از جمله دو گلدن گلوب و یک اسکار کسب کرده. با این همه ورود برد پیت به دنیای بازیگری ماجرای جالبی دارد او در ابتدا کارش را با هنروری آغاز کرد و چند سالی را به بازی نقشهایی گذراند که دیالوگ نداشتند.
برد پیت تعریف میکند: «برای اینکه بازیگری میتوانست عضو انجمن بازیگران آمریکا شود باید حتمن کاراکترش در فیلم یا سریال دیالوگ میگفت. یکبار نقش یک گارسون را داشتم و وقتی غذا را روی میز گذاشتم گفتم بفرمایید. کارگردان فریاد زد: کات. تو دیالوگی نداشتی… مدتها انتظار نقشی را کشیدم تا یک خط دیالوگ داشته باشد.»
برخی از مهمترین فیلمهای پیت عبارتند از هفت، باشگاه مشتزنی، آقا و خانم اسمیت و در نهایت روزی روزگاری در هالیوود که توانست برای آن مجسمهی طلایی اسکار را به خانه ببرد.
57th birthday of Brad Pitt
Today is the 57th birthday of Brad Pitt is an American actor and film producer. He has received multiple awards, including two Golden Globe Awards and an Academy Award for his acting, in addition to another Academy Award, another Golden Globe Award and a Primetime Emmy Award as producer under his production company, Plan B Entertainment.
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران
ستارهها
مهرجویی محبوب من… هروقت که خودش است: خسرو نقیبی برای ۸۱ سالهشدن داریوش مهرجویی | In Between Himself & His Audience: A piece on Dariush Mehrjui by Khosrow Naghibi

آرتتاکس – سینمای ایران: نوشتهی خسرو نقیبی، سردبیر آرتتاکس دربارهی داریوش مهرجویی و سینمای او به مناسبت هشتاد و یکمین سالروز تولدش
مهرجویی محبوب من… هروقت که خودش است
خسرو نقیبی برای ۸۱ سالهشدن داریوش مهرجویی
مهرجویی محبوب من، مهرجویی محبوب همه نیست. نه آن مهرجویی منتقدپسندی که میخواهند در یک تحریف واضح تاریخی با «گاو»، همسنگ کیمیایی و «قیصر»، آغازگر موج نو خطابش کنند، تا قدری مثلن، آغاز جریان متفاوت را، رنگ فرنگرفتهگی و دور از خیابان بودن بزنند؛ و نه، آن مهرجوییِ در حال تنظیم خود با شرایط جدید سیاسی-اجتماعی، که گروههای مختلف در دههی نخست انقلاب، از استعارهساز سقوط انقلاب تا علیخواه، لقبش میدهند. هر دوی آن مهرجوییها و خروجیشان – که حاصل خواست او برای مقبول زمانه بودن است؛ چه وقتی از «الماس ۳۳» به «گاو» میرسد و چه وقتی از «شیرک» به «هامون» – برای من تصویر استعدادیست در حال دستوپازدن برای خود را پنهان کردن و مقبول دیگرانی بودن.
مهرجویی محبوب من، آنجا که دیگر پذیرفته شده و نیازی به تأیید ندارد، سربرمیآورد. اندکی در «پستچی» و تمام و کمال در «دایرهی مینا»، که تحول اجتماعی ۵۷، در اوج و وقت میوهدادن آن درخت تنومندشده، متوقفش میکند؛ و بعد، در آغاز دههی هفتاد با «سارا» و «لیلا» و «درخت گلابی»، بهترین اقتباسهای تاریخ سینمای ایران و حتا دو سه فیلم ضعیفتر بعدش در همان دهه. دههی هشتاد، باز انگار، بار سنگین مسئولیت «استاد»بودن و فشار اجتماعی، از ریل خارجش میکند اما در دههی نود تکمضرابی دارد بیخیال اینکه چه کسی چه فکر میکند، به نام «چه خوبه که برگشتی»؛ از نظر من قدرنادیدهترین فیلمش، و نمونهی کامل آنچه دیگران در این سالها خواستند به اسم «ابزورد» به خوردمان بدهند، اما بومی نشد؛ و مهرجویی اینجاییاش کرده، ایرانی و داخلی. با همان چوب جادویی که وقتی مایهی اولیهی مبتذلی چون داستان مهناز انصاریان دستش بود، با آن به «لیلا» رسید، یا وقتی از «عروسکخانه»ی ایبسن و نورای آن، «سارا» را خروجی گرفت.
مثال اول هم که «دایرهی مینا»ست؛ وقتی از سایهی سنگین تئاتریها خودش را خلاص میکند و «سینما» به مفهوم مطلقش میسازد.
گفتم که… مهرجویی محبوب من با مهرجویی محبوب مرسوم متفاوت است. آنجا که تظاهر و تزویر و دغدغهمندی اجتماعی خریدار دارد، من، آن مرد بیخیال قصهگوی عاشق سینما را دوست دارم که هروقت گذاشتهاند خودش باشد، یک شاهکار به پانتئون سینمای ایران افزوده؛ درست هروقت که خودش است.
/ این نوشته برای روزنامهی همشهری مورخ هجدهم آذر ۱۳۹۹ نوشته شده است /
In Between Himself & His Audience
A piece on Dariush Mehrjui by Khosrow Naghibi
(Dariush Mehrjui) is an Iranian director, screenwriter, producer, film editor and a member of the Iranian Academy of the Arts. Mehrjui was a founding member of the Iranian New Wave movement of the early 1970s. Most of his films are inspired by literature and adapted from Iranian and foreign novels and plays. In a poll last year, he was voted by audience as the greatest Iranian director of all time.
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران
ستارهها
زخم رفیقان ادوار بر تن کیمیایی؛ یادداشت میلاد سعیدی در پنجاه سالگی نمایش «رضا موتوری»

اختصاصی از آرتتاکس: یادداشت میلاد سعیدی بر روی فیلم «رضا موتوری» به کارگردانی مسعود کیمیایی و با بازی بهروز وثوقی به مناسبت پنجاه سالگی اکران این اثر در سینماها
نیمقرن پس از نمایش فیلم «رضا موتوری»
زخم رفیقان ادوار بر تن کیمیایی
رضا موتوری در سال نمایشش و چند سال بعد، آنچنان که قیصر موردتوجه قرار گرفت مورد اقبال عمومی نبود اما در گذر پنجاهساله، اتفاقی معکوس «رضا موتوری» را بیشتر از قیصر درنظر تماشاگران سرزنده و مماس بر زمان قرار داده است. نکتهی جالب اینجاست که در زمان پخش موسیقی فیلم در لاله زار و شمیران نیز ملودیهاش خیلی جایگاه نیافت اما قصه در ادامه کمی متفاوت شد.
نسل برآمده از دههی چهل و پنجاه محاسبهای دیگر بر متر فیلمبینی خود داشت. آن نسل صدای فرهاد را نماد اعتراض واقعی موسیقی میدانست و نغمههای فرهاد را شاید بیشتر یک اعتراض اجتماعی منظور میکرد تا یک اعتراض سیاسی. این میان، محور موج نوی سینمای ایران یعنی کیمیاییِ بزرگ، بیشترین نقش را در جلوهی دوبارهی اثرش داشته و دارد، که علل مختلفی را میتوان برای آن در نظر گرفت ولی قبل از بیان این علل و شاید بهتر بگویم به جای بیان این علل باید یکبار برای همیشه از نمایشهای بیتاریخ و بیهویت دست برداریم و با صدای بلند قبول کنیم که سه چهار کار اول کیمیایی خیلی بیشتر از سایر همسالان او لرزش به جان تماشاگران خو گرفته به آبگوشت و پیاز انداخت؛ تماشاگرانی که هیجانی وحشی را بر پردهی سفید تماشا میکردند که برخلاف قیصر اتفاقن این بار خیلی بیشتر از زندگی اجتماعی خالق اثر برآمده؛ زخمی که در لنز دوربین نصرتالله کنی، موسیقی منفردزاده و در طیف خون چهرهی وثوقی قابل تماشا بود. قصد ندارم در این فرصت به بیان ویژگیهای ممتاز فیلم که خود شروع نوعی ژانر در سینمای ایران و موسیقی متن است بپردازم؛ نیتم این است که توجه خوانندهی امروز را به این نکته جلب کنم که آثار کیمیایی آغشته به زخم است و این زخم را رفیق بر پیکر سینمایی کیمیایی زده است، نه مردم و نه حتا مدیران. این زخم را همکاران او در طی دههها بر او زدند؛ کسانی که خود را ستایش کردند، نه کیمیایی را… چنان که خودپرستی آنان را به این سمت برد که بهترین ایام کیمیایی ایام همکاری با ما بوده و از هر دهه شاهد نشانهایی میتوان آورد. کیمیایی امروز و در گذر زمان، زخمی است؛ ولی نه زخمی اجتماع و مردم, بلکه زخمی رفیقان ادوار است.
نکته: «رضا موتوری» ۵۰ سال پیش در دهم آذر ۱۳۴۹ بهعنوان سومین فیلم مسعود کیمیایی پس از بیگانه بیا و قیصر روی پرده رفت.
نوشتهی میلاد سعیدی
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران
محبوبترینها
- آنونس2 ماه پیش
یک تریلر متفاوت از «قورباغه»؛ نخستین تجربهی سریالسازی هومن سیدی | Frog Series Official Trailer
- تلویزیون3 ماه پیش
اما کورین (پرنسس دیانا) و جیلین اندرسون (مارگارت تاچر) از بازی در «تاج» میگویند | Emma Corrin & Gillian Anderson on playing Thatcher and Diana
- آنونس1 ماه پیش
تریلر جدید سریال «وانداویژن» – جدیدترین اثر از جهان مارول | WandaVision Official Trailer
- تلویزیون3 ماه پیش
آنیا تیلور جوی و اسکات فرانک بازیگر و خالق سریال «گامبی وزیر» همدیگر را به چالش میکشند | Interview Anya Taylor Joy and Scott Frank
- تلویزیون2 ماه پیش
زندیا و سم لوینسون از اپیزود پیشدرآمد فصل دوم سریال «سرخوشی» میگویند
- خبر4 هفته پیش
گلشیفته فراهانی و ترلان پروانه در جمع صد زن زیبای سال ۲۰۲۰ | the Most beautiful Women: Golshifteh Farahani 51st, Terlan Parvaneh 88th
- خبر4 هفته پیش
سودربرگ قسمت دوم شیوع را میسازد | Steven Soderbergh Working on ‘Philosophical’ Sequel to Contagion
- سینمای جهان2 ماه پیش
آماندا سایفرد از فیلم «منک» دیوید فینچر میگوید | Amanda Seyfried talking about David Fincher’s Mank