سریال داستان های شهر ، اقتباسیست از مجموعه رمان ۹بخشی به همین نام، که توسط پنج نویسندهی آمریکایی به نگارش درآمده. این سریال، که پخش آن برعهدهی شبکهی نتفلیکس است، از تاریخ ۷ ژوئن منتشر شده. در این ویدیو الن پیج، چارلی بارنت، زاشا مامت، لورن مورلی و لورا لینی، بازیگران سریال داستان های شهر، از تجربهی بازی در این سریال میگویند.
در گروه بازیگران که با هم کار کردین به جز خودتون، المپیا دوکاکی حضور داره و همچنین مری بارتلت، ویکتور گاربر، جن ریچاردز و دنیل آوگا هم هستن. لیست آدمهای بااستعدادی که باهاشون کار کردین همینطور ادامه پیدا میکنه. کار به همچین مجموعهی فوقالعادهای چهطور بود؟
الن پیج: «سر صحنه این شکلی بودیم؛ دائم جنگ و دعوا. بعضی اوقات بحث خیلی شدید میشد! نه، خیلی راحت میگم واقعن فوقالعاده بود. کار کردن با لورا، و منظورم سوم شخص نبود رؤیایی بود که به حقیقت پیوست چون یکی از بازیگران موردعلاقهمه و زاشا، چارلی و بقیه؛ میتونم بگم برای من لذتبخشترین بخش این تجربه بود. این که چهقدر راحت با هم ارتباط برقرار کردیم. این موضوع احساس میشد و همه اونجا بودن که تمام توانشون رو بذارن و این رو میشد احساس کرد.»
در کنار گفتوگوی بازیگران سریال داستان های شهر ببینید:
ستارههای فیلم بوکاسمارت (خرخوان) در استودیو هالیوودریپورتر
چارلی بارنت: «فکر کنم یه چیزی که مهمه و این رو تو سابقهی نسبتن کم ولی در حال رشدم میبینم، این که وقتی گروه بازیگری یا اعضای پشتصحنه، هر کسی که تو ساخت دخالت داره یه هدف شخصی یا شور و شوق زیادی داره محیط این شکلی درست میکنه که همه راحتترن. آره، همیشه چالش و تنازع و مشکل هست ولی به شکل متفاوتی باهاش مواجه میشی. فکر کنم که این دری بود که از همون اول باز شد و تونستیم سریعن با هم راحت بشیم.»
زاشا مامت: «در کنار این، فکر میکنم وقتی چیزی میسازی که همه احساس میکنن کار مهمییه و این که صرفن برای سرگرمی نیست. البته مشخصن امیدواریم سرگرمکننده باشه ولی چیزی میسازی که کادر پشت صحنه و اعضای گروه گریم و نویسندهها و بازیگرها که بسیار مهمه. چیزی میسازه که همونطور که روی پوستر نوشته شده یه خانوادهی منتخبه. همهمون انتخاب کردیم که عضوی از این پروژه باشیم و در نتیجه ارتباط خاصی بینمون برقرار میشه و فراتر از سرگرمکنندگی هم میره.»
یکی از دیالوگهای اول سریال اینه که سانفرانسیسکو از دههی شصت به شدت تغییر کرده بنابراین چهطور تونستین این داستان رو به زمان حال بیارین و مدرنیزه کنین تا مناسب یه نسل جدید باشه؟
لورن مورلی: «همه در مورد این صحبت میکنن که سانفرانسیسکو خودش یه شخصیته ولی سریال فضای مخصوص به خودش رو داره. به خودمون یادآور میشیم که این زندگیاییه که دوست داریم داشته باشیم نه چیزی که در واقعیت هست. بنابراین پیدا کردن راههایی برای صحبت در مورد سانفرانسیسکو و شرایطی که عملن باعث شده غیرقابل زندگی بشه مهم بود.
اما سریال داستان های شهر قرار نیست مستند باشه، یه مقدار سرخوشتر، گرمتر و جادوییتر از دنیای واقعییه. بنابراین پیدا کردن راهی برای گنجوندن این مسأله اون هم به شکل خندهدار در کنار این که بعضی از شخصیتها در انتهای سریال با این مسأله به شکل واقعی مواجه میشن راهی برای این بود که بگیم شهر واقعن تغییر کرده ولی روحیهای در ساکنانش هست که لااقل از نظر من، همون باقی مونده.»
در کنار گفتوگوی بازیگران سریال داستان های شهر ببینید:
گفتوگو با بن استیلر و بازیگران سریال فرار از دانمورا در هالیوودریپورتر
لورا لینی: «خب، شرایطی که الآن هست تو سال ۱۹۹۳ اصلن قابل دیدن نبود و خودش مشکلات سیاسی، اختلافات فرهنگی و کشمکش مختص به خودش رو داشت. منظرهی اون زمان کاملن با حال فرق میکنه در نتیجه وقت مناسبی بود که سریال داستان های شهر رو برگردونیم روی آنتن و این که به نسل جدید انتقال پیدا کنه، یکی از بخشهای اساسی باشه.
تفاوتها رو ببینی، هر چی باشه یه تاریخی این وسط هست، اینکه چهطور داریم رشد و پیشرفت میکنیم و چیزهایی که بهمون کمک میکنن یا صدمه میزنن رو بشناسیم. همهی اینها قراره به کجا ختم بشه. فکر میکنم اینها سوالات مهمی بود که باید پرسیده میشد و این وظیفهی سریال بود.»
همونطور که گفتی، از اول کار جزوی از این داستان بودی. چه احساسی داشتی وقتی به این پروژه برگشتی و در نقش مریآن قرار بگیری؟
لورا لینی: «عالی بود. آدمهای انگشتشماری هستن که میتونن بگن یه نقش رو برای بیست و پنج سال داشتن و مسیر زندگیم رو به شکل قابلتوجهی تغییر داد؛ هم از دید شخصی هم از دید حرفهای. ولی در عین حال، خیلی فرق میکنه دوران متفاوتییه، و باید هم اینطور باشه. باید بازتاب این باشه و به نظرم هست بنابراین از جهاتی با یه چیزی خاطره داریم ولی از طرف دیگه داری به یه تجربهی نو پا میذاری که به شکل مناسبی تغییر کرده وقتی برمیگردیم به دنیای سریال به عنوان یک زن میبینی به کجا رسیده و هم به عنوان مادر.»
رابطهی مادرانه دخترانهی پیچیدهای بین لورا و شخصیت الن، شاونا هست. وقتی همچین دینامیکی رو بین شخصیتها دیدم مثل خیلی از روابط بین مادر و دختر خیلی پیچیده است. یه لحظه بهترین دوستهای همدیگه هستین و در یک آن یادت میآد که ازش متنفری. این حالت دائمن عوض میشه. حالا بازی کردن در نقش شاونا و نشون دادن این رابطهی پیچیده به شکلی که بیننده باهاش ارتباط برقرار کنه، چهطور بود؟
الن پیج: «آره. خب مشخصن یکی از بخشهای بسیار جذابی بود که من رو به این نقش کشوند و باعث شد در قالبش قرار بگیرم و وارد روایت بشم. مثل اینه که تظاهر میکنه که به همچین عشقی نیاز نداره و نیازی نداره با مادرش بسازه. ولی فکر میکنم در اعماق ذهنش این رو میخواد و نیاز داره. مشخصن این شخصیت بار سنگینی به دوش میکشه.
به فرزندخوندگی قبول شده، مریآن ترکش میکنه و تنها با پدرش بزرگ میشه که البته نمیدونه که پدر واقعیش نیست. بنابراین سفری رو آغاز میکنه، در واقع با هم وارد سفری میشن که همدیگه رو بشناسن، با هم ارتباط برقرار کنن و متوجه این بشن که از خیلی لحاظ تفاوتی با هم ندارن.»
در کنار گفتوگوی بازیگران سریال داستان های شهر ببینید:
جنیفر انیستون و آدام سندلر از راز جنایت میگویند: پیدا کردن فیلمنامهی درست و حسابی زمانبر است
زاشا، شحصیت تو کلیر، کسییه که انگار از خارج این حباب داره به درون نگاه میکنه بازی در نقش شخصیتی که وارد این جامعه میشه و از دیدگاه خارجی داره تجربه میکنه، چهشکلییه؟
زاشا مامت: «فکر میکنم به نوعی خوب بود، با توجه به این که به نوعی من هم در موقعیت کلیر بودم. برمیگردم به یکی از سؤالاتی که قبلتر پرسیدی؛ نسل جدیدی از داستانها وجود دارن و وارد این فضای داستانی میشی که هم تو ادبیات ثبت شده هم تو فیلم. وقتی وارد این جمع شدیم، به شدت صمیمانه باهامون برخورد کردن ولی این احساس وجود داشت که داریم وارد حوزهای میشیم که از قبل ثبت شده و تازهواردهای جمع هستیم.
فکر میکنم کلیر شخصیت جالبییه. جامعهای توی سریال داری که به شدت با هم نزدیکن و ارتباط قوی دارن. حتا کلیر اقرار میکنه که من نمونهی بارز یه تازهوارد هستم. بنابراین آره؛ دقیقن مثل خودم که وارد این تجربه میشم و از خارج از این حباب آروم آروم وارد میشم، عملن همون کاری که کلیر داره انجام میده.»