نقد و بررسی فیلم «The Invisible Man / مرد نامرئی» به کارگردانی لی ونل و با بازی الیزابت ماس نوشتهی حمیدرضا سلیمانی، برگزیدهی داوران بهعنوان رتبهی اول در مسابقه نقد آرتتاکس
نقد و بررسی فیلم «مرد نامرئی» ساختهی لی ونل | زنی تحت تأثیر
برخلاف دو اقتباس شناختهشدهی قبلی از داستان کلاسیک ه.. ج ولز (اولی اثر جریان ساز جیمز ویل با همان عنوان «مرد نامرئی» که در سال ۱۹۳۳ بهعنوان بخشی از پروژهی هیولاهای کمپانی یونیورسال ساخته شد و همراه خودش مجموعهی بلندبالا – و البته حالا عمومن فراموششده – از دنبالهها را به همراه آورد و دومی روایت بازیگوشانهتر ولی به اندازهی اثر اصلی تلخ و غمزده ی سال ۲۰۰۰ پل ورهوفن با عنوان «مرد توخالی») اقتباس لی ونل استرالیایی از این داستان قرار نبوده روایتی باشد مرثیهوار از جاهطلبیهای دانشمندی که اجازه میدهد شرارت آرامآرام در وجودش رخنه کند و ذرهذره در مسیر دیوانهگی گام برمیدارد. آنچه این نسخه از مرد نامرئی را از پیشینیانش جدا میکند تغییر زاویهی دید از دانشمند دیوانه -قاعدهی متون کلاسیک ادبیات علمی تخیلی/وحشت- به قربانی گرفتارشده در چنگال خشونت مرگبار است.
اجرای فیلم بر دو پایه متکی است: یکی حضور الیزابت ماس و دیگری کارگردانی خود ونل. بخش بزرگی از تأثیر و کوبندگی حسی فیلم مدیون حضور قدرتمندانه و در لحظاتی عمیقن ترسناک الیزابت ماس است. او که در دههی اخیر هربار در اثری ظاهر شده است -چه در قاب کوچک با «Mad Men» و «سرگذشت ندیمه» و چه روی پرده با «مربع» و «ما»- همچون مرکز ثقل مغناطیسی تمام انرژی صحنه را مال خود کرده است اینجا نیز در نقش طعمهای رنج کشیده ما را همراه پارانویا، وحشت و تلاشش برای بقا میکند. اینجا ماس در رفتوآمدی دائمی بین میا فاروی «بچهی رزمری» و مارگارت لاکوود «بانو ناپدید میشود» به ترسها، وسواسها و دردهای زنانهی این دوران شکلی مجسم میبخشد. اگر کسی در توانایی بازیگری ماس و نقش عظیمی که در بهوجود آوردن فضای رعبآور فیلم ایفا میکند ذرهای شک داشته باشد با تماشای چرخش ناگهانی احوالات او در سه دقیقهی پایانی -از استیصال و عجز دردآور به کنترل و پیروزی مو بر تن سیخکنندهی نهایی- و صلابتی که ماس در بهتصویر درآوردن این تغییر حال از خود نشان میدهد تمام تردیدهاش برطرف خواهد شد.
بخوانید: نقد فیلم «مرد نامرئی» نوشتهی سردبیر آرتتاکس | چرخش از هیولا به قربانی
اما «مرد نامرئی» همانقدر که فیلم درخشش ماس است فیلم تسلط ونل بر ابزار کارش هم هست. اینجا ونل نشان میدهد که درسی را در خلق حالوهوای یک فیلم ژانر وحشت آموخته است که بسیاری از کارگردانان باتجربهتر هنوز از درکش عاجز هستند: ترس در «مرد نامرئی» زادهی سکوت و خلوتبودن صحنههاست…
اینجا ونل به سراغ مسیری میرود که پیشازاین جان کرازینسکی در دیگر اثر پرطرفدار علمی تخیلی-وحشت این چندسال یعنی «مکانی آرام» آن را آزموده بود. ونل با تمرکز بر سکوت و استفادهی فراوان از نماهای باز و پرنور دست به خلق اتمسفری دلهرهآور و وهمانگیز میزند. جایی که خطر بیخ گوش شماست ولی هر چه دنبالش میگردید اثری از آن نمیبینید. برخلاف آنچه رسم آثار اکشن-تریلر این سالهاست «مرد نامرئی» از تدوین پرشتاب برای – بهطور مصنوعی – پرتنش نشاندادن وقایع و موسیقی پرحجم کرکننده پرهیز میکند و همهی اینها در کنار لحن زمزمهوار اثر، نتیجهی نهایی را تبدیل به اثری در ظاهر آرام ولی عمیقن جوشان میکند.
البته که «مرد نامرئی» لی ونل نه شباهتی به داستان نگاشتهشده توسط ه. ج. ولز دارد و نه میتوان بین آن و دو نسخهی برجستهی قبلی مشابهتی پیدا کرد. تغییر لحن تراژیک اثر اصلی (که هم در نسخهی ۱۹۳۳ و هم در نسخهی ۲۰۰۰ پل ورهوفن بخش مهمی از تأثیر عاطفی فیلم را شامل میشدند) به پیروزی ظفرمندانهی توأم با لبخند لحظات پایانی فیلم که بیشتر یادآور ژستهای مد روز و با طعم Me Too است، شاید از بزرگترین سرخوردهگیها در مواجهه با اثری باشد که سعی در مدرنکردن منبع اقتباس کلاسیکش داشته است؛ ولی بااینحال «مرد نامرئی» با نقشآفرینی درجهیک الیزابت ماس و تمرکز تحسینبرانگیز کارگردان و فیلمنامهنویسش بر آزمودن مسیری بدیع برای مدرنکردن یک اثر کلاسیک، میتواند یکی از دیدنیترین و جسورانهترین فیلمهای سال باشد.
توجه: تیتر نوشته، برگرفته از نام فیلمی است ساختهی جان کاساوتیس
نوشتهی حمیدرضا سلیمانی
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران