معرفی کتاب: من منچستریونایتد را دوست دارم
داستان کتاب من منچستریونایتد را دوست دارم به قلم مهدی یزدانیخرم با یک دانشجوی تاریخ آغاز میشود که مبتلا به سرطان خون است. دانشجوی تاریخ خون بالا میآورد و به یکی از جذابترین مقاطع تاریخی ایران یعنی سال ۱۳۲۰ پا میگذارد که مملو از خون است.
بعضی کتابها با اسمشان خواننده را به اشتباه میاندازند؛ کتاب من منچستریونایتد را دوست دارم نیز از این جمله است.
اما ویژگی بارز این رمان حضور پررنگ خشونت، خیانت و خون است و این خشونتِ درآمیخته با طنز گاهی آزاردهنده میشود با توصیفاتی دقیق از قاتلی که پسر بچهها را میکشد؛ مردهشوری که قلب فرنگیها را میخورد و دستهایشان را قطع میکند و شکنجهگری که کلکسیون دست، چشم و زبان جمع میکند.
شاید نویسنده با خشونت روزنامهها را پاره کرده و از بهم چسباندن آنها این رمان را نوشته چون داستان از خردهروایتهایی تشکیل شده که یادآور تکنیک کاتآپ است و اگر آن را تکهتکه کنی، هر تکه داستان مجزایی دارد.
فارغ از اینکه کتاب من منچستریونایتد را دوست دارم کشتارگاه تاریخ است یا دربارهی فلسفهی تاریخ، یا تاریخ شخصیت اصلی داستان است، این رمان تلفیق مسالمتآمیز ادبیات و تاریخ است.
هرچند کتاب من منچستریونایتد را دوست دارم از تاریخ میگوید اما اگر طرفدار تیم منچستریونایتد هستید باز هم میتوانید داستان این دانشجوی تاریخ علاقهمند به فوتبال را دنبال کنید.

شاید دوست داشته باشید
ناداستان -۱ | با ارباب مگسهای واقعی آشنا شوید یا چرا رمان ویلیام گولدینگ یک شوخی تلخ است؟
سوزان کالینز پس از هانگر گیمز به سرزمین پانم میرود
کتاب های پرفروش بهمن ماه ۱۳۹۶
جشن امضای کتاب شاهراه سینا دادخواه
معرفی کتاب: سفر شگفت انگیز مرتاضی که در جالباسی آیکیا گیر افتاده بود | نگاهی به زندگی مهاجران غیرقانونی
سجاد افشاریان در جشن امضای کتاب اسکارلت دههی شصت
ادبیات
لوئيز گلوک برندهی نوبل ادبیات ۲۰۲۰ شد | Louise Glück is awarded Nobel Prize in Literature

آرتتاکس – گروه ادبیات: برندهی نوبل ادبیات ۲۰۲۰ مشخص شد و این جایزه به لوییز گلوک شاعر آمریکایی تعلق گرفت. او سومین شاعریست که برندهی نوبل ادبیات شده است
در ستایش صدایی منحصربهفرد و شاعرانه
لوئيز گلوک برندهی نوبل ادبیات ۲۰۲۰ شد
نوبل ادبیات ۲۰۲۰ به لوییز گلوک اهدا شد. آکادمی نوبل دربارهی علت انتخاب خود و در ستایش گلوک نوشته: به خاطر صدای شاعرانهی بیچون و چرایی که با زیبایی زندگی فرد را جهانشمول میکند.
لوییز گلوک سومین شاعریست که توانسته جایزه نوبل را از آن خود کند. پیش از او باب دیلن و شیموس هینی موفق به کسب این عنوان شدند.
بخوانید: نامزدهای بوکر ۲۰۲۰ معرفی شدند: هیلاری مانتل ستارهی جدید دنیای ادبیات؟
Louise Glück is awarded Nobel Prize in Literature
The Nobel Prize in Literature was awarded to Louise Glück, the American poet, “for her unmistakable poetic voice that with austere beauty makes individual existence universal.”
Glück is the first female poet to win the prize since Wislawa Szymborska, a Polish writer, in 1996. Other poets to have received the award include Seamus Heaney, the Irish poet, who won in 1995. She is the first American to win since Bob Dylan in 2016.
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران
ادبیات
داستانهای کوتاه نیویورکر- ۲: آسایشگاه/ ماه عسل | Hospice/Honeymoon: A Short Story written by Joyce Carol Oates

آرتتاکس – ادبیات: ترجمهی فارسی اختصاصی آرتتاکس از داستان کوتاه «آسایشگاه/ ماه عسل» به قلم جویس کارول اوتس
«آسایشگاه/ ماه عسل»
«آسایشگاه/ ماه عسل» داستان کوتاهی جدید از جویس کارول اوتس است که به تازگی در وبسایت نیویورکر منتشر شده است. این چهارمین داستان از مجموعهی داستانهای کوتاه تابستانی این مجله است که آثار نویسندگان مختلف را منتشر میکند. این داستان دربارهی زنی است که همسرش پس از سالها زندگی با او اکنون به سرطان مبتلا شده و باید در آسایشگاهی بستری شود و آن چه میبینیم تاملات درونی و مکالمهی زن با خودش است.
در کنار مطالعهی داستان کوتاه «آسایشگاه / ماه عسل» به قلم جویس کارول اوتس بخوانید:
داستانهای کوتاه نیویورکر | شکسپیر در دوران طاعون واقعاً چه کرد
«آسایشگاه».
زمانی که این کلمه را زمزمه میکنند احساس میکنی زمین زیر پایت میلرزد. در لحظه، به اندازهی ردشدن خرده نخی از سوراخ سوزن احساس میکنی هوا برای نفسکشیدن درست مثل فولاد سنگین شده.
دنیا پیش چشمانت تیره و تار میشود. نیمسایهها کوچک میشوند. انگار در تونلی گرفتاری که نور از آن دور میشود. دور و کوچک، آنقدر کوچک که بتوانی آن را بین دو انگشتت جا بدهی و بعد نور برای همیشه خاموش خواهد شد.
زیرا زمانی که کلمهی «آسایشگاه» به زبان آورده میشود تنها نیست و حقیقتی را با خود آورده: «دیگر امیدی نیست.»
«امیدی نیست». این کلمات زشت و ناگفتنیاند. «بی امید» بودن بی آینده بودن است.
بدتر این که اگر بپذیری آیندهای نداری به این معناست که «تسلیم شدهای».
برای همین است که وقتی پزشک حرفش را مزه مزه میکند و با احتیاط کلمهی «آسایشگاه» را بر زبان میآورد هیچ کدام از شما آن را نمیشنود. یا اگر هم بشنوید باور نمیکنید که آن را شنیدهاید.
گوشهات سوت میکشند. پژواک آژیری در دوردست. آژیری در یک اتاق دربسته. همین.
چرا که اگر خودت را به نشنیدن بزنی فکر میکنی چیزی (هنوز) گفته نشده
اگر کسی از شما آن را نشنود شاید (هیچوقت) کسی آن را نگوید.
اما این اتفاق باز میافتد: با گذشت روزها کلمهی «آسایشگاه» بیشتر و بیشتر گفته خواهد شد.
و ناگهان پیش میآید که شوهرت، در کمال ناباوری، مرگآگاه میشود، از آخرین روزهای خود حرف میزند میشنوی: «فکر میکنم این آخرین روزهای من است.»
این را با خجالت زیادی میگوید. آن هم سرصبح و پشت تلفن. مثل همیشه که پس از معاینهی سرطانشناس در بیمارستان تماس میگیرد.
این را پشت تلفن میگوید تا عذاب تماشای چهرهات وقت شنیدن بر او بخشیده شود. برای تو هم همین طور.
شرمی جدید مانند شرم اول جان میگیرد. شرم یافتن راهی برای گفتن «دوستت دارم».
برای گفتن جملهای ناممکن: «دوستت دارم».
ولی شوهرت بالاخره میتواند بگوید. تو هم همین طور. «دوستت دارم».
و حالا سالها گذشته و او میگوید: «فکر کنم این آخرین روزهای من است.».
این کلماتی است که بیرون از کلمات دیگر میایستد. در گوشت زنگ میزنند. راه برگشتی هم نیست اما (ادعا میکنی) که آنها را نشنیدهای. نه!
ولی شنیدی. اگر نشنیدی چرا خانه روی سرت آوار میشود؟ خون به مغزت نمیرسد مانند کودکی وحشتزده از پا میافتی و بریده بریده میگویی: «چی؟ چی گفتی؟ مسخره است. چنین چیزهایی نگو! به خاطر خدا منظورت از «روزهای آخر» چیست؟»
صدایت بیاختیار بالا میرود. دوست داری موبایلت را زمین بکوبی.
چون نمیتوانی تحمل کنی. طاقت این یکی را نداری. تو از صحرای پهناوری که سرشار از تمام چیزهایی است که نمی توانی تحمل کنی خبر نداری. چیزهایی که در نهایت، تو، آنها را به دوش خواهی کشید.
همیشه در برداشتن هر گام این مسیر مقاومت میکنی. این سربالایی شیب تندی دارد. طبیعی است که مقاومت کنی. اما اگر بالا رفتن از این شیب تند را بپذیری و خود را با فکر این که این اتفاق موقتی است آرام کنی آن گاه به یسر پس از عسر میرسی. آن فلات، آن سرزمین موعود که به آن عادت کرده بودی منتظرت خواهد بود. منتظر هر دوی شما. تو به زودی به آن جا بازخواهی گشت.
بالاخره یک روز و یک ساعت زمانش میرسد که تو هم حرف از آسایشگاه میزنی.
در ابتدا خجالتزدهای و با لکنت میگویی. احساس میکنی کلمه آهن میشود و گلویت را زخم میکند.
به مرور زمان یاد میگیری که هر بخش کلمه را واضح و با شجاعت بگویی: «آ-سا-یش-گاه»
اندکی پس از آن این ترکیب را عامدانه و صریح میگویی: «آسایشگاه ما».
کمی بعد با خودت قول و قرار میگذاری. آنها مینویسی انگار که در پیشگاه خداوند قسم میخوری: «این امید من است: من آسایشگاهمان را به ماه عسل تبدیل میکنم.»
قول میدهم تا شوهرم را به انسانیترین شکل ممکن راحت نگاه دارم.
او را شاد کنم. هر دویمان را شاد کنم.
هر چه را که میخواهد، تا آنجا که از پسش برمیآیم، برآورده کنم.
اول: چیدمان جدیدی برایش میچینم اما نه در مرکز سرطان. آسایشگاه ما خانهی ماست که دوستش دارد.
تالار نشیمن نورگیر است و هر روز غرق روشنایی.
افق نزدیکتر از چیزیست که دیده میشود چون درختان خانه را احاطه کردهاند.
و آسمان پر از تکه ابرهای کندهکاری شده است.
شوهرم میتواند روی مبلی بنشیند و به درختان و آسمان خیره شود. پشتش را بالشت میگذارم و پاهاش در جورابهای گرم راحتند.
حتا ممکن است که میتواند روی تختی که از بیمارستان قرض گرفتیم دراز بکشد. تخت را جایی میگذاریم که او بتواند به راحتی به منظرهی پیشروش چشم بدوزد. و من؟ میتوانم کنار او دراز بکشم. همانگونه که در بیمارستان این کار را میکردم.
دستان یکدیگر را هم خواهیم گرفت. البته که دستان یکدیگر را خواهیم گرفت. دستان او هنوز گرماند. و قوی. هنوز هم زمانی که انگشتانش را فشار بدهی در پاسخ انگشتانت را فشار خواهد داد.
و همین طور لبهایش. اگر ببوسیشان هرگز دست خالی برنمیگردی.
من در کنار شوهرم و در حالی که او را در بازوانم نگه داشتهام خواهم خوابید. بازوانم قوی نیستند. ضعیفاند حتی. با این حال میتوانند قدرتمندبودن را بازی کنند.
من روی میز سرخچوب بیرون پنجره دانه خواهم پاشید. نه هر دانهای بلکه همان غذای گران پرندگان وحشی که شوهرم میخرد.
از تماشای پرندهها هیجانزده خواهم شد. برای یک بار هم که شده، بی آن که حواسم پرت شود، در لحظه زندگی میکنم. در آخرین لحظات زندگی شوهرم…
شوهرم اهل موسیقی هم هست! من او را در ساعتهای بیداریاش در زیباترین موسیقیها غرق خواهم کرد. تا زمانی که او را معذب نکند روی تخت و در کنار او دراز خواهم کشید، او را در آغوش خواهم گرفت و با او به «سرود شادی» بتهوون یا «دعای غروب» راخمانینف گوش خواهم داد.
با او به خواب خواهم رفت، حتی در طول روز. حتی وقتی که نور بیجان خورشید از پنجره بر چهرههای ما میتابد. من سرم را روی بالشت و کنار سر او خواهم گذاشت.
از میان کتابهای کتابخانه، کتابهای هنری را انتخاب خواهم کرد. کتابهای هنرمندان مورد علاقهاش از قفسهی عکاسان: بروس دیویدسون، ادوارد وستون، دایان آربوس، الیوت پورتر. صفحهها را به آرامی ورق خواهم زد و با او شگفتزده خواهم شد.
آلبومهای قدیمی، عکسهای خانوادگیای را که به اوایل دههی هزار و نهصد بازمیگردد با هم میبینیم. خانوادهی او، پدر و مادر پدربزرگش از ایرلند مهاجرت کرده بودند. او این اواخر به آنها علاقه نشان داده بود.
غذاهای مورد علاقهاش… خب، سعیام را خواهم کرد!
زمانی که در خانه باشد احتمالاً اشتهایش برخواهد گشت. زمانی که مثل من کسی باشد تا برایش غذا بپزد اشتهایش بازخواهد گشت. مطمئنم.
و البته خانوادهمان هم به عیادتش میآیند. فرزندان بزرگسالش، نوهها. خویشاوندان، دوستان. همکارانش در دانشگاه. همسایهها. دوستان قدیمی دبیرستانش که پنجاه سال است آنها را ندیده. سورپرایزهایی برایش خواهیم داشت. من همهی اینها را با تخیل یک کارگردان تئاتر میزانسن خواهم داد.
این صرفاً یک آسایشگاه نیست بلکه آسایشگاه ماست. نه یک آسایشگاه غمگین بلکه شاد و سرزنده. درست مانند یک ماه عسل.
ما در خانهی خود شاد خواهیم بود. هر دوی ما.
قول میدهم که «روزهای آخر» برای هر دوی ما یک ماه عسل باشد.»
در واقعیت اما چنین چیز محالی رخ نخواهد داد. چطور میتوانستی خیال کنی که رخ میدهد؟!
«آسایشگاه» بله اما «ماه عسل» نه.
نویسنده: جویس کارول اوتس – نیویورکر
مترجم: پویا مشهدی محمدرضا – آرتتاکس
در کنار مطالعهی داستان کوتاه «آسایشگاه / ماه عسل» به قلم جویس کارول اوتس بخوانید:
“Hospice/Honeymoon”: A Short Story written by Joyce Carol Oates
“Hospice/Honeymoon” is the latest flash fiction from Joyce Carol Oates. This is the fourth story in this summer’s Flash Fiction series from The New Yorker magazine. The story tells the struggle of and old couple as the husband is diagnosed with cancer and should be treated in a hospice. What we see is the wife’s inner thoughts and dialogs.
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران
ادبیات
نامزدهای بوکر ۲۰۲۰ معرفی شدند: هیلاری مانتل ستارهی جدید دنیای ادبیات؟ | Booker 2020 Nominees Full List

آرتتاکس – گروه ادبیات: لیست کامل نامزدهای جایزهی ادبی بوکر ۲۰۲۰ ، یکی از مهمترین جوایز ادبی دنیا، که هر سال به بهترین رمان جدید انگلیسیزبان اعطا میشود، منتشر شد.
نامزدهای بوکر ۲۰۲۰ معرفی شدند | هیلاری مانتل ستارهی جدید دنیای ادبیات؟
«آیینه و نور»، آخرین اثر سهگانهی توماس کرامول به نویسندگی هیلاری مانتل، در میان مهمترین آثار نامزدان امسال است. «سرخمویی در حاشیهی جاده»، اثر جدید آن تایلر هم در این لیست حضور دارد.
اگر «آیینه و نور» برنده شود آن وقت مانتل اولین نویسندهای خواهد بود که سه بار برندهی جایزهی بوکر شده. او در سال ۲۰۰۹ برای «تالار گرگها» و سال ۲۰۱۲ برای «جسدها را بیاور»، دو رمان دیگر سهگانهی کرامول، گرفته بود.
جایزهی سال گذشته پس از سرپیچی داوران از قوانین خود و تقسیم جایزه میان مارگارت آتوود برای «وصایا» و برناردین اواریستو برای «دختر، زن، دیگری» با بحث و مخالفت جدیای روبهرو شد. امسال اما به نظر نمیرسد که چنین موقعیتی پیش بیاید.
لیست کامل نامزدان عبارت است از:
- «طبیعت وحشی نو»، دایان کوک
- «این جسم سوگواریپذیر»، تسیتسی دانگارمبگا
- «شکر سوخته»، آوْنی دوشی
- «آنها که بودند»، گابریل کرائوزه
- «آیینه و نور»، هیلاری مانتل
- «بینهایتضلعی»، کالوم مککَن
- «پادشاه سایهها»، مازا منگیسته
- «عجب دوران بامزهای»، کایلی رید
- «زندگی واقعی»، برندون تیلور
- «سرخمویی در حاشیهای جاده»، آن تایلر
- «شاگی بِین»، داگلاس استوارت
- «عشق و دیگر آزمونهای ذهنی»، سوفی وارد
- «چقدر از این تپهها طلاست» سی پم ژانگ
بخوانید: ناداستان -۱ | با ارباب مگسهای واقعی آشنا شوید یا چرا رمان ویلیام گولدینگ یک شوخی تلخ است؟
Booker 2020 Nominees Full List:
Hilary Mantel’s “The Mirror and the Light” — the conclusion to her Thomas Cromwell trilogy — was announced here as one of 13 novels competing for this year’s Booker Prize, the British literary award.
Anne Tyler’s “Redhead by the Side of the Road” is also on the list.
If “The Mirror and the Light” wins, Mantel would become the first author to take the prize three times. She won in 2009 for “Wolf Hall” and again in 2012 for “Bring Up the Bodies,” the two other Cromwell novels.
The full longlist is:
Diane Cook, “The New Wilderness”
Tsitsi Dangarembga, “This Mournable Body”
Avni Doshi, “Burnt Sugar”
Gabriel Krauze, “Who They Was”
Hilary Mantel, “The Mirror and the Light”
Colum McCann, “Apeirogon”
Maaza Mengiste, “The Shadow King”
Kiley Reid, “Such a Fun Age”
Brandon Taylor, “Real Life”
Anne Tyler, “Redhead by the Side of the Road”
Douglas Stuart, “Shuggie Bain”
Sophie Ward, “Love and Other Thought Experiments”
C Pam Zhang, “How Much of These Hills Is Gold”
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران
محبوبترینها
- خبر2 ماه پیش
گلشیفته فراهانی و ترلان پروانه در جمع صد زن زیبای سال ۲۰۲۰ | the Most beautiful Women: Golshifteh Farahani 51st, Terlan Parvaneh 88th
- آنونس3 ماه پیش
تریلر جدید سریال «وانداویژن» – جدیدترین اثر از جهان مارول | WandaVision Official Trailer
- تلویزیون3 ماه پیش
زندیا و سم لوینسون از اپیزود پیشدرآمد فصل دوم سریال «سرخوشی» میگویند
- خبر2 ماه پیش
سودربرگ قسمت دوم شیوع را میسازد | Steven Soderbergh Working on ‘Philosophical’ Sequel to Contagion
- آنونس2 ماه پیش
در آستانه انتشار قسمت نخست ببینید: نخستین تیزر ملکه گدایان | The first Trailer of the The Queen of The Baggers
- سینماآرت2 ماه پیش
در چهل سالگی فیلم «گاو خشمگین» ببینید: مرور لحظات خاطرهانگیز یک فیلم کالت
- آنونس3 ماه پیش
تریلر فیلم اکشن «تیرانداز» با بازی لیام نیسون | The Marksman Official Trailer
- آنونس3 ماه پیش
تریلر سریال «تقدیر: حماسهی وینکس» | Fate: The Winx Saga Series Official Trailer