نقد فیلم The Trial of the Chicago 7 | نوشتهی حمیدرضا سلیمانی، عضو حلقهی منتقدان آرتتاکس، برای فیلم «محاکمهی هفت شیکاگویی» به کارگردانی و نویسندگی آرون سورکین و با بازی ادی ردمین، جوزف گوردون لویت، ساشا بارون کوهن، فرانک لانجلا، مارک ریلنس و مایکل کیتون
تشریح یک جنایت
در شب هشتادوسومین مراسم اهدای جوایز اسکار وقتی آرون سورکین برای گرفتن جایزهاش بابت فیلمنامهی «شبکهی اجتماعی» به روی سن آکادمی رفت، سخنرانیاش را با ادای احترام به فیلمنامهنویسی شروع کرد که بسیاری او را بزرگترین فیلمنامهنویس قرن بیستم میدانند: پدی چایفسکی. برای کسانی که کارنامهی کاری سورکین را دنبال کرده بودند این ادای احترام به چایفسکی و درخشانترین اثرش، «شبکه» (سیندی لومت، ۱۹۷۶) چندان هم غیرقابل انتظار نبود. سورکین چه در آثار سینمایی و چه در آثار تلویزیونیاش نشان داده بود که مانند چایفسکی به تباری از هنرمندان تعلق دارد که تعهد به بیان منصفانه و شفاف حقیقت، بدبینی نسبت به ذات رسانه توام با نگرانی از نقش آنها در شکلدهی به روایتهای خبری و تاثیرات مخربشان بر زندگی انسان مدرن و مبارزهی روشنگرانه – هرچند در بسیاری موارد محکوم به شکست – علیه سیستمهای فاسد و ناعادلانه برایشان اولویتی غیرقابلجایگزین در خلق آثار داستانی است.
مبارزه برای رسیدن به حقیقتی که فاششدنش منفعت صاحبان قدرت را به خطر خواهد انداخت و رویارویی فردیتی متعهد به اخلاق با سیستمهای فرورفته در ورطهی نیرنگ و دروغ و تبعیض از همان اولین اثر سینمایی مهم سورکین، «چند مرد خوب»، تا درام دادگاهی در ظاهر تاریخی ولی به شدت بهروز اخیر او یعنی «محاکمهی هفت شیکاگویی» درونمایهی جدانشدنی آثاری بودهاند که نام او را بهعنوان نویسنده یدک میکشیدهاند. از این منظر سریال «اتاق خبر» شاید غلیظترین اثر سورکین بهلحاظ تأکید بر درونمایههای موردعلاقهی او باشد، جایی که او انحطاط اخلاقی جامعه در عصر حاضر را در روایتهای مبتذل و تماشاگرپسند رسانههای دوران ما از وقایع جستوجو میکند و تلاش دارد رسانه و ژورنالیست ایدهآل از منظر خود را به تصویر بکشد و بهطور همزمان مضمون نبرد فرد با سیستمی پلید که برای رسیدن به منافع خود حاضر است همهچیز – و از جمله حقیقت- را هم قربانی کند پیش ببرد (اتاق خبر شاید کمترین توجه انتقادی را در میان آثار سورکین در دو دههی اخیر جلب کرده باشد، سریال بیستوپنج قسمتی اچبیاو دقیقن در زمانی که محبوبیت دموکراتها در آمریکا رو به افول بود و محافل دست راستی بهتدریج در حال بهدستگرفتن قدرت بودند به نمایش درآمد و طبعن دیدگاههای برآمده از منتهیالیه چپ فکریاش چندان تحویل گرفته نشد، داستانی که اگر در عصر ترامپ به نمایش درمیآمد احتمالن منتقدان و رسانههای متعلق به جناح به اصطلاح پیشرو حسابی برایش سر و دست میشکستند).
علاوه بر دیدگاههای فکری و اخلاقی سورکین که در فیلمنامههاش همیشه عیان بودهاند سبک نوشتاری او نیز ویژگیهایی داشته است که آثار او را تقریبن از آثار تمامی نویسندگان آمریکایی شاغل در تلویزیون و سینما در سه دههی اخیر متمایز کرده. دیالوگهای رفتوبرگشتی که با سرعتی دیوانهوار ادا میشوند، شخصیتهایی که با جملات کوبندهشان مثل بوکسوری که تصمیم گرفته حریفش را هر طور شده ناکاوت کند، بهسراغ همدیگر میروند و حجم عظیمی از اطلاعات خارج متنی تا حدی که گاهی برای بینندهی بیاطلاع سردرآوردن از جزییات آنچه روی پرده میبیند به امری دشوار بدل میشود از اصلیترین ویژگیهای متنهایی است که سورکین تا به حال نوشته. موفقترین آثار سورکین تابهحال آنهایی بوده اند که در آنها او توانسته این سبک شخصی منحصربهفرد دیالوگنویسی را – که زاییدهی تجربههای او از پرسهزدن در صحنهی تئاترهای نیویورکی و روزهای نمایشنامهنویسیاش است – با مضامین پرالتهاب داستانها و شخصیتهای آسیبپذیر عاطفیاش ترکیب کند و به تعادل برساند. «چند مرد خوب»، سریالهای «بال غربی» و «اتاق خبر» (در سیستم سریالسازی متکی به گروه نویسندگان با محوریت خالق و سرپرست، سورکین خودش یک تنه تکتک ۸۸ قسمت ۴ فصل اول بال غربی و تمامی ۲۵ قسمت اتاق خبر را نوشته)، «شبکهی اجتماعی»، «استیو جابز» و همین «محاکمهی هفت شیکاگویی» نمونههایی هستند که از نظر کیفیت متن و قرص و محکم بودن ساختار روایت، نشانگر نبوغ سورکین در قوامدادن به موقعیتهای داستانی پرتنش و اثباتکنندهی تسلط او بر پرداخت درام هستند. هر زمان هم که مثل «رییسجمهور آمریکایی»، «مانی بال» یا سریال Sports Night از این ترکیب جادویی فاصله گرفته، نتیجه اگر نه ناامیدکننده، که حداقل غیرسورکینی از آب درآمده.
بعد از تجربهی موفق اول سورکین در کارگردانی «بازی مالی»، حالا و در سال ۲۰۲۰ – سالی که بعدها در آمریکای شمالی با دو واقعه شناخته خواهد شد: همهگیری کووید-۱۹ و اعتراضهای سراسری بر ضد نژادپرستی و تبعیض سیستماتیک – او با اعتمادبهنفسی بیشتر و با اطمینان به حقانیت خود در روایت ماجرا، به سراغ مضامینی رفته است که پیش از این نشان داده بود متخصص پردازش دراماتیک آنهاست: دغدغهی کشف حقیقت، بیان آن به شفافترین شکل ممکن، تلاش برای برقراری عدالت و در نهایت رسواکردن صاحبان قدرت. داستان واقعی محاکمهی پرسروصدای فعالین جنبشهای مدنی در سال ۱۹۶۸ میلادی در لایهی اول و سطحی خود فرصتی برای به نمایش درآوردن یک درام دادگاهی خوشساخت با پسزمینهی تاریخی بوده ولی قرینهسازیهای هوشمندانهی متن با وقایع روزگار ما این فرصت را برای فیلم فراهم کرده تا اشاراتی به بنبستهای فرهنگی و اجتماعی جامعهی امروز آمریکا داشته باشد، گرههایی که به گواه آنچه در چندسال اخیر در خیابانها جریان داشته هنوز و پس از نیم قرن نه تنها باز نشدهاند که روز به روز هم بر پیچیدگیشان افزوده شده.
هم نشینی فیلمنامهی پرجزییات و دیالوگهای مثل همیشه سریع، هوشمندانه و ناکارکنندهی سورکین با استعداد باورنکردنی یکی از درخشانترین گروههای بازیگری تمام این سالها (از همین حالا جایزهی بهترین گروه بازیگری سال انجمن بازیگران (SAG) را برای محاکمهی هفت شیکاگویی کنار بگذارید) کاری میکند که بعید است بتوانید برای لحظهای چشم از صفحه بردارید. گروه بازیگران فیلم ترکیبی هستند از کارکشتههای قدیمی (فرانک لانجلا، مارک ریلنس و مایکل کیتون در نقشی کوتاه ولی بیاندازه جذاب و سرگرمکننده)، استعدادهای شناختهشدهی دو دههی اخیر (ادی ردمین، جوزف گوردون لویت و ساشا بارون کوهن) و لشگری از بازیگران خوشقریحه که نقشهای مکمل فیلم را با ظرافت به تصویر درمیآورند (جرمی استرانگ، آلکس شارپ، جان کارول لینچ و یحیی عبدالمتین که این روزها ستارهی اقبالش با آن امی که برای نگهبانان برنده شد در حال درخشش است). در این میان تصویری که فرانک لانجلا از قاضی بداخلاق و متعصب فیلم نمایش میدهد، بیش از بقیه در ذهن تماشاگر میماند، یک ضدقهرمان متکبر، فاسد و تهی از شرافت که انگار با خودش قرار گذاشته هر آن چه اتیکوس فینچ در «کشتن مرغ مقلد» بوده او نباشد و نتیجهی نهایی شخصیتی شده که در نفرتانگیزبودن چیزی از پرستار راچد «پرواز بر فراز آشیانهی فاخته» کم ندارد.
متن مستحکم و اجرایی شکوهمند در کنار داستان حیرتانگیز و از جایی به بعد مهوع فساد جاری در سیستم قضایی و سیاسی آمریکای پایان دههی ۶۰ میلادی – که همانقدر که برای شخصیتهای فیلم غیرقابلباور است تماشاگران را نیز بهتزده میکند – محاکمهی هفت شیکاگویی را به اثری میخکوبکننده بدل کرده است که برای بینندهاش راهی جز این نمیگذارد که برای درک کمال جاری در لحظات فیلم دوباره و چندباره به سراغش بیاید. فیلم به لحاظ اجرا، چه اجرای فنی و طراحی صحنه و لباس و قاببندی و تدوین و چه اجرای پر جزییات و خیرهکنندهی گروه بازیگران، در بالاترین سطح ممکن قرار دارد و برای چشمان تماشاگر مشتاق ضیافتی پرزرقوبرق فراهم میکند، ضیافتی که در این برهوت سینمایی سال ۲۰۲۰ همچون گوهری کمیاب است.
پینوشت: تیتر این نقد، نام درامی دادگاهی است از اتو پرهمینجر
نوشتهی حمیدرضا سلیمانی
ببینید: تریلر فیلم «دادگاه شیکاگو ۷»؛ ساختهی آرون سورکین
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران