ترجمه اختصاصی از آرتتاکس: نقد فصل سوم سریال Killing Eve را با بازی ساندرا اوه (ایو پولاستری) و جودی کومر (دام ویلانل) از نگاه بن تراورس، منتقد ایندیوایر.
در کنار مطالعهی نقد فصل سوم سریال Killing Eve از تریلر جدید این سریال دیدن کنید
تبدیل عاشقانهای ممنوعه به رابطهای ناکارآمد
زمانی که «کشتن ایو» آغاز شد، تهدید، وعده یا خبری (هر کدام که شما میپسندید) که در عنوانش نهفته بود کاملاً آنی به نظر میرسید. انگار که در هر قسمت، در هر لحظه، امکان داشت تا مامور امنیتی ایو پولاستری (ساندرا اوه) به دام ویلانل (جودی کومر)، آدمکش خلاق داستان، بیفتد. ولی در نهایت به ناچار از شدت این حس کاسته شد. موفقیت این برنامه در گرو گسترش یافتن داستان بود و بنابراین روایت سریال در خودش پیچید و گره خورد تا موش و گربه با هم بتوانند کار کنند. عاشقانهای ممنوعه به رابطهای ناکارآمد بدل میگردد و جاذبهی کشش توصیفناپذیر این دو به ناتوانی غیرمنتظرهای تبدیل میشود و برنامه از توضیح این که چرا این پلیس و این قاتل به یکدیگر علاقهمند شدهاند بازمیماند.
فصل سوم با خردمندی تمام دست از توضیح دادن برمیدارد ولی داستان را نیز بیش از حد ساده میکند. «کشتن ایو» در ذات خود همیشه جنایی و فرایندی بوده، اول به صورت بررسی قتلهای ویلانل توسط ایو برای نزدیک شدن به او و بعد همکاری این دو نفر برای ردیابی قاتلی جدید و ناشناخته. گرچه جنبههای سریالی این درام بیبیسی آمریکا آن را به نوع جدیدی از برنامههای جنایی تبدیل کرد اما این ساختار فرایندی بود که آن را زنده نگه داشت.
سریالی کردن این برنامه همه چیز را در هم پیچید و وظیفهی فرایند حل معما هم گرهگشایی است. آن چه باقی مانده است ممکن است به شکل «هر اتفاقی ممکن است بیفتد» که بر قسمتهای اولیه حاکم بود نباشد اما برای آن دسته از کسانی که از وقتگذرانی با مامور سابق و ابرآدمکش مورد علاقهشان لذت میبرند، این فصل برایشان کافی خواهد بود اما برای کسانی که مشتاقاند تا هر هفته تحت تاثیر این برنامه قرار گیرند دیگر مناسب نیست.
درخشش جودی کومر در نقش ویلانل
سخن گفتن از هر چیزی دربارهی پنج قسمت اول این فصل ما را وارد قلمرو اسپویلر میکند. بنابراین اینها تنها چیزهایی است که میتوان با ایمنی تمام دربارهی این فصل گفت. مثلاً این که ایو زنده است. اگر پس از پایان تعلیقی فصل دوم هر گونه شک و تردیدی وجود داشت، اکنون با فهمیدن این که گلولهای که از کاراگاه ارشدِ اوه عبور کرد و به او برخورد کرد، اثر مهلکی بر او نداشت. حالا این مامور سابق امآی۵ و امآی۶ در پشت رستورانی سنگدان مرغ را تکهپاره میکند و دامپلینگها را به هم میچسباند و از دست زندگی پیشین و عشق پیشین خود پنهان شده است.
در این حین ویلانل در انتظار ترفیع رتبه است. واسط او، داشا (با بازی بازیگر جدید بانو هریت والتر) در راهاندازی یک دورهی آموزش مدیریت به او کمک میکند اما قابل انتظار است که چرا هنرمند تنهایی مانند ویلانل ممکن است در اهمیت دادن به دیگران دچار مشکل شود. با این حال فصل سوم هم فصلی با محوریت ویلانل است. شاید کارگردان جدید سوزان هیثکات پیچیدگی جذاب قاتلی بیرحم را درک میکند یا شاید صرفاً به این خاطر است که کومر چقدر در سال گذشته خوش درخشیده. دلیلش هر چه باشد اما ایو فقط در پشت رستوران نگه داشته نشده است. او را در نیمکت ذخیرهی برنامه گذاشتهاند. در میانهی فصل، درست پس از حیاتیترین لحظهی ایو، ویلانل حتی قسمتی منحصر به خود را پیدا میکند.
فقدان دیالوگ خلاقانه در فصل سوم
مهمترین غیبتی که در نیمهی اول این فصل احساس میشود حضورهای عجیب لحظات طنز در «کشتن ایو» است. این باعث میشود که دو بازیگر اصلی شگفتی همیشگی این سریال را با حرکات و واکنشهای مناسب بیپایان خود بسازند. آنان از پس این کار برمیآیند اما با این حال فقدان دیالوگ خلاقانه و شکوفاییهای کوچک بر آشنایی و تکراری بودن فصل سوم میافزاید. این فصل حول تحقیق در پیش روی دیگری (که در پایان قسمت اول آشکار شد) شکل گرفته و در هر قسمت با یک سرنخ کار دارد تا روایت به درستی در این داستان سریالی شده به پیش رود.
در این حین ویلانل، با سبک و استعدادی که به خوبی در کومر نهفته است، همچنان آدم میکشد ولی این صحنهها نقش آرامههای خندهدار مورد نیاز این فصل را ایفا میکنند و تاریکی آنها بخشی از غرابتی را که در سالهای پیش یافت میشد القا میکند. سریال زمان اضافهای را صرف توضیح نحوهی وارد یا خارج شدن ویلانل از دردسرهای گهگاهیاش نمیکند و همین او را جذاب و در میانهی ماورای طبیعت و جادو نگه میدارد.
ادامهی مسیر فصلهای پیشین
این فصل همچنین نشان میدهد که اگر «کشتن ایو» به مسیر عنوان خود ادامه دهد هم به خوبی کار خواهد کرد. از دست دادن اوه پاسخ به این مسئله نیست. ایو نیمهی دیگر این زوج اصلی است. شخصیتی اصلی است که برنامه نام او را یدک میکشد. او قلب تپندهی این روایت است که روز به روز خونینتر میشود. ولی اوه شگفتانگیزتر از شخصیت خود ظاهر شده است.
او احساسات خود را ابراز میکند، بیباک است و نحوهی نشستن اوه به یادماندنیتر از اکثر نمایشهای اجباری اوست. ایو لازم نیست صحنهی نمایش را ترک کند ولی یا ما باید تعقیبی طولانی، دایرهوار و موش و گربهوار را برای دو یا سه فصل دیگر تماشا کنیم یا این که ایو قدیمی باید بمیرد تا نسخهای تازه و صادقانهتر از او برخیزد. او در فصل سوم همچنان درگیر گذار است در حالی که کومی صحنه را از آن خود میکند و داستان را از او میقاپد.
«کشتن ایو» برنامهای ترکیبی، یعنی یک برنامهی جنایی فرایندی سریالی شده، است و فصل سوم این را که چقدر طرفداران با ساختاری منظم راحت خواهند بود به بوتهی آزمایش میگذارد. این برنامهی سرگرمی کاملاً مناسبی است که با دو اجرای بینظیر پشتیبانی میشود ولی اگر این سریال میخواهد برتری پیشین خود را داشته باشد باید به سراغ کشتن برود.
نویسنده: بن تراورس- ایندیوایر
مترجم: پویا مشهدی محمدرضا
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران