زیرنویس فارسی اختصاصی: به بهانهی انتشار نسخهی بلو-ری فیلم «The Invisible Man / مرد نامرئی»، مصاحبهی کارگردان (لی وانل) و بازیگران (الیور جکسون-کوهن و الیزابت ماس) این فیلم را با کیفیت دلخواهتان در آرتتاکس ببینید.
مصاحبهکننده: موضوع این فیلم چییه؟
الیور جکسون-کوهن: این فیلم دربارهی درونمایههای یا به صورت اساسی دربارهی خشونت خانگی و دربارهی به جنون رسوندن زنانه. و داستان هم به این صورته که زنی از رابطهاش با یه آزارگر فرار میکنه و سعی میکنه تا زندگیش رو از نو شروع کنه. و به خاطر این رابطه موفق نمیشه.
در کنار تماشای گفتوگو با عوامل فیلم The Invisible Man ببینید:
گفتوگو با فلورنس پیو دربارهی فیلم «زنان کوچک» | دخترهایی که معمولی نیستند
هر جا اشتباه کردم متوقفم کن ولی حس میکنم بیشتر این فیلم، و به نظر تو بخش خیلی زیادی هم هست، دربارهی توئه که توی یه اتاقی و داری عقلت رو از دست میدی. یعنی تو باید فیلمنامه رو خونده باشی دیگه. این فوقالعاده است. من خیلی هیجانزدهام و تو میری سر صحنه و میگی:«اوه. آره. امروز فقط من اینجام.»
الیزابت ماس: آره تقریبن همینه. آره. وقتی بازیگرهای دیگه هم میآن هیجانزده میشم. چون فکر میکنم که:«خدایا. امروز میتونم بگم که با آلدیس کار میکنم یا میتونم با استورم کار کنم.» این جوری بود که من نیاز داشتم با کسی حرف بزنم.
عه یکی از انسانهایی که دربارهاش حرف میزنن.
الیزابت ماس: عه آدم اینجاست. یه لحظه دوربین رو بگیر سمتشون. اونها خوبن.
لحظهای توی این فیلم وجود داره که به معنای لغوی کلمه، که نمیدونم عمدییه یا نه، که مرد نامرئی گاز رو روشن میکنه. و اون خیلی…
الیزابت ماس: الان خیلی احساس خجالت میکنم. اصلن بهش فکر نکرده بودم. من بیشتر نگران آتیش و کارهایی بودم که باید سر صحنه میکردم.
وقتی مدیر برنامهات گفت:«ببین من نقش یه انسان مزخرف و نفرتانگیز رو، بدترین انسانی رو که میتونی تصور کنی، جور کردم. تو مناسب این نقشی.» چه حسی داشتی؟ و تو میگی…
الیور جکسون-کوهن: به شدت خجالتآوره.
«همهاش همین بود؟»
الیور جکسون-کوهن: آره. توی جنووا بود. خیلی وقت پیش اونجا گفتوگویی دربارهی این فیلم از زاویهی دیدی آمریکایی پیش اومد. و اینجوری شد که گفتن:«میخوای نقش مرد نامرئی رو بازی کنی؟» و من گفتم:«بله میخوام.» و اونها گفتن:«ولی اون نامرئییه ها.» و من گفتم:«میدونم. میدونم اون چییه. ولی باید این کار رو انجام بدیم.» این…
فکر نمیکنیم که این قراره معروفت کنه. و الان همهی چی به خاطر برندسازییه.
الیور جکسون-کوهن: آره دقیقن.
در کنار تماشای گفتوگو با عوامل فیلم The Invisible Man ببینید:
گفتوگو با تایکا وایتیتی | حرکت بر لبهی کمدی و درام
وقتی بازیها فیزیکی میشه و تو رو میکشن این ور و اون ور .هیچ ایدهای ندارم که این چطوری کار میکنه. ولی حدسم اینه که کسی اونجاست نه؟
الیزابت ماس: آره. آره یه بدلکار اونجاست. کاش میتونستم این افسانه رو که این کار رو یه جوری خودم تنهایی انجامش دادم ادامه بدم. سختترین بخش قضیه اینه که وقتی واقعن یه سری از این کارها رو انجام میدی تو زندگی واقعی خیلی احمقانه به نظر میرسه. میدونی؟ مثل اون صحنهی لحاف که اون داره روی لحاف راه میره. نمیتونم توضیح بدم که چقدر اون صحنه توی واقعیت احمقانه است. اونها در واقع دو تا چیز پا شکلن که به چند تا تیکه چوب وصلن. مثل یه فیلم چارلی چاپلین میمونه. آره دقیقن با همون حرکتها. در حقیقت یه مرد اونجاست و من لحاف رو میکشم و اون اینجوری میکنه. و تو باید سعی کنی جوری بازی کنی که انگار این ترسناکترین چیزییه که تا حالا دیدی. چالش اصلی اینه.
آیا مسائل فنیای بودن که شما سر صحنه کشفش کنین؟ چون مطمئنم شما همهی آمادگیهای لازم رو داشتید ولی وقتی الیزابت میخواست یه چیزی رو توی سر یکی خرد کنه شما به خودتون میگفتین:«چطوری این کار رو بکنیم؟»
لِی وانل: آره. آره دو تا چیز بود. مثلن اولین باری که ما از مرد نامرئی، یعنی از مردی که لباس تمام سبز پوشیده بود، خواستیم کاری انجام بده اون توی یه کابینت قایم شده بود. الیزابت از اتاق میره بیرون و اون مرد باید دستش رو دراز میکرد و چاقو رو از روی پیشخون برمیداشت. و واضحه که ما قرار بود اون دست با دستکش سبز رو بعد از تولید حذف کنیم. انتظار این رو اما نداشتم. «حرکت!» الیزابت از اتاق میره بیرون، دسته میره بالا. چاقو کجاست؟ چون یارو نمیتونه ببینه.
و راستی من نگاه کردم و دیدم همهی اعضای گروه نزدیک شصت نفر آدم خیره بودن بهش و این کار رو میکردن. و من گفتم:«خدایا!» و این دسته هنوز این جورییه. و بالاخره دستش میخوره به چاقو. و من گفتم:«کات!» و یهو همه ترکیدن از خنده. تو کل صحنه صدای قهقهه میاومد. به جز من. به نظر من خندهدار نبود. من بیشتر اینجوری بودم که:«خدایا! کل این فیلم فاجعه است. این ایدهی بدی بود. کی من رو متقاعد کرد که این رو بسازم؟ زنگ بزن به جیسون.»
اون موقعهایی که از سر کار میاومدی خونه و ازت میپرسیدن:«خب روزت چطور بود؟» تو میگفتی:«اوه. امروز توی یه خرپشته سینهخیز میرفتم. اون هم با چراغ قوه. اون هم برای دو روز.»
الیزابت ماس: آره. دقیقن همین بود که میگی. بیشتر وقت من باید صرف توضیح این مسئله به مامانم میشد که چرا زانوهام این قدر کبود شدن و بعد بهش بگم:«چون کل روز رو توی یه زیرشیروونی بودم.» و اون میگه:«یه زیرشیروونی واقعی؟» و من میگم:«نه.» و اون میگه:«اون زیرشیروونی که کل روز رو صرف ساختش کردیم؟» و من میگم:«آره تقریبن.» گاهی توصیف شغلت به دیگران سخته. واقعن مسخره به نظر میآد.
در کنار تماشای گفتوگو با عوامل فیلم The Invisible Man ببینید:
مصاحبه با نوآ بامباک و گرتا گرویگ | شریک زندگی، رقیب کاری
این که شخصیتی که ربدوشامبر میپوشه و عینک آفتابی میزنه نداشته باشین چقدر سخت بود؟
لِی وانل: این خیلی سخت بود. یه چالش بود. آره. منظورم اینه که احساس کردم که یه ادای دین کوچیکی بهش کردم ولی نه به شکل صریح و واضح. یعنی برم توی بطن داستان چون فکر کنم همه میدونستیم که باید کاری انجام بدیم که قبلن انجام نشده. یعنی وقتی میخوای با شخصیت ماندگاری مثل این کار کنی باید کاری که میکنی باهاش کار جدیدی باشه.
فقط کافییه یه تپه دستمال توالت باز کنی و بعد بگی… «بعدن با این قراره چی کار کنیم؟»
لِی وانل: آره آره. این پانسمانها برای کییه؟
این فیلم چند تا شوخی مخصوص به خودش رو داره. خیلی نه ولی یکی دو تایی هست. و فکر میکنم آیا اون به اندازهی کافی شبیه ربدوشامبر هست؟ یه کم شبیه ربدوشامبر مرد نامرئییه و اگه یه کم دستمال توالت دور سرت بپیچیم…
الیور جکسون-کوهن: میتونیم بپیچیم. عینک آفتابی داری؟ میدونستی کادوی من برای پیچیدن نسخهی فیلمبرداری…
کادوی «پیچیدن» ات؟
الیور جکسون-کوهن: کادوی «پیچیدن» ام. پانسمان و عینک آفتابی بود که لی بهم داد.
دیگه چی؟
الیور جکسون-کوهن: و اولش نفهمیدم یعنی چی. من گفتم:«اه عالییه.» یعنی قشنگ پونزده ثانیه طول کشید تا بفهمم.
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران