ترجمهی اختصاصی از آرتتاکس: در این گزارش نگاهی خواهیم داشت به شش ویژگی اصلی سینمای کریستوفر نولان ، یکی از موفقترین فیلمسازان قرن ۲۱
شش چیز که کریستوفر نولان همیشه در فیلمهای خود استفاده میکند
کریستوفر نولان یکی از الهامبخشترین، موفقترین و نوآورترین فیلمسازان قرن ۲۱ است. هر فیلمی که او کارگردانی کرده موفقیتی هنری یا موفقیت گیشهای یا هر دو را برای او به ارمغان آورده است. بیست سال میگذرد از زمانی که او با «تعقیب» در سال ۱۹۹۹ شروع کرد و در طی این مدت توانستهام تعدادی از عادتهای او را بفهمم.
اکثر کارگردانان تکنیکها و چیزهایی را که با آن راحتاند چندین بار استفاده میکنند. البته گاهی اوقات ممکن است که یک کارگردان آن قدر از یک چیز استفاده کند که به امری قابل پیشبینی و بیاهمیت تبدیل شده و ارزش کلی کار را پایین بیاورد. در این جا به شش چیز که کریستوفر نولان چندین بار در فیلمهایش به کار برده است میپردازیم.
۱) قصهگویی غیرخطی
قصهگویی غیرخطی اکنون به یکی از مشخصههای اصلی کریستوفر نولان تبدیل شده است. این تکنیک یک داستان را به جای گفتن مرحله به مرحلهی آن در طی یک سیر زمانی، آن را با شکستن سیر زمانی تعریف میکند. این تکنیک به هیچ وجه چیز جدیدی نیست و در فیلمهای بسیاری از آن استفاده شده است اما با این وجود کریستوفر نولان به شدت دوست دارد از آن استفاده کند. او استفاده از قصهگویی غیرخطی را با «تعقیب»، اولین فیلم او که دربارهی نویسندهای بود که برای به دست آوردن موضوع و الهامی برای نوشتن مردم را تعقیب میکرد، آغاز کرد. ولی در «ممنتو» بود که او این تکنیک را به سطح بالاتر و دیوانهوارتری برد. به جرئت میتوان گفت که این فیلم و استفادهی او از قصهگویی غیرخطی چیزی بود که جایگاه او را به عنوان یک فیلمساز خلاق تثبیت کرد.
۲) مایکل کین
سر مایکل کین از زمانی که نقش آلفرد پنیورث را در «بتمن آغاز میکند» بازی کرد در تمامی فیلمهای نولان حضور داشته است. او تقریباً به چیزی مانند مهرهی مار نولان تبدیل شده است. البته این به این معنا نیست که نولان همیشه نقشهای بزرگ و اصلی را به او میدهد. در اغلب اوقات کین تنها در برخی صحنههای یک فیلم بوده است. مثلاً مایکل کین در «دانکرک» تنها در یک صحنهی بسیار کوتاه حضور داشت که در آن صدایش از رادیوی تام هاردی پخش میشد. حتی خود نولان هم آن زمان تایید کرد که کین باید به نحوی در این فیلم میبود.
مایکل کین در «انگاره» نقشی بیشتر از صداپیشگی دارد. کین گفته ضبط یک صحنه که جان دیوید واشنگتن هم در آن حضور داشت یک روز طول کشیده. احتمالاً این همان صحنهای است که در تریلر میبینیم. صادقانه بگویم دلیل خاصی برای این که نولان مایکل کین را کنار بگذارد وجود ندارد. به هر حال او بازیگری استثنایی است که دو بار برندهی جایزهی اسکار شده. از طرفی، اگر نولان او را در نقشی بزرگ و معنادار به کار نگیرد ممکن است به نکتهی انحرافی فیلم تبدیل شود.
۳) قطارها
درست است که کریستوفر نولان در همهی فیلمهایش از قطار استفاده نمیکند ولی فکر میکنم بیش از آن چه به نظر میرسد اهمیت دارند. اولین مثال «بتمن آغاز میکند» است. اگر به یاد داشته باشید توماس وین قطاری را در شهر برای حمل و نقل ارزان مسافران میسازد. راس الغول سپس سعی میکند از همین قطار و با تزریق گاز سمی مترسک به گاتهام استفاده کند. البته بتمن کاری میکند تا این قطار جان خود راس الغول را بگیرد.
در صحنههای ابتدایی «پرستیژ»، رابرت انجییر (هیو جکمن) قطاری به مقصد کلرادو اسپرینگز سوار میشود تا با نیکولا تسلا ملاقات کند. به این امید که این سفر برخی از مشکلات او را حل خواهد کرد. او از تسلا میخواهد تا دستگاهی را برای حقهی جادویی بعدی خود بسازد. ولی در «اینسپشن» است که قطار به بنمایهای مهم تبدیل میشود. وقتی کاب و مَل در برزخاند روی ریلهای قطار دراز میکشند. کاب میگوید: «تو منتظر یک قطاری. قطاری که تو را به جای دوری خواهد برد. میدانی که قطار تو را به آن جا که امیدواری ببرد خواهد برد اما مطمئن نیستی. با این حال اهمیتی ندارد. حالا به من بگو چرا؟»
قطار آنها را در رویا میکشد و به واقعیت بازمیگرداند ولی مل نمیتواند بپذیرد که این واقعیت است و از پنجره به بیرون میپرد. مدتی بعد که کاب و گروهش بقایای ذهن رابرت فیشر را وارسی میکنند، همان قطار از جادهای شهری میآید و ماشینها را در هم میکوبد. آن چه کاب دربارهی قطار میگوید از خود قطار مهمتر است. قطار نماد سیر زمانی خطی است که از نقطهای به نقطهی دیگر میرود. بیشتر افراد از این مطمئناند که قطار آنها را از نقطهی الف به نقطهی ب خواهد برد اما بر اساس آن چه کاب میگوید هیچ قطعیتی در این موضوع نیست.
کریستوفر نولان از قطار برای تاکید بر چیزهایی که امیدواریم در آینده و در یک سیر زمانی رخ دهند استفاده میکند. قطار وسیلهای برای نشان دادن جایی است که میخواهیم برویم و کاری که میخواهیم انجام دهیم. برای توماس وین این کار کمک به فقرا بود. برای راس الغول این کار نابودی گاتهام و شروع دوباره بود. و برای بروس وین این کار به معنی نابود کردن قطار و کشتن راس الغول بود. به نظر میرسد که نولان نتیجه میگیرد که ما واقعاً نمیدانیم در سفرمان در قطار چه رخ خواهد داد و دانستنش هم در نهایت اهمیتی نخواهد داشت.
۴) نسبیت زمان
نولان به کندوکاو دربارهی مفهوم زمان درست مانند قصهگویی غیرخطی علاقه دارد. در «ممنتو» لئونارد به دلیل از دست دادن حافظهی خود هیچ درکی واقعی از زمان ندارد. از آن جایی که ذهن او نمیتواند خاطرهی جدیدی بسازد او محکوم به گرفتار شدن در یک حلقه و زندگی کردن مکرر یک تراژدی است. «اینسپشن» برداشتی خفیف از این ایده است ولی به جای این که دربارهی حافظه باشد دربارهی رویا و واقعیت است. مثلاً شخصیت جوزف گوردون لویت میگوید: «پنج دقیقه در جهان واقعی معادل یک ساعت در رویاست.» این زمان طولانی اما درک شخصیت را از واقعیت تغییر میدهد و باعث میشود که او نتواند واقعیت را از رویا تشخیص دهد.
«بین ستارهای» با نسبیت زمان بیشتر بازی میکند و از نظریههای علمی واقعی نیز کمک میگید. با این حال بر خلاف «اینسپشن»، برای شخصیت کوپر با بازی متیو مککانهی زمان کالایی باارزش است. یک ساعت روی اولین سیارهای که به آن سفر میکند برابر با هفت سال روی زمین است.
اگر اولین تریلر «دانکرک» را ببینید متوجه صدای تیک تاک ساعت میشوید. این فیلم بیشتر از این که دربارهی اتساع زمان باشد دربارهی زندگی در لحظه است. زمان برای قهرمانان ما که برای زنده ماندن در خاک، دریا و آسمان میجنگند در حال تمام شدن است.
۵) پارادوکسها
فکر کنم میتوان گفت که اکثر مخاطبان از پارادوکسها متنفرند. ما معمولاً دوست داریم که همه چیز منطقی باشد و به روشی قابل درک حل و فصل گردند. اگر چیزی در یک فیلم به درستی حل و فصل نشود، گلایهی رایجی که شنیده خواهد شد این است که داستان «حفرهی منطقی» دارد. ولی یک پارادوکس بنا به تعریف حلناشدنی است و این مخاطبان را آزار میدهد. «اینسپشن» و «بین ستارهای» دو تا از واضحترین مثالهای استفاده از پارادوکساند.
۶) شناختشناسی
شناختشناسی به معنی علم بررسی دانش است. این علم معمولاً سوالهای «چه میدانیم؟» و «چگونه میدانیم؟» را میپرسد. این سوالها نقشی اساسی را در اکثر فیلمهای نولان ایفا میکند. این رشتههای دانش و حقیقت حضور نسبتاً پایداری در کارهای او دارند. و پاسخ معمول نولان این است که مردم «واقعیت» را نمیخواهند بلکه «واقعیت خودشان» را میخواهند و شما چه کسی هستید که چیزی غیر از آن بگویید؟
نویسنده: جیسون اینگولفسلند – Cinemablend
مترجم: پویا مشهدیمحمدرضا
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران