گفتوگو با دیوید تننت دربارهی سریال جدید آمازون، به نام فال نیک با بازی مایکل شین و فرنسیس مکدورمند
مجموعهی تلویزیونی در آمازون داری به اسم فال نیک با مایکل شین و همچنین جان هم و فرنسیس مکدورمند هم هستن. مایکل نقش یه فرشته رو داره و تو هم یه شیطانی و با سپردن یه نوزاد به یه خانواده این وظیفه دارین آخرالزمان رو ایجاد کنین. اما این نوزاد رو به خانوادهی اشتباه میدین و تعادل دنیا بهم نمیخوره. ولی این سریال عملن در مورد شخصیت تو و مایکل شینه. کنجکاو شدم بدونم، موقع خوندن یه فیلمنامه برای بار اول، کار خاصی انجام میدی؟
نه واقعن. فکر کنم خوندن فیلمنامه برای بار اول، نزدیکترین تجربه به دیدن سریال برای بار اوله. همیشه در موردش اینطور فکر میکنم در نتیجه وقتی برای اولین بار میخوانی، باید جذبت کنه و ازش لذت ببری و این نزدیکترین احساسییه که به نسبت کیفیت محصول نهایی خواهید داشت.
در کنار مصاحبه با دیوید تننت ببینید:
معرفی یک فیلم: مری ملکه اسکاتلند / Mary Queen of Scots
نکتهی جذاب در مورد فال نیک این بود که مایکل شین قبل از من استخدام شده بود. برای همین میدونستم قراره روبهروی اون باشم و همین نظرم رو حتا بیشتر جلب کرد. با وجود این که سالهاست مایکل رو میشناسم، هیچوقت با هم کار نکردیم. وقتی میدونی همکارت کسی هست که تحسینش میکنی و میتونی از بازی مقابلش لذت ببری، یه عامل مشوق بزرگییه.
نکتهای که به چشمم اومد این بود که داستان عملن یه روایت عاشقانه بین شما دوتاست. اما این بخش داستان خیلی سریع کنار نرفت؟
خب فیلم در مورد دو رفیقه و اول به نظر میرسه نمیتونن با هم بسازن ولی همین تضاد باعث میشه که نقاط ضعف همدیگه رو بپوشونن. این دو متعلق به دو قطب مخالفن؛ بهشت و جهنم. ولی وقتی با هم در جایی عادی برخورد میکنن رفتارشون نسبت به هم تغییر میکنه.
میتونیم بگیم مایکل شین یکی از بازیگرای همنسلته آیا این احساس میتونه پشتیبانی به وجود بیاره که به خودت بگی خب میخوام تو این کار خوب باشم؟ مطمئنم باقی آثارش رو دنبال کردی.
تا حد زیادی باعث میشه که شما خودتون رو خوب آماده کنین. این تفکر در ذهنتون هست که باید بهترین اجرام رو به نمایش بذارم. البته همیشه این کارو انجام میدم. فکر نکنم کسی بیاد بگه خب یارو رو نمیشناسم و همینجوری میرم سر صحنه.
در کنار مصاحبه با دیوید تننت ببینید:
سه بیلبورد بیرون ابینگ میزوری نامزد بهترین فیلم اسکار ۲۰۱۸
حرفت برای بقیه بازیگرانی که میبینن قوت قلب بود!
آره. فکر میکنم همیشه این ذهنیت رو تو اولویت داری. میخوای بهترین عملکرد رو داشته باشی. اما اگر همراهت کسی باشه که میدونی باعث الهام گرفتنت میشه، کار دلپذیر میشه. از طرفی نمیخوای ناامیدش کنی؛ این جور بشه که خیلی آدم خوب و خلاقییه و ذوق و شوق زیادی داره. باید خودت هم در اون سطح باشی. فکر کنم از دید بازیگری با هم شباهت داریم.
رویکردمون نسبت به نقشمون تا حدی مشابهه. معمولن نقطهنظرمون در مورد یه صحنه یکییه و ایدههای مشابهی رو در رابطه با شخصیتها مطرح میکنیم تا ببینیم کار به کجا پیش میره. بنابراین فکر کنم نسبت به کار هم بازخورد خوبی داشتیم چون تونستیم بشناسیمشون و به خودمون بگیم که خوش میگذره. البته نکتهی عجیب اینه که درست میگی که همنسل هستیم و معمولن برای نقشهای مختلف با هم رقابت داریم.
بنابراین احتمال این که جا برای دو بازیگر مشابه در یک سریال وجود داشته باشه، کمه. معمولن یکیمون انتخاب میشه چون در نهایت این دو شخصیت عملن دو روی یک سکه هستن. نکتهی جالب اینه که وقتی نیل گیمن اولین بار این داستان رو به شکل کوتاه نوشت، فقط یه شخصیت وجود داشت وقتی تری پرچت وارد پروژه شد، پیشنهاد داد که دو شخصیت مجزا به شکل فرشته و شیطان در نظر بگیره. بنابراین تا حدی عجیبه وقتی در کنار کسی قرار میگیری که معمولن در یک فیلم همراهش نیستی. به عبارت دیگه یه شخصیت توسط بازیگر بریتانیایی ۴۰ تا ۵۰ ساله اجرا میشه! همراهی روزانه با مایکل سر صحنه تجربهی خیلی خوبی بود.