

سینمای جهان
تشریح یک جنایت: نقد فیلم «محاکمهی هفت شیکاگویی» نوشتهی حمیدرضا سلیمانی | The Trial of the Chicago 7 Review; by Hamid Reza Soleimani
نقد فیلم The Trial of the Chicago 7 | نوشتهی حمیدرضا سلیمانی، عضو حلقهی منتقدان آرتتاکس، برای فیلم «محاکمهی هفت شیکاگویی» به کارگردانی و نویسندگی آرون سورکین و با بازی ادی ردمین، جوزف گوردون لویت، ساشا بارون کوهن، فرانک لانجلا، مارک ریلنس و مایکل کیتون
تشریح یک جنایت
در شب هشتادوسومین مراسم اهدای جوایز اسکار وقتی آرون سورکین برای گرفتن جایزهاش بابت فیلمنامهی «شبکهی اجتماعی» به روی سن آکادمی رفت، سخنرانیاش را با ادای احترام به فیلمنامهنویسی شروع کرد که بسیاری او را بزرگترین فیلمنامهنویس قرن بیستم میدانند: پدی چایفسکی. برای کسانی که کارنامهی کاری سورکین را دنبال کرده بودند این ادای احترام به چایفسکی و درخشانترین اثرش، «شبکه» (سیندی لومت، ۱۹۷۶) چندان هم غیرقابل انتظار نبود. سورکین چه در آثار سینمایی و چه در آثار تلویزیونیاش نشان داده بود که مانند چایفسکی به تباری از هنرمندان تعلق دارد که تعهد به بیان منصفانه و شفاف حقیقت، بدبینی نسبت به ذات رسانه توام با نگرانی از نقش آنها در شکلدهی به روایتهای خبری و تاثیرات مخربشان بر زندگی انسان مدرن و مبارزهی روشنگرانه – هرچند در بسیاری موارد محکوم به شکست – علیه سیستمهای فاسد و ناعادلانه برایشان اولویتی غیرقابلجایگزین در خلق آثار داستانی است.
مبارزه برای رسیدن به حقیقتی که فاششدنش منفعت صاحبان قدرت را به خطر خواهد انداخت و رویارویی فردیتی متعهد به اخلاق با سیستمهای فرورفته در ورطهی نیرنگ و دروغ و تبعیض از همان اولین اثر سینمایی مهم سورکین، «چند مرد خوب»، تا درام دادگاهی در ظاهر تاریخی ولی به شدت بهروز اخیر او یعنی «محاکمهی هفت شیکاگویی» درونمایهی جدانشدنی آثاری بودهاند که نام او را بهعنوان نویسنده یدک میکشیدهاند. از این منظر سریال «اتاق خبر» شاید غلیظترین اثر سورکین بهلحاظ تأکید بر درونمایههای موردعلاقهی او باشد، جایی که او انحطاط اخلاقی جامعه در عصر حاضر را در روایتهای مبتذل و تماشاگرپسند رسانههای دوران ما از وقایع جستوجو میکند و تلاش دارد رسانه و ژورنالیست ایدهآل از منظر خود را به تصویر بکشد و بهطور همزمان مضمون نبرد فرد با سیستمی پلید که برای رسیدن به منافع خود حاضر است همهچیز – و از جمله حقیقت- را هم قربانی کند پیش ببرد (اتاق خبر شاید کمترین توجه انتقادی را در میان آثار سورکین در دو دههی اخیر جلب کرده باشد، سریال بیستوپنج قسمتی اچبیاو دقیقن در زمانی که محبوبیت دموکراتها در آمریکا رو به افول بود و محافل دست راستی بهتدریج در حال بهدستگرفتن قدرت بودند به نمایش درآمد و طبعن دیدگاههای برآمده از منتهیالیه چپ فکریاش چندان تحویل گرفته نشد، داستانی که اگر در عصر ترامپ به نمایش درمیآمد احتمالن منتقدان و رسانههای متعلق به جناح به اصطلاح پیشرو حسابی برایش سر و دست میشکستند).
علاوه بر دیدگاههای فکری و اخلاقی سورکین که در فیلمنامههاش همیشه عیان بودهاند سبک نوشتاری او نیز ویژگیهایی داشته است که آثار او را تقریبن از آثار تمامی نویسندگان آمریکایی شاغل در تلویزیون و سینما در سه دههی اخیر متمایز کرده. دیالوگهای رفتوبرگشتی که با سرعتی دیوانهوار ادا میشوند، شخصیتهایی که با جملات کوبندهشان مثل بوکسوری که تصمیم گرفته حریفش را هر طور شده ناکاوت کند، بهسراغ همدیگر میروند و حجم عظیمی از اطلاعات خارج متنی تا حدی که گاهی برای بینندهی بیاطلاع سردرآوردن از جزییات آنچه روی پرده میبیند به امری دشوار بدل میشود از اصلیترین ویژگیهای متنهایی است که سورکین تا به حال نوشته. موفقترین آثار سورکین تابهحال آنهایی بوده اند که در آنها او توانسته این سبک شخصی منحصربهفرد دیالوگنویسی را – که زاییدهی تجربههای او از پرسهزدن در صحنهی تئاترهای نیویورکی و روزهای نمایشنامهنویسیاش است – با مضامین پرالتهاب داستانها و شخصیتهای آسیبپذیر عاطفیاش ترکیب کند و به تعادل برساند. «چند مرد خوب»، سریالهای «بال غربی» و «اتاق خبر» (در سیستم سریالسازی متکی به گروه نویسندگان با محوریت خالق و سرپرست، سورکین خودش یک تنه تکتک ۸۸ قسمت ۴ فصل اول بال غربی و تمامی ۲۵ قسمت اتاق خبر را نوشته)، «شبکهی اجتماعی»، «استیو جابز» و همین «محاکمهی هفت شیکاگویی» نمونههایی هستند که از نظر کیفیت متن و قرص و محکم بودن ساختار روایت، نشانگر نبوغ سورکین در قوامدادن به موقعیتهای داستانی پرتنش و اثباتکنندهی تسلط او بر پرداخت درام هستند. هر زمان هم که مثل «رییسجمهور آمریکایی»، «مانی بال» یا سریال Sports Night از این ترکیب جادویی فاصله گرفته، نتیجه اگر نه ناامیدکننده، که حداقل غیرسورکینی از آب درآمده.
بعد از تجربهی موفق اول سورکین در کارگردانی «بازی مالی»، حالا و در سال ۲۰۲۰ – سالی که بعدها در آمریکای شمالی با دو واقعه شناخته خواهد شد: همهگیری کووید-۱۹ و اعتراضهای سراسری بر ضد نژادپرستی و تبعیض سیستماتیک – او با اعتمادبهنفسی بیشتر و با اطمینان به حقانیت خود در روایت ماجرا، به سراغ مضامینی رفته است که پیش از این نشان داده بود متخصص پردازش دراماتیک آنهاست: دغدغهی کشف حقیقت، بیان آن به شفافترین شکل ممکن، تلاش برای برقراری عدالت و در نهایت رسواکردن صاحبان قدرت. داستان واقعی محاکمهی پرسروصدای فعالین جنبشهای مدنی در سال ۱۹۶۸ میلادی در لایهی اول و سطحی خود فرصتی برای به نمایش درآوردن یک درام دادگاهی خوشساخت با پسزمینهی تاریخی بوده ولی قرینهسازیهای هوشمندانهی متن با وقایع روزگار ما این فرصت را برای فیلم فراهم کرده تا اشاراتی به بنبستهای فرهنگی و اجتماعی جامعهی امروز آمریکا داشته باشد، گرههایی که به گواه آنچه در چندسال اخیر در خیابانها جریان داشته هنوز و پس از نیم قرن نه تنها باز نشدهاند که روز به روز هم بر پیچیدگیشان افزوده شده.
هم نشینی فیلمنامهی پرجزییات و دیالوگهای مثل همیشه سریع، هوشمندانه و ناکارکنندهی سورکین با استعداد باورنکردنی یکی از درخشانترین گروههای بازیگری تمام این سالها (از همین حالا جایزهی بهترین گروه بازیگری سال انجمن بازیگران (SAG) را برای محاکمهی هفت شیکاگویی کنار بگذارید) کاری میکند که بعید است بتوانید برای لحظهای چشم از صفحه بردارید. گروه بازیگران فیلم ترکیبی هستند از کارکشتههای قدیمی (فرانک لانجلا، مارک ریلنس و مایکل کیتون در نقشی کوتاه ولی بیاندازه جذاب و سرگرمکننده)، استعدادهای شناختهشدهی دو دههی اخیر (ادی ردمین، جوزف گوردون لویت و ساشا بارون کوهن) و لشگری از بازیگران خوشقریحه که نقشهای مکمل فیلم را با ظرافت به تصویر درمیآورند (جرمی استرانگ، آلکس شارپ، جان کارول لینچ و یحیی عبدالمتین که این روزها ستارهی اقبالش با آن امی که برای نگهبانان برنده شد در حال درخشش است). در این میان تصویری که فرانک لانجلا از قاضی بداخلاق و متعصب فیلم نمایش میدهد، بیش از بقیه در ذهن تماشاگر میماند، یک ضدقهرمان متکبر، فاسد و تهی از شرافت که انگار با خودش قرار گذاشته هر آن چه اتیکوس فینچ در «کشتن مرغ مقلد» بوده او نباشد و نتیجهی نهایی شخصیتی شده که در نفرتانگیزبودن چیزی از پرستار راچد «پرواز بر فراز آشیانهی فاخته» کم ندارد.
متن مستحکم و اجرایی شکوهمند در کنار داستان حیرتانگیز و از جایی به بعد مهوع فساد جاری در سیستم قضایی و سیاسی آمریکای پایان دههی ۶۰ میلادی – که همانقدر که برای شخصیتهای فیلم غیرقابلباور است تماشاگران را نیز بهتزده میکند – محاکمهی هفت شیکاگویی را به اثری میخکوبکننده بدل کرده است که برای بینندهاش راهی جز این نمیگذارد که برای درک کمال جاری در لحظات فیلم دوباره و چندباره به سراغش بیاید. فیلم به لحاظ اجرا، چه اجرای فنی و طراحی صحنه و لباس و قاببندی و تدوین و چه اجرای پر جزییات و خیرهکنندهی گروه بازیگران، در بالاترین سطح ممکن قرار دارد و برای چشمان تماشاگر مشتاق ضیافتی پرزرقوبرق فراهم میکند، ضیافتی که در این برهوت سینمایی سال ۲۰۲۰ همچون گوهری کمیاب است.
پینوشت: تیتر این نقد، نام درامی دادگاهی است از اتو پرهمینجر
نوشتهی حمیدرضا سلیمانی
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران

شاید دوست داشته باشید
شیر در زمستان | نقد فصل چهارم سریال تاج و تخت/ The Crown
گامبی وزیر سریال سال ۲۰۲۰ | Top five Tv show of 2020
گلشیفته فراهانی و ترلان پروانه در جمع صد زن زیبای سال ۲۰۲۰ | the Most beautiful Women: Golshifteh Farahani 51st, Terlan Parvaneh 88th
سودربرگ قسمت دوم شیوع را میسازد | Steven Soderbergh Working on ‘Philosophical’ Sequel to Contagion
نقد فیلم تنت: انتظارات بزرگ نوشتهی خسرو نقیبی
جیمز گان آغازگر رؤیای کراساور مارول و DC؟ | James Gunn Reveals Dream Marvel and DC Crossover Project
خبر
گلشیفته فراهانی و ترلان پروانه در جمع صد زن زیبای سال ۲۰۲۰ | the Most beautiful Women: Golshifteh Farahani 51st, Terlan Parvaneh 88th

آرتتاکس: سایت TC Candler در سیویکمین دورهی انتخاب سالانهی مستقل خود که مبنای آن در این سالهای اخیر میزان ارجاع در شبکههای اجتماعی و خبری و بررسی تأثیرگذاری بیش از ۱۲۵هزار ستارهی مشهور زن در صنعت سرگرمی جهان است، فهرست صد زن زیبای سال ۲۰۲۰ را منتشر کرد. در این فهرست از ایران گلشیفته فراهانی و ترلان پروانه بهعنوان پنجاهویکمین و هشتادوهشتمین زنان زیبای صنعت سرگرمی در سال ۲۰۲۰ معرفی شدند.
سه بازیگر زنی که میان فهرست مدلها، خوانندهها و دیگر چهرههای پرطرفدار صنعت سرگرمی بالاترین رتبه را در صد زن زیبای سال ۲۰۲۰ دارند، به ترتیب نائومی اسکات، گل گدوت و آنا د آرماس در رتبههای ۱۳، ۲۱ و ۳۳ هستند.

ترلان پروانه میان صد زن زیبای سال ۲۰۲۰
ArtTalks: TC Candler has published its list of the 100 most beautiful women of 2020 in its thirty-first annual independent selection period, which is based on the number of referrals in social and news networks in recent years and the impact of more than 125,000 famous female stars in the world entertainment industry.
.
There are two Iranian stars in this list. Golshifteh Farahani and Terlan Parvaneh were introduced as the 51st and 88th most beautiful women in the entertainment industry in 2020.
The top three actresses in the list of models, singers and other popular figures in the entertainment industry are Naomi Scott, Gal Gadot and #Ana De Armas, ranked 13th, 21st and 33rd, respectively.
#آرت_تاکس
بخوانید: گلشیفته فراهانی میان ده ستارهی کنجکاویبرانگیز جهان
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران
خبر
سودربرگ قسمت دوم شیوع را میسازد | Steven Soderbergh Working on ‘Philosophical’ Sequel to Contagion

حالا که واقعن آن فیلم پیشگویانه رخ داده است: سودربرگ قسمت دوم شیوع را میسازد
Steven Soderbergh Working on ‘Philosophical’ Sequel to Contagion
با شیوع کرونا خیلیها یاد فیلم ۲۰۱۱ استیون سودربرگ افتادند؛ ضرورت دستندادن، حفظ فاصلهی اجتماعی و قرنطینه. از همه مهمتر، منشأ خفاشی از چین. همین باعث شد «شیوع» در سال ۲۰۲۰ در خانهها از نو اکرانی گستردهتر از زمان نمایش خود را تجربه کند؛ فیلمی که آن زمان خیلیها آن را شکستخورده تلقی کرده بودند. حالا سودربرگ در پادکست Happy Sad Confused گفته که در حال کار روی دنبالهای فلسفیتر بر فیلم اول است. البته به احتمال زیاد قسمت دوم شیوع ادامهی داستان قبلی نخواهد بود.
“Contagion” might be nine years old, but Steven Soderbergh’s well-received pandemic thriller became one of 2020’s most-discussed films as the coronavirus pandemic swept throughout the United States.
.
Soderbergh revealed during a recent interview on the Happy Sad Confused podcast that he is developing a “philosophical” sequel to “Contagion” alongside Scott Burns, who served as screenwriter on the 2011 film. The project appears to be in its early stages and will unlikely be a direct sequel to “Contagion,” but Soderbergh noted that it may touch on similar themes and ideas.
ببینید: گفتوگو با جود لاو دربارهی فیلم شیوع پس از پاندمی کووید ۱۹
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران
سینمای جهان
نقد فیلم تنت: انتظارات بزرگ نوشتهی خسرو نقیبی

انتظارات بزرگ
پروندهی یک فیلم: تنت
یک نقد بلند از خسرو نقیبی سردبیر و عضو حلقهی منتقدان آرتتاکس
دو و نیم ستاره از چهار ستاره
«تنت» آن چیزی نیست که از یازدهمین فیلم کریستوفر نولان انتظار میرفت؛ شاید خیلی دورتر از تصور دنبالکنندههای سینمای او، چه هواداران عامش و چه منتقدان سینمایی. گروهی که برای دیدن شاهکاری از نولان، آن فیلمی که بالاخره تمام جوایز سال را درو کند، لحظهشماری میکنند، و گروهی دیگر که میخواهند ثابت کنند او استعدادی هرزرفته در هالیوود و میان فیلمهای بزرگ است. «تنت» پاسخی به هیچکدام این انتظارها نیست. فیلم بدیست؟ ابدن. شاهکار است؟ نه. در دوگانهای که انتظارات از سینمای نولان میخواهد، «تنت» شاید بیمحاباترین فیلم او باشد؛ نوعی واکنش تهاجمی، آنچه خودش میخواهد بسازد، بیاعتنا به قضاوت عمومی. فیلمساز آنقدر هم جایگاه دارد که بتواند فیلم موردنظرش را با میلیونها دلارِ استودیوها خلق کند، و نه با بودجههای فیلم شخصی ساختن. پس جایی میانهی دو علاقهای که هرگز پنهان نکرده، اکشنی شبیه باند و یک علمی-خیالی بلندپروازانه چون «نابودگر ۲: روز داوری»، میایستد؛ و فیلم موردعلاقهی خودش را میسازد.
بخوانید: نوشتهی خسرو نقیبی دربارهی «منک» یکی دیگر از فیلمهای مهم سال ۲۰۲۰
بهترین توصیفم برای مشکلی که باعث میشود «تنت» خروجی صددرصدی نداشته باشد، «زود بودن» است. جاهطلبی فیلمساز این بار نگذاشته روی کاغذ متوجه شود که سینما بهرغم تمام پیشرفتهای تکنیکیاش هنوز برای بازتاب دادن مفهوم «آنتروپی» در فیزیک روی پرده و حرکت معکوس جهان و مخلوقاتش، ابزارهای لازم را ندارد، و نه حتا برای تصویرکردن واقعی ابعاد حادثهی مدنظر در شاهسکانس داستان: هواپیما؛ پس زمان اجرا، وقتی درمییابد خروجی تصویرش آن چیزی که میخواهد نخواهد شد، تلاش میکند همهچیز را در خود صحنه برگزار کند. از بازیگرانش میخواهد سکانسهای معکوس را واقعن معکوس بازی کنند و یک بویینگ واقعی را داخل یک ساختمان میزند؛ ترفندی که میتواند پاسخ درست باشد اما پاسخ کامل نیست. بازی معکوس بازیگران گیجکننده و حتا گاهی در اکشنها مضحک از کار درآمده و سکانس برخورد هواپیما زیادی محتاطانه و کمجلوهتر از آن چیزی که توی فیلمنامه نوشته شده. اینجاست که میگویم برای ساختهشدن «تنت» هنوز زود بود. نولان میخواسته اولین باشد در وقت و مکان درست، شبیه جیمز کامرون در نابودگر دوم، که سینمای ژانر را یک قدم به پیش بُرد، اما «تنت» نمیتواند آن نقطهی عزیمت باشد، چون آن لحظه هنوز فرا نرسیده و نولان برخلاف انتظارش در آن زمان و مکان درست تاریخ نبوده است.
این که میگویم نولان بیاعتنا به قواعد بازی موردانتظار از او «تنت» را ساخته، بخشیش به راحتی او در ارژینال نبودن «تنت» برمیگردد. او هر چه در آن ده فیلم قبل کوشیده بود از قصه تا اجرا همهچیز دربست از آن خودش باشد (حتا وقتی یک فیلم دیگر را بازسازی کرد یا ساختن یک کامیکبوک زیادی شناختهشده را دست گرفت)، اینجا فیلمی ساخته در ادای دین به هرآنچه از سینمای کلاسیک تا امروز دوست داشته؛ از ادای دین واضح در دیالوگ گفتوگوی پایانی به «کازابلانکا» (شروع یک دوستی طولانی) تا نریشن آخری که بیپردهپوشی از پایانبندی همان دومین نابودگر و نریشن سارا کانر برمیدارد. تکگویی قهرمانی که معتقد است وقتی اتفاق رخ نداده، قهرمانی هم برای مردم وجود ندارد، چون نمیدانند میتوانست آینده شکل دیگری باشد. اینجا با نولانی سروکار داریم که اگر در «سرآغاز» اصرار داشت قصهی کلاسیک «مأموریت آخر خلافکار در پی زندگی بهتر» را هم به کلی شکل خودش کند آنقدر که آن را به جا نیاوریم، در «تنت» به سهولت خط داستانی آمدن مأموری از آینده را که برای نجات جان مادر و کودک به گذشته فرستاده شده تا آن آینده تغییر نکند، از نابودگرهای کامرون (سری موردعلاقهاش از سینمای علمی-خیالی) برمیدارد و فقط آن را به روز میکند؛ به مثابه اقتباسی بهروزشده، با این کلید که قهرمانهای اصولگرای نولان همواره در فیلمهای پیشین بهرغم آگاهی از نابودی خودشان میخواستند «کار درست» را انجام دهند، حال با هر تبعاتی، و اینجا نولان داستانی را یافته که قهرمانش میتواند از آینده به عقب برگردد و بهجای تغییر سرنوشت، گذشته را اصلاح کند، جوری که هرگز آن موقعیتهای هولناک با تبعات زمان حال آن، رخ نداده باشد. نولان این تم را از جهان کامرون میگیرد و روی قهرمان خودش سوار میکند، و برای همین هم اصرار دارد این پیشبرندهی بینام را «پروتاگونیست/قهرمان» بنامیم؛ همینقدر عیان و بیپردهپوشی. ماجرای پوسته هم که دیگر زیادی واضح است: نولان میخواست یک باند سیاه با مختصاتی پیچیدهتر از یک اکشن باندی خلق کند و خب این داستان این امکان دوم را هم برای او فراهم کرده تا به چند دلبستهگیاش نسبت به تاریخ سینما و متعلقاتش با هم در یک فیلم برسد.
بخوانید: در پنجاه سالهگی کریس نولان | کوبریک جوان نوشتهای از خسرو نقیبی
اشتباه استراتژیک دوم اما اینجا رخ داده؛ وقتی جان دیوید واشنگتن توان گرفتن آن همذاتپنداری لازم را از مخاطب ندارد. چه در نابودگرها، چه در باندها و چه در سینمای خود نولان (بهطور مشخص «سرآغاز» با موقعیتی بهشدت مشابه در دلیل قهرمان) شخصیت پیشبرنده و تصمیمی که در نقطهی تحول میگیرد، بهجهت سمپاتی با قهرمان، تماشاگر را هم کنار او مینشاند و از آن نقطه به بعد، نگرانی برای هر تصمیم و انتخابی از او، فیلم را به سمت قله پیش میبرد، اما اینجا، با بازیگری طرفیم که با یک پسزنندهگی حیرتانگیز هیچ لحظهای امکان در یک تیم قرارگرفتن را با خود به تماشاگر نمیدهد. مقایسه کنید سنگینی مال را بر هر تصمیمی که ذهن کاب در «سرآغاز» میگیرد، با لحظهی تقسیم «تنت» به قبل و بعد از خود؛ جایی که باید تصمیم قهرمان مبنی بر توقف همهچیز و به خطرانداختن هرچهتاکنون به دست آوردهاند برای نجات جان زنی که براش اهمیت دارد، ما را متقاعد کند که این رابطه، عشق یا تعهد، به چنین تصمیمی میارزد. مگر اصلن چیزی میان این دو شکل گرفته که ما بخواهیم بپذیریم حفظ این زن به همهی دردسرهای بعدی خواهد ارزید و کنار قهرمان قدم برداریم؟ فیلمنامه را که بخوانید، همهی این مسیر زیادی منطقی و درست به نظر میرسد؛ چنان که در «سرآغاز» هم بود، اما اینجا واشنگتن هرچیزی به ما و بالطبع به زن داستان منتقل کرده، جز همذاتپنداری یا احساس. اگر «تنت» متقاعدکننده نیست، یا داستان و اجرا زیادی مکانیکی بهنظر میرسد، متهم ردیف اول نه متن یا اجرای نولان، که بازیگر منتخبش برای ایفای نقش اصلیست؛ گفتم که. یکی از پسزنندهترین بازیگرانی که تاکنون در محور یک فیلم بزرگ دیدهام.
برگردیم به آن سؤالهای اول. «تنت» فیلم بدیست؟ پاسخ را داده بودم: ابدن. ما با فیلمی جاهطلبانه سروکار داریم که چیزهاییش درنیامده است یا بهتر بگویم اشتباهات استراتژیک در پیریزیاش رخ داده (همان دو ماجرای زودبودن و کستینگ غلط) اما هنوز و همچنان یک تریلر اکشن علمی-خیالی سرگرمکننده و البته درگیرکننده است که وقتی بار اول مختصات داستانیاش دستت بیاید، در دفعات بعدی تماشا، پیشنهاداتش در ریتمِ بلاانقطاع و خساستش در اطلاعاتدادن، هوشمندانه (همان چیزی که از نولان انتظار داریم) به نظر میرسد. شاهکار است؟ نه، چون قرار نیست نولان هربار در هر ژانری به ته خط برسد و برگردد؛ و البته که در این حیطه یکبار با «سرآغاز» رسیده و کالت خودش را در ژانر ساخته. بگذارید اینگونه جمعبندی کنم که «تنت» یک بازیگوشی شخصی میلیوندلاریست بیاعتنا به انتظارات. انگار که هواداران و مخالفان نولان، این بازی هر فیلم نولان یعنی یک اتفاق برای هوراکشیدن یا کوبیدن او را، خیلی از خودش جدیتر گرفتهاند. «تنت» خیلی سادهتر از اینها، یک فیلم مولتیژانر سرگرمکننده، شاید یک زنگ تفریح برای نولان، میان ساخت دو پروژهی بزرگش باشد. نکته این است که برخلاف اسپیلبرگ یا اسکات، او بلد نیست بازیگوشیاش را، ارزان و جمعوجور برگزار کند و انتظارات را بالا میبرد.
پینوشتها:
۱- تیتر، عنوان یکی از شاهکارهای چارلز دیکنز است که البته در ایران بیشتر به «آرزوهای بزرگ» شناخته میشود؛ موتور محرک نوشتهشدن این مطلب.
۲- اگر فیلم را دیده باشید حتمن متوجه شدهاید که نام تشکیلات پروتاگونیست در زمان آینده، که کل دلیل رخداد اتفاقات فیلم در زمان حال است، «تنت» است. درست است که میشود «تنت» را به عناوین مختلفی در فارسی ترجمه کرد اما در این فیلم «تنت» یک اسم خاص است و نباید ترجمه شود.
۳- اگر ترجمهی «سرآغاز» برای Inception کمی از ذهنتان دور است، باید بگویم که این ترجمهی نگارنده از عنوان آن فیلم، هنوز و همچنان، به نظرم برگردان دقیقتری برای آن فیلم نولان است تا «تلقین» و «نطفهگذاری» و …؛ دلیلش را در نقد مفصلم بر آن فیلم در زمان اکران برمبنای یکی از دیالوگهای اثر توضیح دادهام.
جدول ارزشگذاری بر مبنای:
دایرهی سیاه: بیارزش
نیمستاره: قابل دیدن
یک ستاره: متوسط
دو ستاره: خوب
سه ستاره: خیلی خوب
چهار ستاره: عالی
سه نقد دیگر از حلقهی منتقدان آرتتاکس روی «تنت» بخوانید:
بازگشت به آینده از حمیدرضا سلیمانی
کریستوفر نولان؛ فصل تازه از عرفان استادرحیمی
تنت را از هر طرف که ببینی همان است! از محمدحسین گودرزی
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران
محبوبترینها
- آنونس3 ماه پیش
یک تریلر متفاوت از «قورباغه»؛ نخستین تجربهی سریالسازی هومن سیدی | Frog Series Official Trailer
- تلویزیون3 ماه پیش
اما کورین (پرنسس دیانا) و جیلین اندرسون (مارگارت تاچر) از بازی در «تاج» میگویند | Emma Corrin & Gillian Anderson on playing Thatcher and Diana
- تلویزیون2 ماه پیش
زندیا و سم لوینسون از اپیزود پیشدرآمد فصل دوم سریال «سرخوشی» میگویند
- آنونس2 ماه پیش
تریلر جدید سریال «وانداویژن» – جدیدترین اثر از جهان مارول | WandaVision Official Trailer
- تلویزیون3 ماه پیش
آنیا تیلور جوی و اسکات فرانک بازیگر و خالق سریال «گامبی وزیر» همدیگر را به چالش میکشند | Interview Anya Taylor Joy and Scott Frank
- خبر4 هفته پیش
گلشیفته فراهانی و ترلان پروانه در جمع صد زن زیبای سال ۲۰۲۰ | the Most beautiful Women: Golshifteh Farahani 51st, Terlan Parvaneh 88th
- خبر4 هفته پیش
سودربرگ قسمت دوم شیوع را میسازد | Steven Soderbergh Working on ‘Philosophical’ Sequel to Contagion
- سینمای جهان2 ماه پیش
آماندا سایفرد از فیلم «منک» دیوید فینچر میگوید | Amanda Seyfried talking about David Fincher’s Mank