کریستن استوارت کارنامهاش را مرور میکند | هنر مایهی آرامش است
ویدیوهای بیشتر
در آستانه انتشار قسمت نخست ببینید: نخستین تیزر ملکه گدایان | The first Trailer of the The Queen of The Baggers
در چهل سالگی فیلم «گاو خشمگین» ببینید: مرور لحظات خاطرهانگیز یک فیلم کالت
تولد ۵۷سالگی برد پیت: از عروسکپوشی تا امروز | 57th birthday of Brad Pitt
نخستین تریلر منتشرشده از فیلم «سرزمین کوچنشینان» | Nomadland Official Trailer
کریستن استوارت روبهروی دوربین نشسته و به مرور فیلمهای توایلایت، خریدار شخصی، اتاق وحشت، سال سیزدهم، ابرهای سیل ماریا، بیا شنا کنیم و جیتی لیروی میپردازد
کریستن استوارت:
هنر مایهی آرامشه چون از درونت میآد. یه اتفاقی میافته و یه ایدهای به وجود میآد. وقتی اون لحظات رخ میدن، چیز مقدسییه؛ احساس میکنی خیلی خوششانسی. موقعیت خیلی باارزش و نابییه.
The Thirteenth Year | سال سیزدهم (۱۹۹۹)
«سال سیزدهم» فیلمی بود که مادرم نقش ناظر فیلمنامه رو داشت. اوایل وقتی بچه بودم، رفتن سر صحنه و وقت گذروندن با عوامل فیلم، بچههای دیگه رو میدیدم و فکر میکردم اینا چی کار میکنن؟ میخوام همیشه پیش شما بمونم. چرا باید برگردم مدرسه؟ چرا باید اینجا رو ترک کنم؟ میخواستم تو اون جو باشم بدون این که بدونم چه چیزیش برای من جذاب باشه. نقشمم این بود که تو صف دم آبخوری بودم. فکر کنم به راست خم شدم. اتفاقن جزو کارهای سختترم بود.
عاشق حضور در اونجا بودم و همچنین این که نمیری خونه. حضور در ساخت این فیلم خیلی خوب بود ولی فیلم پخش شد و یه سری از بچههای مدرسه متوجه شدن یه ثانیه تو فیلم بودم. خیلی برخورد گرمی نداشتن. میگفتم نه، مامانم منو برد. ولم کنین بابا. ولی سرگیجهآور بود. بحثهایی که بعد تو مدرسه مطرح میشدن رو دوست نداشتم. میگن چرا؟ فکر کردی کسی شدی با بازیگری؟ نه، معلومه که نه.
Panic Room | اتاق وحشت (۲۰۰۲)
جودی فاستر برای تولد یازده سالگیم جشن گرفت و یه گروه ماریاچی هم آورده بود. هیچوقت نمیخواستم صحنه رو ترک کنم. هر دفعه بعد 9 ساعت فیلمبرداری میخواستم برم خونه. میگفتم چرا؟ من که حالم خوبه، خسته نیستم ولی همه میگفتن نه، به خاطر رفاه خودته. منم میگفتم مرسی، حالم خوبه. حالا میتونم بمونم. برای آمادهسازی، تا جایی که میتونی اطلاعات جمع میکنی و امیدواری وجههی فیزیکی هم این موضوع رو نشون بده. ولی هیچوقت نمیتونم تا موقعی که نگفتن شروع، خودمو جمع و جور کنم. تا وقتی که به اون لحظه احترام بذاری و بدونی دلیل این کارت چییه؛ چیزی به چرندیِ تلاش برای تظاهر به این که آدم دیگهای هستی.
باید یاد میگرفتم چهطور تشنج کنم. یادمه بقیه اینقدر ترسیده بودن که فکر میکردن چهقدر این کار برای یه بچه کوچک سخته و دیدن این ویدیوها برای کسی تو همون سن و سال ممکنه دلخراش باشه. ممکن بود یه سری از رگهام اطراف چشمم پاره بشن. ولی یادمه مشکلی نداشتم. همهچی اوکی بود. الآن تحت تأثیر قرار میگیرم و احساساتی میشم ولی وقتی بچه بودم میگفتم باشه، مشکلی نیست.قدم اول خوبی بود. کار آسونی نبود. واقعن باید وارد موضوعات سنگینی میشدیم. اون سال یازده ساله شدم و دورانی بود که من رو شکل داد.
در کنار مصاحبهی کریستن استوارت دربارهی کارنامهاش ببینید:
جان تورتورو کارنامهاش را مرور میکند | صادقانه بگویم خیلی خوششانس بودم!
Twilight | توایلایت (۲۰۰۸)
سر توایلایت میدونستم طرفداران کتاب زیادن. انتظار استقبالی که شد رو نداشتیم. به کمیککان رفتیم و کلی آدم اومده بودن که بیشتر از من در مورد سری میدونستن! اولین نشانه از این بود که قراره به چه پدیدهای تبدیل بشه. این که قراره ادامه هم بسازیم اون زمان برای من احمقانه بود. عجیب بود که یهویی همچین سؤالی بپرسن. خب حالا که اینجا رسیدیم، چهطور کارمون رو درست انجام بدیم؟ چهطور از این موقعیت استفاده کنیم؟
ناگهانی برمیگردی و با خودت فکر میکنی، بهترین تجربیاتی که روی هر نوع پروژه داشتم وقتی بود که به شکل طبیعی و غریزی جذب یک نفر میشین و چیزی هست که جفتتون در موردش فکر میکنین که همون، تبدیل به موضوع وسواسی و اجباری میشه. فیلمسازی تنها چیزییه که در موردش میدونم. در اون مقطع اجازه داشتم کارهایی کنم که هیچ کسی باورش نمیشد چون یه بار یه فیلم پرفروش ساختم. بنابراین آره، شوکهکننده بود.
Adventureland | ادونچرلند (۲۰۰۹)
فکر میکردم ام تو ادونچرلند خفنترین شخصیت ممکنه. خیلی ازش میترسیدم. اسمش حتا امیلی نیست، امئه! یعنی کل اسمتو نمیگی؟ هر چند نمیتونم کاملن با شخصیتی که در نقشش هستم ارتباط برقرار کنم ولی همه میتونیم همدیگه رو درک کنیم. شاید به یه نحوی رفتار نکنم و حرف نزنم ولی همیشه میتونم درونم پیداش کنم. هیچوقت نقشی نداشتم که شخصیتش رو درک نکردم
Clouds of Sils Maria | ابرهای سیل ماریا (۲۰۱۴)
همیشه احساس کردم اجازه دارم در محیطهای فرانسوی باشم. جالبه، حتا تو کنفرانسهای خبری با فیلمسازهای فرانسوی زیادی ملاقات میکردم و چندین بار هم با اولیویه کار کردم. کارشون معکوس کردن محتویاته چیزی بسازن که در لحظه زنده، غیرقابل پیشبینی، اگزیستانسیالیستی و عجیب باشه ولی نه مقدس و غیرقابل تغییر. چیزی بود که احساس کردم باید سرمو به دیوار بکوبم تا چیزی بفهمم. همین یه لحظه میتونه این باشه که جای این که به این فکر کنم چرا جملهم رو تموم نکردم. آره، همهمون تلاش میکنیم به این برسیم. طرفدار کارهای اولیویه هستم. صادقانه بگم، جوابم به هر چیزی منفی نمیبود. برای من، بردن اون جایزه ارزش بیشتری داشت تا برای اولیویه. به نظرم یکی از درخشانترین هنرمندانه. خیلی دوستش دارم.
در کنار مصاحبهی کریستن استوارت دربارهی کارنامهاش ببینید:
جف گلدبلوم کارنامهاش را مرور میکند | کار با کراننبرگ تجربهی مهمی بود
Personal Shopper | خریدار شخصی (۲۰۱۶)
تو «خریدار شخصی» نقش کسی رو دارم که نیمهشو از دست داده؛ دختری که یه برادر دوقلو داره که میمیره و کاملن کنترل از دستش خارج میشه. همه چیز سیاه و سفید، گرم و سرده و کلماتی که با استفاده از اونها ارتباط برقرار میکنی تبدیل به شکل و رنگ میشن. چیزی دیگه برات معنی نداره. قبل از شروع فیلمبرداری، وسواس چندانی روی این موضوع نداشتم. بعد از دیدن فیلم بود که متوجه شدم این مسأله چهقدر مهمه و هدف نهایی من به عنوان یه بازیگر اینه که تا جای ممکن بدونم و آماده باشم تا کاملن درون موضوع قرار بگیرم.
حس نبود کنترل خیلی هیجانانگیزه و تجربیاتی داشتم که منو از بنیان تغییر دادن تا حدی که اسم خودمو یادم نمیاومد. میتونم این وجههی کار رو تزریق کنم. در عین حال همیشه نمیدونم چه خبره. هر وقت فیلمی میبینم که توش بازی کردم با وجود این که تلاش میکنم همهچیز رو کنترل کنم و یک میلیون سؤال بپرسم یا کاملن در خدمت کارگردان باشم؛ اگر در نهایت کارم رو درست انجام داده باشم، واقعن نباید بدونم فیلم در مورد چییه.
Come Swim | بیا شنا کنیم (۲۰۱۷)
قبل از این که چیزی برای کارگردانی داشته باشم، میدونستم میخوام فیلم بسازم. این موضوع برای مدتی طولانی خیلی ناامیدکننده بود چون متوجه این علاقه بودم ولی نمیدونستم این علاقه رو کجا بذارم. روی تصویر یه صندلی ته اقیانوس متمرکز شده بودم؛ مثلن یه صندلی از کلاسهای مدرسه. صندلی به اونجا تعلق نداشت و بودنش خیلی ترسناک بود. شروع کردم به این فکر که چهطور این تصویر رو ضبط کنم و چرا اینقدر روی این تمرکز کردم. با نوشتن و حتا کارگردانی فکر کنم بزرگ شدم تا متوجه این بشم که نیازی نیست از بقیه باهوشتر باشی، نیاز نیست چیزهایی بدونی که مردم نمیدونن. قرار نیست راهنمای زندگی عرضه کنی. بیشتر یه تجربهی شخصییه که فاصلهی بینمون رو کم کنیم. به ذهنت میآد که این ایده رو داشتی، میخوام بلند اعلامش کنم تا ببینم چند نفر دیکه همین احساس رو دارن. تا تنهاییمون کمتر بشه. برای همین فیلم میسازیم.
کارگردانانی هستن که باهاشون کار کردم و ذرهای نمیتونم نزدیکشون بشم. آدمهایی که دانشپژوه هستن. کسانی که تمام زندگیشون رو صرف فیلم کردن، تکتکشون رو دیدن و به مدرسه رفتن و غیره. ببینین خب من اصلن نزدیک اونجا نیستم ولی وقتی لحظهای باشه که باهات معمولی باشن بزرگترین نقطهی قوتشون اینه که میتونن باعث شن آدم به حدی راحت بشه تا خودش باشه. این چیزی نیست که یاد میگیری، چیزی نیست که به بقیه درس بدی. میتونی مرتکب کلی اشتباه بشی و نمیشه چیز بینقصی ساخت. ولی اگر به پایان تجربهای برسی و احساس کنی همه با دیدنش، بهتر شدن، ضمانت میکنم دیدن هر چیزی که ضبط کردین جالبه. بنابراین میخوام تا جای ممکن این کارو انجام بدم.
در کنار مصاحبهی کریستن استوارت دربارهی کارنامهاش ببینید:
JT Leroy | جیتی لیروی (۲۰۱۸)
چیزی که واقعن در مورد این فیلم دوست دارم اینه که جیتی یک جور ایدهست. حالا آیا شخصن از این دروغ بدتون اومده یا نه، باعث میشه با خودتون فکر کنین واقعیت و دروغ چییه چون هر کسی یه نوع دروغ میگه. میتونی تظاهر کنی به چیزی که نیستی ولی از طرفی کسی نباید برات تعیین و تکلیف کنه. میدونی چی میگم؟
فکر میکنم نکتهی خفن فیلم اینه: چیزی که برای آدمهای جوونتر از من خیلی سادهتر شده اینه که دیگه واقعن گیجکننده نیست چون چیزی نیست که متوجه بشی. فکر کنم دست پاچگی و ناراحتیهای مردم نسبت به مسائل جنسیتی قابل درکه چون هیچکس نمیخواد فکر کنه که احمقه و اشتباه کنه یا یه عوضی باشه. بعضی اوقات اگر فورن چیزی رو ندونی، احساس میکنی اشتباه کردی و احمق و عوضی هستی در صورتی که با یه مقدار صبر حل میشه. این آسون نیست، بحث طولانیتره. اگر واقعن به کسی اهمیت میدی و برات مهمه که بشناسیشون، باید یه خورده بهشون وقت بدی و امیدوارم این واکنشهای ناگهانی به تاریخ بپیوندن. نمیخواد در آن واحد بدونی فقط آروم باش. فکر کنم در جیتی همچین جوششی هست ولی این موضوع رو خیلی دوست دارم که داریم کم کم با ندونستن یه سری مسائل کنار میآیم.
فکر نکنم دست از سر فیلمسازی بردارم. نمیدونم بدون این چه کاری بکنم. امیدوارم این روندی که میخوام چالش روبهروم قرار بگیره و هوش و حواسم سر جا باشه، ادامه پیدا کنه. فکر کنم خیلیها میخوان هنرمند باشن. چیز خیلی جذاب و خفنییه. فکر کنم هنرمند بودن چیزی نیست که بدونی میتونی تا ابد ادامه بدی. چیزی نیست که بدونی از کجا میآد. هدف نهایی وجود نداره، خیلی یهویییه. امیدوارم این موضوع ادامه پیدا کنه. فکر کنم هر لحظهای حتا لحظات بدش.
1 دیدگاه
یک پاسخ بگذارید
لغو پاسخ

شاید دوست داشته باشید
شیر در زمستان | نقد فصل چهارم سریال تاج و تخت/ The Crown
گامبی وزیر سریال سال ۲۰۲۰ | Top five Tv show of 2020
گلشیفته فراهانی و ترلان پروانه در جمع صد زن زیبای سال ۲۰۲۰ | the Most beautiful Women: Golshifteh Farahani 51st, Terlan Parvaneh 88th
سودربرگ قسمت دوم شیوع را میسازد | Steven Soderbergh Working on ‘Philosophical’ Sequel to Contagion
نقد فیلم تنت: انتظارات بزرگ نوشتهی خسرو نقیبی
جیمز گان آغازگر رؤیای کراساور مارول و DC؟ | James Gunn Reveals Dream Marvel and DC Crossover Project
انتخاب سردبیر
برای تولد جنیفر لارنس: ستارهای برای تمام فصول | Jennifer Lawrence’s 30th Birthday

زیرنویس اختصاصی از آرت تاکس: سکانسهایی از هنر بازیگری جنیفر لارنس در سیامین سالروز تولدش به همراه نوشتهای از محمد تقوی دربارهی کارنامهی کاری او
برای تولد جنیفر لارنس | ستارهای برای تمام فصول
با «زمستان استخوانسوز» به سینما معرفی شد. با سری «عطش مبارزه» یک شبه به یکی از چهرههای مطرح هالیوودی بدل گشت و با «دفترچهی امیدبخش» اسکار گرفت. در واقع او اولین بازیگری است که به سن بیست و پنج سال نرسیده، چهار بار نامزد دریافت جایزهی اسکار شده و انواع و اقسام جوایز و موفقیتها را کسب کرده است. برای دو سال پشت هم پردرآمدترین بازیگر زن سال بود. هم در آثار کمیکبوکی و بلاکباستری حاضر بوده و هم در فیلمهای درام کم سر و صداتر. زندگی پر فراز و نشیب و پرحاشیهای داشته ولی تمام این مشکلات را پشت سر گذاشته است.
جنیفر لارنس شاید یکی دو سالی است در انتخابهاش دچار ایراد شده باشد(دو فیلم اخیرش، «گنجشک سرخ» و «مردان ایکس: ققنوس سیاه» هر دو چه در گیشه و چه میان منتقدین و طرفداران کمرمق بودند) ولی هیچ تردیدی در کیفیت کاری که ارائه میدهد نیست. در تک تک فیلمهایش چه خوب و چه بد به وضوح میتوان یک نکتهی مشترک را دید: تلاش برای خلق شخصیتی باورپذیر و ارائهی اجرایی در خور نامش. برای همین، لارنس را باید میان همنسلهایش جزو برترینها شمرد. اینها در حالی است که لارنس تازه به دههی چهارم عمرش رسیده و راهی طولانی پیش روی خود برای کسب موفقیتهای بیشتر دارد. هر چه باشد، جنیفر لارنس دقیقن همان جنس کاریزما و استعدادی دارد که الیزابت تیلور را در سینمای جهان ماندگار کرد.
نوشتهی محمد تقوی
ببینید: جنیفر لارنس و دستگاه دروغسنج | حتمن آدمفضاییها وجود دارند!
Jennifer Lawrence’s 30th Birthday
She made a name for herself with Winter’s Bone, Became one of the top faces of Hollywood with The Hunger Games, Won an Oscar with Silver Lining Playbook, was nominated for 4 Academy Awards before getting to 25 among her other accolades, with a wide variety of roles from comic book and blockbuster spectacles to lesser known dramas, Jennifer Lawrence is in no doubt one of the finest actresses of her generation.
Despite the fact that she’s been somewhat quiet for the past couple of years, there’s no doubt in her talent and her dedication to the roles she plays. Considering she just hit her 30th birthday, there will be more to come from J Law and cement a legacy for herself. After all, she has that same talent and charisma that made Elizabeth Taylor unforgettable.
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران
انتخاب سردبیر
برای پنجاه سالگی کریستوفر نولان: او شوالیهی سینماست!

برای پنجاه سالگی کریستوفر نولان | او شوالیهی سینماست!
برخلاف باور عدهای که معتقدند سینمای کریستوفر نولان نوجوانپسند است و از نوجوانپسندبودن به عنوان عیب یاد میکنند! آنهایی که معتقدند او از فرم پیچیدهنما بهره میگیرد تا سرپوشی بگذارد بر مفاهیم سادهای که در پس فیلمهاش در جریانند. سعی میکنم کوتاه توضیح دهم اینگونه نیست و سینمای او پر از المانهاییست که برای سینهفیلها اقناعکننده جلوه میکند.
در نخستین مواجهه با هر فیلمی ابتدا سعی میکنیم درکی از مختصات داستانی – روایی آن به دست بیاوریم. داستان دربارهی چیست؟ این نخستین سوال ما در مواجهه با آثار سینماییست. اتهام نولان این است که او در پس پلاتهای پیچیده دنبال گفتن حرفهای ساده است گرچه این ادعا در ابتدا درست مینماید اما باید از زاویهی دیگری نگاه کرد.
کافیست یک بار به فیلم های محبوب نولان (روی هشتگ بزنید) نگاه کنید: او و برادرش جاناتان، به عنوان دست راست او در نگارش فیلمنامه، وامدار سینمای کلاسیک از حیث شخصیتپردازیند. قصههایی با جوهرههای یک خطی که در روایت و پیشبرد پلات مدرن شده. نولان مثال نقض جملهی معروف هنری جیمز است که پلات یعنی شخصیت و شخصیت یعنی پلات.
از سوی دیگر تقلیل سینمای نولان تنها و تنها به قصهگویی، نادیدهانگاشتن جنبهایست که او در تمام این سالها تلاش کرده آن را بیشتر رعایت کند: سینما بودن. لحظهای چشمانتان را ببندید و فیلمهای او را به یاد بیاورید. چند پلان آیکونیک در ذهنتان نقش میبندد؟ بگذارید کمی کمکتان کنم. صحنهی پایانی «سرآغاز / Inseption»، لحظهی گریستن متیو مککاناهی در «میانستارهای»، سکانس غرقشدن سربازان و آتشگرفتن دریا در «دانکرک» و … در هر فیلم نولان پلانی هست که بیرون از قصه میایستد. بیرون از قصه ایستادن ممکن نیست مگر با کارگردانی درست و احترام به سینما. آندره مالرو مینویسد: «هر فیلمی که ساخته میشود باید به دفاع از سینما برخیزد.». فیلمهای نولان همگی به دفاع از سینما برخواستهاند. او شوالیهی سینماست.
نوشتهی عرفان شفیعپور
در کنار مطالعهی مولفههای سینمای کریستوفر نولان ببینید:
A guide for the films of Christopher Nolan
1. Gothic Worlds with Manipulated Time
2. Conflicted Men in Suits Often in Aquatic Peril
3. Contrasting Psychological Themes: Order Vs. Chaos, Dreams Vs. Reality, Identity Vs. Self Deception
4. Large Format & IMAX Cinematography with Mind Bending Visuals And Practical Special Effects
5. The Arc Shot
6. And Always a Steady Hand
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران
انتخاب سردبیر
یادداشت سردبیر آرتتاکس دربارهی سه فیلم برتر ۲۰۱۹

نوشتهای از خسرو نقیبی به بهانهی پایان یافتن سال میلادی دربارهی سه فیلم برتر ۲۰۱۹ : آنا، به سوی ستارگان و بازی روزی روزگاری در هالیوود
۳. آنا
تمام جاهطلبیهای این سالهای لوک بسون، همه یکجا در «آنا» جمع شده است. آن خشونت شاعرانهی آقای فیلمساز در «لئون» که نسخهی تکاملیافتهی «آخرین نبرد» و «نیکیتا» بود، در هزارهی جدید شکل مدرنتری در «خانواده» و «لوسی» و «والرین و شهر هزار سیاره» به خود گرفت تا اینجا در «آنا»، همهی آن بازیگوشیها، در یک قصهی جاسوسی تمام و کمال و پر از رودست و آدرنالین جاری در پلان به پلانش، شکل نهایی به خود بگیرد. حسم به «آنا» حس تماشای یک دارودستهی قدیمی اما سرپاست که پشت دوربین فیلم به فیلم پیش آمدهاند و هر تجربهای را روی تجربهی قبلی گذاشتهاند تا به خروجی یکدست و به ظاهر سهل اما ممتنعی چون این آخری رسیدهاند: خود آقای بسون، تیری آربوگاست فیلمبردار و اریک سرای آهنگساز. این مثلث رویایی بسون، در این سالها، هربار معصومیت را از دل خشونت بیرون کشیدهاند و جوری رفتار کردهاند انگار جهان امروز را چارهای جز این شکل از روایت نیست. در اینجا، شوخطبعی «خانواده» که باعث میشد جدیاش نگیریم در کار نیست، ور بهظاهر علمی «لوسی» که باعث میشد شکل روایت اکشن بسون در پسزمینه قرار بگیرد وجود ندارد و فانتزی «والرین …» هم کنار رفته. در همهی آن کارها این ضرباهنگ و همذاتپنداری شخصیتها با تماشاگر بود که کار میکرد و اینجا در «آنا» دقیقن همین است که به رویهی ماجرا آمده و تماشاگر را با خودش درگیر میکند. کافیست در نمونههای مشابه این سالها مثلن «گنجشک سرخ» را ببینید تا بفهمید بسون در «آنا» چهگونه داستان جاسوسیاش را باورپذیر و درگیرکننده تعریف میکند.
۲. به سوی ستارگان
مکاشفهی درونی جیمز گری، در تعمیم سفر روحی انسان به گذر از زمین تا نپتون در کهکشان، شاید هیجانانگیزترین ماجراجویی سینمایی سال ۲۰۱۹ باشد. با تکیه بر بازیگری به بلوغ رسیده در یکی از بهترین بازیهای کارنامهاش، برد پیت، که تنهایی انسان مدرن را در لحن صدا و بیتفاوتی صورت و اکتهای حداقلیاش، در بهترین شکل ممکن تصویر میکند. یک داستان مردانه دربارهی پسری که روزگاری طولانی بار سنگین قهرمانی پدر و بعدتر باید بار گناهان او را بر دوش بکشد. طبیعیست که مقصد رستگاری باشد؛ آن هنگام که او از پس سفر اودیسهوارش درمییابد آن کس که اهمیت دارد خودش است و در آشتی با خود است که میتواند زندگی کند، عشق بوزرد و درنهایت دوام بیاورد. جیمز گری – به سیاق فیلمهای پیشین و جهانی که در کندوکاو شخصیتهای خود خلق میکرد – اینجا نیز تا چنان عمقی از سفر درونی یک انسان را حفر میکند که تجربههای فضایی پیشین این سالها (خاصه فیلم مدعی دیمین شزل در همین حیطه یعنی «نخستین انسان») به یک شوخی شبیه میشود. گری به مدد همکاری با هویته ونهویتما (فیلمبردار متأخر کریس نولان و البته فیلمبرداد «میانستارهای» که به لحاظ بصری اثر گری بسیار به آن نزدیک است) ثابت میکند که خودشناسی نیازی به نماهای بسته و محدودکردن جهان به درون کلاه فضانوردی و نفسنفسزدن کاراکتر ندارد؛ جهانی باید خلق شود و فضایی، که درون آن، شخصیت را باور کنیم و دغدغهها و مسیری را که در آن پیش میرود.
۱. روزی روزگاری در هالیوود
از سه فیلم برتر ۲۰۱۹ بیشتر ببینید: صفحهی اختصاصی فیلم روزی روزگاری در هالیوود در آرتتاکس
در این سالها هروقت صحبت از شلختهگی بصری و باری به هرجهت بودن داستانپردازی در سینمای کوئنتین تارانتینو شده، منتقدان سینمای او را ارجاع دادهام به سکانس ورودی فیلم «حرامزادههای بیآبرو». آن سکون خوفانگیز هیچکاکی که تارانتینو در ترکیب اتفاق پشت میز و زیرزمین میسازد و مینیاتوری از جزئیات و سبک کارگردانی است. «روزی روزگاری در هالیوود» نسخهی بازشدهی ۱۶۰ دقیقهای همان سکانس است. چیدمان با مهارت طراحیشدهای که در ظاهرش هیچ اتفاقی نمیافتد اما در پس خود، با تکیه بر دانستههای بیرونی تماشاگر، جهانی خوفانگیز بنا میشود که تو دائم در مقام مخاطب از فیلمساز میخواهی این جهان سرخوشانه را تا ابد ادامه بده؛ آنچنان که هیچگاه آن فاجعهی نهایی رخ ندهد. بازیگوشی از جنس تارانتینو اینجا رخ میدهد: با انتخابی از همان جنس فیلم «حرامزادهها…». تارانتینو تاریخ را از نو مینویسد، آنگونه که خودش میخواهد. این شاید نخستین فیلم تاریخ سینما باشد که تکیهی اطلاعاتیاش بر دانستههای بیرونی، و نه آنچه در زیرمتن خود فیلم است، نه اشتباه فیلمنامهنویسی، که دقیقن برگ برندهی اثر است. تارانتینو به بهانهی روایت داستان تاریخیاش، تماشاگر را به پرسه در دل هالیوود انتهای دههی شصت (هالیوود محبوب دههی هفتادیاش با تمام نشانههای بصری و هویتی آن) وامیدارد و در خطهای موازی، از جادوی صحنه، پشت صحنه و درون سالن سینما میگوید. رؤیایی که وقتی تماشاگر اهمیتش را دریابد، تازه میفهمد چارلی منسون و «خانواده»اش، از سلاخی سینمای آن دوران، پی چه جنسی از ضربه، به این «روح جمعی شادی» بودهاند.
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران
محبوبترینها
- آنونس2 ماه پیش
یک تریلر متفاوت از «قورباغه»؛ نخستین تجربهی سریالسازی هومن سیدی | Frog Series Official Trailer
- تلویزیون3 ماه پیش
اما کورین (پرنسس دیانا) و جیلین اندرسون (مارگارت تاچر) از بازی در «تاج» میگویند | Emma Corrin & Gillian Anderson on playing Thatcher and Diana
- آنونس1 ماه پیش
تریلر جدید سریال «وانداویژن» – جدیدترین اثر از جهان مارول | WandaVision Official Trailer
- تلویزیون3 ماه پیش
آنیا تیلور جوی و اسکات فرانک بازیگر و خالق سریال «گامبی وزیر» همدیگر را به چالش میکشند | Interview Anya Taylor Joy and Scott Frank
- تلویزیون2 ماه پیش
زندیا و سم لوینسون از اپیزود پیشدرآمد فصل دوم سریال «سرخوشی» میگویند
- خبر4 هفته پیش
گلشیفته فراهانی و ترلان پروانه در جمع صد زن زیبای سال ۲۰۲۰ | the Most beautiful Women: Golshifteh Farahani 51st, Terlan Parvaneh 88th
- خبر4 هفته پیش
سودربرگ قسمت دوم شیوع را میسازد | Steven Soderbergh Working on ‘Philosophical’ Sequel to Contagion
- سینمای جهان2 ماه پیش
آماندا سایفرد از فیلم «منک» دیوید فینچر میگوید | Amanda Seyfried talking about David Fincher’s Mank
فاطمه
2019/08/18 در 22:11
مرسی از سایت خوبتون