نوشتهی خسرو نقیبی، سردبیر آرتتاکس، دربارهی آخرین بخش از سهگانهی متأخر «جنگ ستارگان» و در توضیح اینکه چرا فیلم خوبی نیست.
نیرو با تو نبود
تلاش برای راضیکردن همه، در بسیاری از مواقع، خیلی از فیلمهای موردانتظار تاریخ سینما را به شکست کشانده و در پایان سال ۲۰۱۹ این عنوان به «جنگ ستارگان: اپیزود ششم – خیزش اسکایواکر» میرسد. تلاش نافرجام ج. ج. آبرامز برای بستن سهگانهای که تماموکمال پاش ایستاد، اولی را خودش ساخت و خروجی درخشانی داشت، دومی را به ریان جانسون سپرد اما حضور پررنگش را از اثر دریغ نکرد و در سومی درست جایی که پروژه به او احتیاج داشت پای آن ایستاد و به کارگردانی برگشت تا سهگانهی سوم به بهترین شکل ممکن تمام شود.
آبرامز اینبار در غیاب لارنس کاسدان (نویسندهی دوتا از سه «جنگ ستارگان» اصلی که شاکلهی «نیرو برمیخیزد» را برای او نوشته بود) در همکاری با کریس تریو (نویسندهی «آرگو»، «بتمن علیه سوپرمن» و «انجمن عدالت») قربانی فیلمنامه میشود. تریو، ابعاد جهان نیرو را به یک فیلم کلاسیک استودیویی تقلیل میدهد و خروجی فیلمنامهای که مثل تجربهی قبلی آبرامز میخواهد هرآنچه را هواداران از «جنگ ستارگان» انتظار دارند در خود جمع داشته باشد، در عمل جاهایی به مضحکه میرسد. اصرار بر دیدن همهی شخصیتها (از بازکردن پای لاندو به ماجرا تا احضار لوک نورانی (واقعن چرا؟) و هان سولو و …)، تلاش بر مستقلبودن این فیلم آخر در داستان برای آنها که حتا قبلیها را هم ندیدهاند و نزدیکی به جریانات روز جهان امروز در قیاس با مُدهای دوران ساختهشدن سهگانهی نخست، اینجا همه علیه این فیلم آخر کار میکنند.
در کنار مطالعهی نقد آخرین سری از جنگ ستارگان ببینید:
عوامل جنگ ستارگان از پایان این مجموعه میگویند | سفر به جهانی دستنیافتنی
آنچه به سهگانهی آخر رنگ اصالت میداد جهان تیرهوتاری بود که میراث آن فیلمهای پیشین بود و حاصل اقتدار سمت تاریک نیرو. اینجا از آن سمت تاریک عملن کاریکاتوری باقی مانده (در حد شخصیتهای منفی بدترین فیلمهای کامیکبوکی این سالها با دلیلی احمقانه در زندهکردن پالپاتین و خواست احمقانهترش از ری)، فرجام رابطهی ری و کایلو رن و رودستی که نویسندگان میخواهند به بینندگان بزنند ناامیدکننده است و درنهایت آنچه در دو فیلم پیشین کاشته شده بود، اینجا پاسخ نمیگیرد و درنهایت نبرد نهایی هم آن شکوه موردنظر را ندارد؛ چون «درونی» نیست (ما در دو فیلم متأخر سهگانههای قبل دو نبرد درونی لوک و آناکین با خود را داشتیم) و قرار است در ابعاد عظیم اجرای یک نبرد فضایی برگزار شود. خودیابی ری با معروفترین دیالوگ مجموعه یعنی «نیرو با تو باد» مؤثر از کار در نیامده (اینجا شاید تنها جایی بود که میبایست یک نفر از فیلمهای پیشین احضار میشد، ری نزد مستر یودا خوانده میشد و با قدرت او به میدان بازمیگشت)، ایدهی «قهرمانان مشترک نیرو» مقابل سمت تاریک کار نمیکند چون اصلن درست شکل نگرفته و درنهایت آنچه را خود آبرامز در فیلم اول بنا نهاده و ریان جانسون در حد توان تلاش کرده بود حفظ کند اینجا به کلی نقش بر آب میشود.
فیلم هنوز البته چند سکانس درخشان، در حد دو فیلم قبلی، دارد. بهترین ایدهی فیلم یعنی ارتباط ذهنی ری و کایلو رن اینجا هم در سکانسهای تأثیرگذاری اجرا شده و فصل رسیدن ری از میان امواج خروشان به سفینهی سقوطکرده و مواجههاش با کایلو رن نفسگیر است؛ اما هم خود آبرامز و هم جانسون در دو قسمت گذشته، اندازهای را به ما نشان داده بودند که این فیلم تازه، در آن متر، حقیر به نظر میرسد. فقط به یاد بیاورید پایان فیلم اول و آن لحظهی جادویی رسیدن ری به لوک در میان صخرهها را بر فراز امواج خروشان یا آن پسربچهی جاروکش فیلم دوم و امیدی را که از آن نور در آسمان به نشان بودن نیروهای مقاومت سر پا نگهش میدارد را؛ و مقایسهاش کنید با پایان باسمهای و اجرای بد این فصل نهایی در فیلم کنونی، جایی که ری میپذیرد یک اسکایواکر است حتا اگر نسبش به جایی دیگر برسد.
«شکوه» شاید گمشدهی «خیزش اسکایواکر» باشد. متأسفم که بگویم؛ بدترین پایان برای سهگانهی امیدوارکنندهی این سالها.
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران