انتظارات بزرگ
پروندهی یک فیلم: تنت
یک نقد بلند از خسرو نقیبی سردبیر و عضو حلقهی منتقدان آرتتاکس
دو و نیم ستاره از چهار ستاره
«تنت» آن چیزی نیست که از یازدهمین فیلم کریستوفر نولان انتظار میرفت؛ شاید خیلی دورتر از تصور دنبالکنندههای سینمای او، چه هواداران عامش و چه منتقدان سینمایی. گروهی که برای دیدن شاهکاری از نولان، آن فیلمی که بالاخره تمام جوایز سال را درو کند، لحظهشماری میکنند، و گروهی دیگر که میخواهند ثابت کنند او استعدادی هرزرفته در هالیوود و میان فیلمهای بزرگ است. «تنت» پاسخی به هیچکدام این انتظارها نیست. فیلم بدیست؟ ابدن. شاهکار است؟ نه. در دوگانهای که انتظارات از سینمای نولان میخواهد، «تنت» شاید بیمحاباترین فیلم او باشد؛ نوعی واکنش تهاجمی، آنچه خودش میخواهد بسازد، بیاعتنا به قضاوت عمومی. فیلمساز آنقدر هم جایگاه دارد که بتواند فیلم موردنظرش را با میلیونها دلارِ استودیوها خلق کند، و نه با بودجههای فیلم شخصی ساختن. پس جایی میانهی دو علاقهای که هرگز پنهان نکرده، اکشنی شبیه باند و یک علمی-خیالی بلندپروازانه چون «نابودگر ۲: روز داوری»، میایستد؛ و فیلم موردعلاقهی خودش را میسازد.
بخوانید: نوشتهی خسرو نقیبی دربارهی «منک» یکی دیگر از فیلمهای مهم سال ۲۰۲۰
بهترین توصیفم برای مشکلی که باعث میشود «تنت» خروجی صددرصدی نداشته باشد، «زود بودن» است. جاهطلبی فیلمساز این بار نگذاشته روی کاغذ متوجه شود که سینما بهرغم تمام پیشرفتهای تکنیکیاش هنوز برای بازتاب دادن مفهوم «آنتروپی» در فیزیک روی پرده و حرکت معکوس جهان و مخلوقاتش، ابزارهای لازم را ندارد، و نه حتا برای تصویرکردن واقعی ابعاد حادثهی مدنظر در شاهسکانس داستان: هواپیما؛ پس زمان اجرا، وقتی درمییابد خروجی تصویرش آن چیزی که میخواهد نخواهد شد، تلاش میکند همهچیز را در خود صحنه برگزار کند. از بازیگرانش میخواهد سکانسهای معکوس را واقعن معکوس بازی کنند و یک بویینگ واقعی را داخل یک ساختمان میزند؛ ترفندی که میتواند پاسخ درست باشد اما پاسخ کامل نیست. بازی معکوس بازیگران گیجکننده و حتا گاهی در اکشنها مضحک از کار درآمده و سکانس برخورد هواپیما زیادی محتاطانه و کمجلوهتر از آن چیزی که توی فیلمنامه نوشته شده. اینجاست که میگویم برای ساختهشدن «تنت» هنوز زود بود. نولان میخواسته اولین باشد در وقت و مکان درست، شبیه جیمز کامرون در نابودگر دوم، که سینمای ژانر را یک قدم به پیش بُرد، اما «تنت» نمیتواند آن نقطهی عزیمت باشد، چون آن لحظه هنوز فرا نرسیده و نولان برخلاف انتظارش در آن زمان و مکان درست تاریخ نبوده است.
بخوانید: نوشتهی خسرو نقیبی دربارهی «من به پایان دادن این وضع فکر میکنم» یکی دیگر از فیلمهای مهم سال ۲۰۲۰
این که میگویم نولان بیاعتنا به قواعد بازی موردانتظار از او «تنت» را ساخته، بخشیش به راحتی او در ارژینال نبودن «تنت» برمیگردد. او هر چه در آن ده فیلم قبل کوشیده بود از قصه تا اجرا همهچیز دربست از آن خودش باشد (حتا وقتی یک فیلم دیگر را بازسازی کرد یا ساختن یک کامیکبوک زیادی شناختهشده را دست گرفت)، اینجا فیلمی ساخته در ادای دین به هرآنچه از سینمای کلاسیک تا امروز دوست داشته؛ از ادای دین واضح در دیالوگ گفتوگوی پایانی به «کازابلانکا» (شروع یک دوستی طولانی) تا نریشن آخری که بیپردهپوشی از پایانبندی همان دومین نابودگر و نریشن سارا کانر برمیدارد. تکگویی قهرمانی که معتقد است وقتی اتفاق رخ نداده، قهرمانی هم برای مردم وجود ندارد، چون نمیدانند میتوانست آینده شکل دیگری باشد. اینجا با نولانی سروکار داریم که اگر در «سرآغاز» اصرار داشت قصهی کلاسیک «مأموریت آخر خلافکار در پی زندگی بهتر» را هم به کلی شکل خودش کند آنقدر که آن را به جا نیاوریم، در «تنت» به سهولت خط داستانی آمدن مأموری از آینده را که برای نجات جان مادر و کودک به گذشته فرستاده شده تا آن آینده تغییر نکند، از نابودگرهای کامرون (سری موردعلاقهاش از سینمای علمی-خیالی) برمیدارد و فقط آن را به روز میکند؛ به مثابه اقتباسی بهروزشده، با این کلید که قهرمانهای اصولگرای نولان همواره در فیلمهای پیشین بهرغم آگاهی از نابودی خودشان میخواستند «کار درست» را انجام دهند، حال با هر تبعاتی، و اینجا نولان داستانی را یافته که قهرمانش میتواند از آینده به عقب برگردد و بهجای تغییر سرنوشت، گذشته را اصلاح کند، جوری که هرگز آن موقعیتهای هولناک با تبعات زمان حال آن، رخ نداده باشد. نولان این تم را از جهان کامرون میگیرد و روی قهرمان خودش سوار میکند، و برای همین هم اصرار دارد این پیشبرندهی بینام را «پروتاگونیست/قهرمان» بنامیم؛ همینقدر عیان و بیپردهپوشی. ماجرای پوسته هم که دیگر زیادی واضح است: نولان میخواست یک باند سیاه با مختصاتی پیچیدهتر از یک اکشن باندی خلق کند و خب این داستان این امکان دوم را هم برای او فراهم کرده تا به چند دلبستهگیاش نسبت به تاریخ سینما و متعلقاتش با هم در یک فیلم برسد.
بخوانید: در پنجاه سالهگی کریس نولان | کوبریک جوان نوشتهای از خسرو نقیبی
اشتباه استراتژیک دوم اما اینجا رخ داده؛ وقتی جان دیوید واشنگتن توان گرفتن آن همذاتپنداری لازم را از مخاطب ندارد. چه در نابودگرها، چه در باندها و چه در سینمای خود نولان (بهطور مشخص «سرآغاز» با موقعیتی بهشدت مشابه در دلیل قهرمان) شخصیت پیشبرنده و تصمیمی که در نقطهی تحول میگیرد، بهجهت سمپاتی با قهرمان، تماشاگر را هم کنار او مینشاند و از آن نقطه به بعد، نگرانی برای هر تصمیم و انتخابی از او، فیلم را به سمت قله پیش میبرد، اما اینجا، با بازیگری طرفیم که با یک پسزنندهگی حیرتانگیز هیچ لحظهای امکان در یک تیم قرارگرفتن را با خود به تماشاگر نمیدهد. مقایسه کنید سنگینی مال را بر هر تصمیمی که ذهن کاب در «سرآغاز» میگیرد، با لحظهی تقسیم «تنت» به قبل و بعد از خود؛ جایی که باید تصمیم قهرمان مبنی بر توقف همهچیز و به خطرانداختن هرچهتاکنون به دست آوردهاند برای نجات جان زنی که براش اهمیت دارد، ما را متقاعد کند که این رابطه، عشق یا تعهد، به چنین تصمیمی میارزد. مگر اصلن چیزی میان این دو شکل گرفته که ما بخواهیم بپذیریم حفظ این زن به همهی دردسرهای بعدی خواهد ارزید و کنار قهرمان قدم برداریم؟ فیلمنامه را که بخوانید، همهی این مسیر زیادی منطقی و درست به نظر میرسد؛ چنان که در «سرآغاز» هم بود، اما اینجا واشنگتن هرچیزی به ما و بالطبع به زن داستان منتقل کرده، جز همذاتپنداری یا احساس. اگر «تنت» متقاعدکننده نیست، یا داستان و اجرا زیادی مکانیکی بهنظر میرسد، متهم ردیف اول نه متن یا اجرای نولان، که بازیگر منتخبش برای ایفای نقش اصلیست؛ گفتم که. یکی از پسزنندهترین بازیگرانی که تاکنون در محور یک فیلم بزرگ دیدهام.
برگردیم به آن سؤالهای اول. «تنت» فیلم بدیست؟ پاسخ را داده بودم: ابدن. ما با فیلمی جاهطلبانه سروکار داریم که چیزهاییش درنیامده است یا بهتر بگویم اشتباهات استراتژیک در پیریزیاش رخ داده (همان دو ماجرای زودبودن و کستینگ غلط) اما هنوز و همچنان یک تریلر اکشن علمی-خیالی سرگرمکننده و البته درگیرکننده است که وقتی بار اول مختصات داستانیاش دستت بیاید، در دفعات بعدی تماشا، پیشنهاداتش در ریتمِ بلاانقطاع و خساستش در اطلاعاتدادن، هوشمندانه (همان چیزی که از نولان انتظار داریم) به نظر میرسد. شاهکار است؟ نه، چون قرار نیست نولان هربار در هر ژانری به ته خط برسد و برگردد؛ و البته که در این حیطه یکبار با «سرآغاز» رسیده و کالت خودش را در ژانر ساخته. بگذارید اینگونه جمعبندی کنم که «تنت» یک بازیگوشی شخصی میلیوندلاریست بیاعتنا به انتظارات. انگار که هواداران و مخالفان نولان، این بازی هر فیلم نولان یعنی یک اتفاق برای هوراکشیدن یا کوبیدن او را، خیلی از خودش جدیتر گرفتهاند. «تنت» خیلی سادهتر از اینها، یک فیلم مولتیژانر سرگرمکننده، شاید یک زنگ تفریح برای نولان، میان ساخت دو پروژهی بزرگش باشد. نکته این است که برخلاف اسپیلبرگ یا اسکات، او بلد نیست بازیگوشیاش را، ارزان و جمعوجور برگزار کند و انتظارات را بالا میبرد.
پینوشتها:
۱- تیتر، عنوان یکی از شاهکارهای چارلز دیکنز است که البته در ایران بیشتر به «آرزوهای بزرگ» شناخته میشود؛ موتور محرک نوشتهشدن این مطلب.
۲- اگر فیلم را دیده باشید حتمن متوجه شدهاید که نام تشکیلات پروتاگونیست در زمان آینده، که کل دلیل رخداد اتفاقات فیلم در زمان حال است، «تنت» است. درست است که میشود «تنت» را به عناوین مختلفی در فارسی ترجمه کرد اما در این فیلم «تنت» یک اسم خاص است و نباید ترجمه شود.
۳- اگر ترجمهی «سرآغاز» برای Inception کمی از ذهنتان دور است، باید بگویم که این ترجمهی نگارنده از عنوان آن فیلم، هنوز و همچنان، به نظرم برگردان دقیقتری برای آن فیلم نولان است تا «تلقین» و «نطفهگذاری» و …؛ دلیلش را در نقد مفصلم بر آن فیلم در زمان اکران برمبنای یکی از دیالوگهای اثر توضیح دادهام.
جدول ارزشگذاری بر مبنای:
دایرهی سیاه: بیارزش
نیمستاره: قابل دیدن
یک ستاره: متوسط
دو ستاره: خوب
سه ستاره: خیلی خوب
چهار ستاره: عالی
سه نقد دیگر از حلقهی منتقدان آرتتاکس روی «تنت» بخوانید:
بازگشت به آینده از حمیدرضا سلیمانی
کریستوفر نولان؛ فصل تازه از عرفان استادرحیمی
تنت را از هر طرف که ببینی همان است! از محمدحسین گودرزی
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران
1 دیدگاه