ترجمه اختصاصی از آرتتاکس: در دومین قسمت از مجموعهی موسیقی متنهای ماندگار تاریخ سینما نگاهی خواهیم داشت به: موسیقی فیلم ایکیرو/ زیستن از آکیرا کوراساوا
موسیقی توانایی خارقالعادهای در برانگیختن احساسات را از درونیترین بخشهای روح و روان دارد. موسیقی میتواند دلتنگی، اشتیاق و قدرت را القا کند. موسیقی حتی میتواند ادای واژهها را نفی کند. سخنی مشهور از لودویگ ون بتهوون نقل شده است که «موسیقی مکاشفهای بالاتر از هر خرد و فلسفهای است».
موسیقی به طرز منحصر به فردی فطری است. در حالی که عملکرد بیشتر ادوات سینما مبتنی بر برانگیختن هوش است، موسیقی روح را برمیانگیزد. موسیقی میتواند به عمیقترین روانها نفوذ کرده و در سطحی چنان گسترده باعث همدلی شود که شاید بقیهی هنرها نتوانند موفق به انجام چنین کاری شوند. قطعهای که به ظرافت ساخته شده باشد میتواند احساسات را افسون کند و معنا را به روشی تاثیرگذار توصیف میکند.
به همین دلیل است که فیلمسازان برای روی آوردن به موسیقی در آثار خود بسیار مشتاقاند. در این لیست ما به ده مثال قوی و مجزا از موسیقی در سینما میپردازیم. این آثار عمومن جزئی از ساختار فیلم هستند زیرا این خاصیت به موسیقی اولویت و تمرکز میبخشد. با این که قطعهی نامرتبط با پیرنگ ستون فقرات احساسی یک فیلم شناخته میشود ولی هدف آن قطعه خدمت به فیلم است و خود تمرکز اصلی فیلم نیست. این ده فیلم نشان میدهند که چگونه موسیقی و تواناییهای منحصر به فرد آن میتواند احساسات را توصیف کند و روایتی موضوعی تولید کند.
در کنار مطالعهی قسمت دوم ده موسیقی متن ماندگار: موسیقی فیلم ایکیرو ببینید:
آکیرا کوروساوای افسانهای در غرب با فیلمهای ساموراییاش به یاد آورده میشود. از وسترنهای دههی ۱۹۶۰ تا مجموعهی «جنگ ستارهای» جورج لوکاس، هالیوود به شدت به فیلمهای او مدیون است و از آثار او وام گرفته. ولی این ایکیرو (۱۹۵۲) است، که داستان آخرین روزهای یک بوروکرات معاصر را بازگو میکند، که احتمالاً قویترین فیلم کوروساواست.
ایکیرو که اقتباسیست از «مرگ ایوان ایلیچ» لئو تولستوی،داستان کانجی واتانابه (که احتمالاً بزرگترین ایفای نقش تاکاشی شیموراست) را روایت میکند که پس از این که سرطان بدخیم او تشخیص داده میشود به دنبال معنا میگردد.
او با استانداردهای عرفی ژاپن مردیست بیخانواده که زندگی خود را وقف بوروکراسی بیهوده کرده خود را گمشده مییابد.
ما زمانی سرکوبگری این بوروکراسی بیروح را میبینیم که گروهی از والدین را برای جایگزینی یک مخزن فاضلاب در محلهشان با یک زمین بازی دادخواست مینویسند، و آنها را بی این که نتیجهای داشته باشد از یک اداره به ادارهای دیگر میفرستند.
واتانابه ابتدا سعی در ساکت کردن درد خود دارد و خود را در زندگی شبانهی توکیو غرق میکند اما این کار آن رهایی را که او میجوید به او نمیدهد. در نهایت او با کارمند زنی جوان ملاقات میکند که برای استعفایش به امضای او نیاز دارد. واتانابه که عشق به زندگی را در او میبیند از او راز وجود این حس را میپرسد.
این موسیقی را در آرتتاکس بشنوید:
تنها دانشی که او در اختیار واتانابه میگذارد این است که شغل جدید او که ساختن اسباب بازی است به او حس هدفمند بودن میدهد چون او میتواند به کودکان شادی ببخشد. و بدین ترتیب واتانابه خود را وقف ساختن آن زمین بازی که محکوم به گم شدن در هزارتوی بوروکراسی بود میکند و لذا هم به خود و هم به جامعه خوبی میکند.
واتانابه در طول ماجرای خود دو بار «گوندولا نو اوتا» یا «زندگی کوتاه است» را که ترانهای ژاپنی محصول ۱۹۱۵ است میخواند. آهنگ از زاویهی دید شخصیتی پیر است که به جوانان هشدار میدهد عمر در حال گذر است و آنها باید تا میتوانند در اوج زندگی خود تجربه کسب کنند.
واتانابه ابتدا این آهنگ را در یکی از کلوپهای شبانهی توکیو میخواند. مست و ناامید، او با آهنگ همراهی میکند. مشتریان اطراف او بلافاصله تحت تاثیر اندوه و احساسات صدای او قرار میگیرند و معذب میشوند و از او فاصله میگیرند. دوربین سپس روی کلوزآپی از صورت واتانابه در حالی که بیاختیار اشک میریزد ثابت باقی میماند.
این اجرای اول کاملاً فقدان و پشیمانیای را که واتانابه احساس میکند نشان میدهد. صدای شکنندهی شیمورا که کمی هم از ریتم پیانو خارج شده است به ما اجازه میدهد تا با واتانابه همدلی کنیم. ولی این آهنگ قدرت حقیقی خود را از اجرای دوم خود میگیرد.
واتانابه پس از موفق شدن و ساختن زمین بازی تنها روی تاب مینشیند. همزمان با عقب و جلو رفتن او روی تاب برف سنگینی میبارد. او دوباره این آهنگ را میخواند اما این بار کمتر ناامید کننده است. شکنندگی پابرجاست اما این بار این آهنگ از روی رضایتی غمانگیز خوانده میشود. او به چیزی دست یافته است. این بار انگار واتانابه «گوندولا» را نه خطاب به خود که خطاب به ما میخواند.
این آهنگ نماد تمامی پیام فیلم است. این که تا میتوانیم باید نهایت استفاده را از زندگی ببریم. واتانابه در زمانی کوتاه به این امر دست مییابد. واتانابه ابتدا این آهنگ را همراه با پشیمانی خواند اما این بار پیام آهنگ را با یک حس قناعت منتقل میکند. آواز خواندن واتانابه در برف به یکی از زیباترین و احساسیترین صحنههای سینماست.
کلمه از کریر، تصویر از بونوئل | گفتوگوی ژان کلود کریر دربارهی بونوئل و آثاری که خلق کردند
برای اولینبار با زیرنویس فارسی اختصاصی ببینید: گفت و گوی ژان کلود کریر دربارهی مهمترین آثاری که او را در تاریخ سینما جاودانه کرد
ژان کلود کریر فیلمنامهنویس و بازیگر فرانسوی بود. او همچنین در چندین فیلم نیز بازی کرد. او سردبیر مجلهی فمی بود و در سال ۱۹۸۱ عضو هیأت داوران فستیوال کن. کریر در تنها تلاشی که برای کارگردانی صورت داد، در سال ۱۹۶۹ فیلمی کوتاه ساخت که توانست با این فیلم جایزهی ویژهی هیأت داوران کن را از آن خود کند. او فیلمنامهنویسی را ادامه داد و در این مدت با کارگردانانی بینالمللی همچون فولکر شلوندورف، وین ونگ، هکتور بابنکو، پیتر بروک، ژان پل راپنو، میلوش فورمن، فیلیپ کافمن، آندری وایدا، پاتریس شرو، ژانلوک گدار، فیلیپ دو بروکا، برتراند تاورنیه، ژاک دری و ناگیسا اوشیما همکاری کرد.
با این حال کریر طولانیترین همکاری را با لوییس بونوئل داشت. در ۹ فیلمنامه که شش تای آنها به عنوان اثری از بونوئل ساخته شد. در این گفتوگو که به مناسبت درگذشت کریر برای نخستینبار با زیرنویس فارسی اختصاصی آرتتاکس منتشر میشود، او از «رؤیاهای بونوئلی» میگوید؛ طریقهی سالها همکاری مشترک با فیلمساز افسانهای.
Jean-Claude Carrière was a French novelist, screenwriter, actor, and Academy Award honoree. He was an alumnus of the École normale supérieure de Saint-Cloud and was president of La Fémis, the French state film school. Carrière was a frequent collaborator with Luis Buñuel on the screenplays of Buñuel’s late French films.
در چهل سالگی فیلم «گاو خشمگین» ببینید: مرور لحظات خاطرهانگیز یک فیلم کالت
زیرنویس فارسی اختصاصی از آرتتاکس: به مناسبت چهل سالگی فیلم «گاو خشمگین» ساختهی ماندگار مارتین اسکورسیزی با بازی رابرت دنیرو، لحظات ماندگار این فیلم کالت را مرور خواهیم کرد.
در چهل سالگی فیلم «گاو خشمگین» ببینید:
مرور لحظات خاطرهانگیز یک فیلم کالت + حقایقی که شاید ندانید
«گاو خشمگین» یک فیلم اقتباسیست بر اساس کتابی اتوبیوگرافیک. رابرت دنیرو اولینبار سر صحنهی «پدرخوانده ۲» کتاب را خواند. از شیوهی نگارش کتاب خوشش نیامد اما شیفتهی کاراکتر جیک لاموتا شد. همان موقع کتاب را به مارتین اسکورسیزی که سر صحنهی فیلم «آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند» به کارگردانی مشغول بود نشان داد و امید داشت او کارگردانی فیلم را قبول کند. اما اسکورسیزی چندبار از ساخت این فیلم شانه خالی کرد و گفت هیچ ایدهای ندارد که با این قصه چه کند!
اما چه شد که اسکورسیزی ساخت فیلم را قبول کرد؟ مارتی بزرگ در همان سالها یک اوردز اساسی را تجربه کرد. نزدیکان اسکورسیزی تعریف میکنند از تمامی منافذ بدنش خون بیرون میزد و امیدی به زندهماندنش نبود. با این همه به کمک رابرت دنیرو، اسکورسیزی به زندگی برگشت و اعتیاد را ترک کرد. حالا داستان جیک لاموتا برای مارتی رنگوبوی شخصی گرفت. خودش میگوید: «هر بار که فیلم میسازید انگار در رینگ بوکس قرار دارید!»
اما ماجرا به همین سادگیها نبود. کمپانی سازندهی «گاو خشمگین» تمام تخممرغهایش را در سبد «اینک آخرالزمان» فرانسیس فورد کوپولا گذاشته بود. فیلمی که در گیشه شکستی خورد و کمپانی سازنده را دچار بحران کرد. اسکورسیزی دو سال قبل در فستیوال ترابیکا تعریف میکرد ما در میانههای فیلمبرداری بودیم و نمایندگان کمپانی پیش من و دنیرو آمدند. ما با شور و حرارت از پروژه حرف میزدیم و آنها نگران بودند که چرا فیلم سیاهسفید است. در نهایت تمام حرفها آنها از ما خواستند که ادامه بدهیم. بعدن فهمیدم نمایندگان آن روز آمده بودند تا به ما بگویند این پروژه باید کنسل شود. شور و اشتیاق ما باعث شد سکوت کنند. «گاو خشمگین» اینگونه خلق شد.
یک قدم نزدیکتر به واقعیت: پشت صحنه فیلم «به سوی ستارگان» | Before & After Hollywood VFX Breakdown of Ad Astra
زیرنویس فارسی اختصاصی از آرتتاکس: نگاهی به پشت صحنه و جلوههای ویژهی کامپیوتری در فیلم «Ad Astra / بهسوی ستارگان» به کارگردان جیم گری و بازی برد پیت
یک قدم نزدیکتر به واقعیت
پشت صحنه جلوههای ویژهی فیلم Ad Astra
به سوی ستارگان یک فیلم علمی-تخیلی ماجراجویانهست که علاوه بر ستارگان فیلم مشهور، کمپانیهای جلوههای ویژهی بزرگی هم در کار دخیل بودن. امپیسی، متد استودیوز، مستر اکس، وتا دیجیتال و اینداستریال لایت اند مجیک، چند نمونه از این کمپانیها هستن که همه با همدیگه همکاری کردن تا این سفر فضایی بیشتر علمی به نظر برسه تا تخیلی.
مستر اکس: کمپانی مستر اکس مسئولیت مهم اولین صحنهی فیلم رو بر عهده داشت؛ جایی که برد پیت، مکبراید، در مداری نزدیک زمین روی یک آنتن هشتاد هزار فوتی کار میکنه و یه جریان قوی مرموز، اون رو پرتاب میکنه. برای این نما، قسمتی از آنتن عظیم برای استفاده سر صحنه ساخته شد تا برد پیت بتونه حالت تعاملی داشته باشه. تیم جلوههای ویژه برای مواد مورد استفاده از ایستگاه فضایی بینالمللی الهام گرفتن و به این نکته دقت به خصوصی به خرج دادن که این مواد اون بالا ممکنه دچار چه تغییراتی شن و در عین حال، سعی کردن حس و حال آینده رو حفظ کنن.
امپیسی: برای تمام سکانسهای بلند شدن و فرود، کمپانی امپیسی تعداد زیادی از ویدیوهای ناسا رو بررسی کرد. تمرکز اونها روی ابرهای گرد و غبار و دود انبوه بود تا شبیهسازیشون تا حد امکان به واقعیت نزدیک باشه. یکی از بزرگترین چالشها، نورپردازی بود. روی زمین و داخل یک اتاق، نور خورشید نور مصنوعی و نور منعکسشده وجود داره، اما در فضا، فقط یک منبع نور بزرگ و مستقیم وجود داره، در حالی که ذرات هوایی وجود نداره که نور رو پراکنده کنن و تعداد کمی جسم هستن که بخوان موجب انعکاس نور بشن. تیم امپیسی باز هم باید سراغ آرشیوهای ناسا میرفت تا بتونه نورپردازی واقعبینانهای ایجاد کنه و همینطور اثر خاصی رو تشکیل بده که نزدیک نقاط روشن حالت حلقهای ایجاد میکنه.
Before & After Hollywood VFX Breakdown of Ad Astra
Ad astra is a science fiction adventure film that not only boasts big name movie stars but also big name VFX houses. MPC, Method Studios, Mr X, Weta Digital, Industrial Light and Magic to mention just a few, all collaborated together to make this journey through space seem more science, than fiction.