به بهانهی اکران فیلم شاهین کرهی بادامزمینی، داکوتا جانسون و شیا لباف و زک گتساگن از تجربهی حضور در این فیلم میگویند
این فیلم فوقالعاده بود. موقع ساخت این احساس رو داشتین که قراره جادویی باشه؟
شیا لباف: آره
چی باعث این موضوع شد؟
شیا لباف: ( به زک اشاره میکند) به خاطر ایشون
ایشون؟
داکوتا جانسون: بله
از فیلم شاهین کرهی بادامزمینی با بازی داکوتا جانسون و شیا لباف بیشتر ببینید: تریلر فیلم
زک، با حضور در این فیلم چه احساسی داشتی؟ متأسفانه فیلمهای زیادی نیستن که بازیگر شخصیت اصلیشون سندروم داون داشته باشه و تا این حد خاص بکنه. چهطور بود؟
زک گتساگن: راستشو بگم، بیشتر مردم میخوان در مورد کارهایی که انجام میدم بدونن. هیجانزده بودنم، انرژی و این که کارمون قراره طولانی باشه. به خودم قول دادم که کار رو تموم میکنم. این، فیلمییه که خیلیها میتونن ببینن
فکر میکنین تو کار با همدیگه، چه چیزی در مورد خودتون یاد گرفتین؟
شیا لباف: خوی من رو نرم کرد. قبل از شروع کار بیاعصاب بودم. همزمانی عجیبی شد که البته تقصیر من نبود. ولی خلق و خوم رو نرم کرد. یادمه اولین بار که دیدمش، میخواستم دو چشمی مواظبش باشم و برای همین خیلی بهش نزدیک شدم. زک هم میخواست اصلن خشن نباشم و خیلی هم مواظبم بود. موقع فیلمبرداری از دید احساسی خیلی آسیبپذیر بودم
در کنار گفتوگوی داکوتا جانسون و شیا لباف ببینید:
بازیگران روبهروی هم -۴ | داکوتا جانسون: به خودم گفتم یک روزی میفهمند بیاستعدادم!
چون قبلن گفته بودی موقع ساخت فیلم خیلی ضعیف بودی
شیا لباف: و جاهای دیگهای هم هست مثلن روی قایق که تبدیل میشه به فرشتهی نگهبان من و نمیدونم که آیا میذاشتم کسی به این شکل وارد زندگیم بشه و راهشو به قلبم باز کنه. هیچوقت همچین کسی رو تو زندگیم نداشتم؛ به خصوص مردها. کاملن ضد مردهایی هستم که میخوان همه تحت سلطهشون باشن و یه نفرت خاصی ازشون دارم. حالا شاید شخصیت زک این شکلی باشه ولی راهی که پیش میگیره مثل پشمک نرمه. آدم کاریزماتیکییه. کل گروه رو رهبری میکنه. یه مربی و راهنماست. کسییه که نوک خط حملهست و هر شب سخنرانی میکنه. نمیدونستم آیا اجازه میدم این انرژی سمت من بیاد. مگر این که از کسی میاومد که همچین دل مهربونی داشته باشه. حوصلهت سر رفته؟
زک گتساگن: نه
شیا لباف: آره، برای همین میگم که خلقم رو نرم کرد
این دوستی تا ابده؟
شیا لابوف: آره
در کنار گفتوگوی داکوتا جانسون و شیا لباف ببینید:
بازیگران روبهروی هم -۵ | آرمی همر: «بر اساس جنسیت» را به خاطر فرزندانم بازی کردم
به نظر میرسه فیلم قراره تو فستیوال جوایز حضور پررنگی داشته باشه. این موضوع برای هر کدومتون چه اعتباری داره؟
زک گتساگن: نمیدونم
شیا لابوف: آره
داکوتا جانسون: موافقم
ولی باید یه مقدار احساس قرور از این بابت داشته باشین. چون به نظرم این فیلم تموم خصلتهای لازم برای حضور تو فصل جوایز رو داره
شیا لباف: چهقدر خوب، مرسی از تعریفت.
داکوتا جانسون: به خاطر زک دوست دارم این اتفاق بیفته
شیا، تو با نقشهات خیلی از خودت مایه میذاری ولی این خیلی مخصوصه، انگار قلبت رو دادی به این فیلم. میتونی در این مورد یه خورده صحبت کنی؟
شیا لباف: میتونم بگم این اولین بارییه که نقشه کار نکرد. بیرودربایستی بگم اگر این دو نبودن، فیلم ذرهای برام اهمیت نداشت. نقش من به اونها وابستهست، بهشون مدیونم و من رو آروم نگه داشتن. بنابراین اعتبار تمام چیزهایی که درست از آب دراومدن برای این دوتاست. براشون اومدم سر صحنه و این دو هم به همچنین. آره، من خیلی عوض نشدم فقط اینقدر گشادهرو نبودم. معمولن بعد هر کار سختی یه خورده به خودت وقت آزاد میدی. همهی ۲۴ ساعت روز در حال آماده شدنی ولی باز یه مقدار استراحت داری. استراحتهای من هم همیشه با اینها بود. همیشه میخواستم کنارشون باشم و هیچوقت در این جریان وقفهای ایجاد نشد. کاملن در اون فضا غرق شده بودیم
در کنار گفتوگوی داکوتا جانسون و شیا لباف ببینید:
بازیگران روبهروی هم – ۶ | داکوتا جانسون و آرمی همر از تفاوت فیلمسازی مستقل و استودیویی میگویند
شنیدم کارهای بداههی زیادی هم انجام دادین
داکوتا جانسون: آره، این از تواناییهای زکه. توانایی این رو داری که با احساساتت به هر حالتی که میخوای تو صحنه برسی و ما هم باید ازش پیروی میکردیم. خیلی حال داد
زک گتساگن: میتونم بگم خیلی خوش گذشت. عاشق رقصیدن با داکوتا بودم و داکوتا هم علاقهی عمیقی به رقص داشت. یا موقعی که روی کلک بودیم، شیا در مورد کارهایی که باید انجام میدادیم ویدیوهای زیادی دید و عاشق کار با همدیگه بودیم
داکوتا جانسون: آره، کارهاش غیرمنتظرهست. واقعن بعد شروع فیلمبرداری نمیدونی چه اتفاقی قراره بیفته. برای همین باید آمادهی هر چیزی ازش باشی و همین تأثیر بزرگی روی اجراهای ما داشت. باعث میشه روی همه کم کم باز بشه و هر ایدهای که از قبل داشتی از بین بره. برای همین ممکنه خیلی آسیبپذیر بشی
میخوایم یه خورده به گذشته بریم. بیست سال از زمانی که برای اولین بار جلوی دوربین اومدی، تو «دیوانه در آلاباما» به همراه مادرت میگذره. دوست داری دوباره با هم دیگه کار کنین؟
داکوتا جانسون: شاید با هم روی چیزی کار کردیم که الآن یه رازه
در کنار گفتوگوی داکوتا جانسون و شیا لباف ببینید:
نقد فیلم اوقات بد در هتل الرویال | هرج و مرجی که داستان را پیش میبرد
میتونی راهنمایی کنی؟
داکوتا جانسون: متأسفانه نه. ولی همین خودش یه راهنمایی بود. بیشتر از این نمیتونم بگم
حالا تو همراه مادر و مادربزرگت چی؟
داکوتا جانسون: دربارهش حرفی نزدیم ولی نمیدونم. فکر کنم چند تا روانشناس هم باید کنار ما باشن
واقعن خندهدار بود. حالا با شیا بریم گذشته رو مرور کنیم. شماها طرفدار سریال ایون استیونز بودین؟
زک گتساگن: من بودم
هنوزم هستی؟
زک گتساگن: آره
داکوتا جانسون: آره منم همینطور
منم هنوزم طرفدارم. به نظرت برمیگرده؟
شیا لباف: نه
پس باید کارش رو تموم دونست
داکوتا جانسون: واقعن؟ چرا؟
شیا لباف: برنامه رو دوست داشتم و کار خیلی خوب بود ولی نه، در موردش فکر نکردم
داکوتا جانسون: شاید من و مادر و مادربزرگم باید به سریال اضافه بشیم
شیا لباف: آره، آره. ایدهی خوبییه. با همین شروع کنیم
حتمن برای امی میره زک هم میآد،نه؟
میخوام یه چیزی بهت نشون بدم. اولین مصاحبه سر افتتاحیهت رو پیدا کردیم
شیا لباف: یا…! وای نه
بهمون بگو چه احساسی داری
شیا لباف: کی ضبطش کرده؟
شیا برای توئه
شیا لباف: خدای من
حالا بذارمش پخش بشه
شیا لباف: واو، این دیگه کییه؟
«این اولین فیلمته»
شیا لباف: «آره، و اولین باری که تو افتتاحیه حضور داشتم»
«این اولین باره روی فرش قرمزی؟»
شیا لباف: «آره بابا، اولین بارمه. تازهکارم»
«امروز چه احساسی داشتی؟»
شیا لباف: «اضطراب زیاد»
«آمادهای؟»
شیا لباف: «نه، آمادهی چی باشم؟ شونزده سالمه، خونهم اونجاست»
«به نظرمون داری لذت میبری»
شیا لباف: «امیدوارم بهش عادت کنم»
شیا لباف: وای خدا
داکوتا جانسون: خدای من، فوقالعاده بود! اصلن شبیه آدمای مغرور و خودنما نیستی. واقعن عالی هستی. خیلی صادقانهست قیافهش یه جورییه که انگار نمیدونه چی کار داره میکنه میگه: «ها؟!»
به شهرت عادت کردی؟
شیا لباف: نه، هنوز تو مرحلهی عادت کردنم ولی چه گذر از خاطراتی بود
داکوتا جانسون: بذار دوباره ببینم. فقط دارم به قیافهت میخندم
استرس داشتی. هنوز استرس میگیری؟
شیا لباف: بیشتر این دست مصاحبهها میگن که آره، خوشحالیم و هیجانزدهایم از این که اینجاییم
دفعهی بعد برای تو رو هم پیدا میکنم
داکوتا جانسون: لطفن نه. مال من میگه آره، خیلی هیجانزدهم. خیلی هم خوبم