نقد فیلم پرتره بانویی در آتش از نگاه پیتر دوبروژ، منتقد ورایتی:
عنوان فیلم جدید سلین سیاما، «پرترهی بانویی در آتش»، به مخاطب این را القا میکند که قرار است به پشتپردهی ماجرای کشیده شدن این نقاشی بپردازد. سیاما این فیلم را هنرمندانه حول ستارهی اصلیاش، آدل هنل ساخته که مخاطب را تشویق به دیدن مفاهیم پشت لبخند مونالیزا مانندش بکند.
این فیلم زیبا ولی کُند، در ظاهر حرفهای زیادی برای گفتن دارد. داستان فیلم در قرن هجدهم میگذرد و میخواهد نقش نامرئی هنرمندان زن را در آن دوران نشان دهد. سیاما توانسته مضامین داستانیاش را به موضوعات امروزی پیوند دهد. برای مثال مسألهی سقط در سال ۱۷۷۰ به خودی خود حرکت شجاعانهای است اما این وقتی جالبتر میشود که پروسهی نقاشی کردن یکی از شخصیتها را میبینیم.
این اعلانها هیچگاه به سر مخاطب کوبانده نمیشوند و در عین حال نمیتوان چشم از آن فروبست. برای سیاما یک چیز مهم است: گذشتن از سطح و تلاش برای نشان دادن احساسات عمیق و واقعی. نقاشیهای کشیده شده در فیلم شاید مانند سایر نقاشیهای تاریخی به زیبایی و قامت سوژهی نقاشی تمرکز نکنند، اما پرداختن به موضوعات اطراف این نقاشی از دید فرد مقابل و احساسات واقعی زنان در مورد این مسائل را نشان میدهد.
نقد فیلم پرتره بانویی در آتش از نگاه پیتر بردشاو، منتقد گاردین:
سلین سیاما با درامی جذاب و پر رمز و راز به کن آمده که توانسته به خوبی لذت و ترس را در فضای داستانش ادغام کند. «پرترهی بانویی در آتش» داستان دختری اشرافزاده به نام هلوییز در قرن هجدهم میلادی را روایت میکند که توسط مادرش مجبور به ازدواج شده. در این میان، مادر هلوییز از هنرمندی به نام ماریان درخواست میکند پرترهای از او را بکشد و این منجر به صمیمیتر شدن هلوییز و ماریان میشود.
در مدت زمان فیلم، همیشه نگاهم به پردهی سینما بود. این فیلم برداشتهای جالبی از آثار هیچکاک دارد. برای مثال به مانند فیلم ربهکا، داستان زنی است که وارد خانهای مرموز میشود. از طرفی میتوانیم ردپای سرگیجه و اهمیت نگاه خیرهی مردانه را هم ببینیم. البته این بار خیرگی از آن زنان است.
در این بین، لحظاتی کاملن ترسناک وجود دارند. عنوان فیلم به این اشاره میکند که ماریان مخفیانه یک نقاشی از هلوییز میکشد که در آن شعلهها از لباس هلوییز شعلهور میشوند. آیا این پیشبینی از اتفاقیست که برای خود ماریان رخ میدهد؟ جالب این که ماریان گاه خوابهایی از هلوییز میبیند که در آن او لباس عروسیاش را برای قربانی شدن پوشیده.
صحنههای پایانی بسیار هیجانانگیزند؛ داستان وابستگی قدیمی و تلخی که تا به امروز ادامه دارد. دیدن این صحنهها من را وامیدارد که اعتراف کنم: یک داستان زیبا از امیال انسانی.