زیرنویس اختصاصی از آرتتاکس: نقد فیلم پرستیژ ساختهی کریستوفر نولان و تطابق مضمون فیلمهای او با پیرنگشان
به دنبال متاسینما
به عنوان یک فیلمساز، کریستوفر نولان همیشه میخواهد بر روی خط باریکی حرکت کند. اگر مضمون اساسی که تمام فیلمهایش را در بر گرفته این است که سینما میتواند به عنوان روایت اشتراکپذیر قدرت فرهنگی زیادی داشته باشد. من اولین کسی نیستم که بگویم بسیاری از فیلمهایش ارجاعی هستند به خود مبحث فیلم. برای مثال تیم اینسپشن شباهت بسیاری به یک گروه فیلمسازی دارد.
در کنار نقد فیلم پرستیژ ببینید:
تحلیل کارگردانی ویپلش | تازیانههای استاد بر شاگرد
اما نکتهی جالب این است که هر چند بسیاری از فیلمهای نولان را میتوان ماوراء سینما توصیف کرد، او بسیار مراقب است صحنهای ماوراء سینما در کارهایش وجود نداشته باشد. برای مثال در داستانهای متعدد بتمن، بروس وین و والدینش برای دیدن فیلم «ماسک زورو» بیرون رفته بودند. به این شکل قتل والدین بروس رقم میخورد و ماجراهای شؤالیهی تاریکی را آغاز میکند. اما در «بتمن آغاز میکند» با بازگویی آن داستان از سوی نولان، خانوادهی وین برای دیدن اپرای مفیستوفلس رفتهاند. این تغییر عمدی است. نولان در مصاحبهای گفته نمیخواستیم بروس جوان به دیدن فیلم زورو برود چون فیلم دیدن شخصیتی سینمایی فیلم ببیند، با فیلم دیدن شخصیت کمیکبوکی تفاوت بسیاری دارد.. این باعث نوعی ساختارشکنی میشود که تلاش کردیم از آن بپرهیزیم
سینمای نولان بیش از هر چیزی، همواره در مورد تعلیق بوده است
دلیل دوری از این مهم برای نولان این است که سینمای او بیش از هر چیزی، همواره در مورد تعلیق بوده است. او میخواهد شما را آنقدر کامل به سمت داستان بکشاند که مرزها ناپدید بشنود و با داستان حرکت کنید. این همان خط باریکی است که نولان از آن گذر میکند. او میخواهد فضایی پر از تعلیق ایجاد کند و در عین حال فیلمی ماوراء سینما بسازد. به عبارت دیگر او میخواهد در معرض دید نباشد. همین کار، عملن موضوع اصلی پنجمین فیلم نولان و فیلم موردعلاقهم از او، پرستیژ است. حتا میتوانید آن را ماوراء ماوراء سینما بدانید؛ یک کتاب راهنما برای این که به این اثر تعلیقی برسید بدون این که به قول خود نولان ساختارشکن باشید.
در کنار نقد فیلم پرستیژ ببینید:
نقد فیلم شبگرد | همرنگ جماعت شو!
سکانس اول را در نظر بگیرید. اولین چیزی که میبینید، نام فیلم است و پلانی از چندین کلاه که به شکلی شلخته در محوطهای جنگلی پخش شدهاند. حروفی که میبینیم، عنوان فیلم را نشان میدهد ولی اگر فیلم را دیده باشید، میدانید که این کلمه معنای عینی هم دارد چون این کلاهها پرستیژ پرستیژ هستند. سرنخ دوم در تعداد آنهاست؛ دوتاییها، کپیها، ضرب، اینها کلیدی برای فهم ترفندهای فیلم هستند و این در پلان دوم نیز نمایان است. هنگامی که قفسهایی پر از قناریهای یکسان میبینیم، شخصیت مایکل کین توضیح میدهد یک شعبدهبازی چگونه انجام میشود: «هر شعبدهبازی از سه بخش تشکیل شده: مطمئن ساختن، پیچاندن و در نهایت پرستیژ»
پرستیژ در مورد یک شعبدهبازی است که در آن واحد، زمان و مکان جسمی را تغییر میدهد. این دقیقن همان کاری است که تدوین فیلم انجام میدهد
این سکانس به آرامی، بخش اطمینانسازی خود فیلم را که بوردن و آنژیر با بازی کریستین بیل و هیو جکمن باشند، افشاء میکند. سپس متد داستانیاش را با تردستی مایکل کین برای دختر کوچک و صداگذاری او توضیح میدهد. ولی فیلم همینجا با تدوین، در حال اجرای ترفندهای خود است. این صداگذاری از کجا آمده؟ معمولن یک صداگذاری نشانهای است از رخدادهایی که در آینده اتفاق میافتند و وقتی صحنه تمام میشود، کات میزنیم به سکانس دادگاه، جایی که حکم نهایی پروندهی قتل بوردین صادر میشود. گویی توضیح مایکل کین به نوعی شهادت در دادگاه بوده. تنها در لحظات آخر فیلم است که متوجه میشویم تردستی پرنده و دختر از دید زمانی، آخرین اتفاق داستان فیلم است. نولان رابطهی بین صحنه و صداگذاریای که روی آن انجام شده را تغییر میدهد و این جابهجایی مکانیزم اصلی تمام فیلم است
در کنار نقد فیلم پرستیژ ببینید:
تحلیل فیلم بلیدرانر ۲۰۴۹ | تکامل انسانیت
الهام از ترنس مالیک
پرستیژ در مورد یک شعبدهبازی است که در آن واحد، زمان و مکان جسمی را تغییر میدهد. این دقیقن همان کاری است که تدوین فیلم انجام میدهد. بیشتر کار تدوین، پیشروی میان فواصل کوچک و زمانهای متوالی تنها با یک برش ساده است. این چیزی است که بیشتر مردم انتظارش را دارند. ولی همین برش ساده میتواند فواصل مکانی و زمانی بسیار طولانی را در هر جهت، جلو یا عقب نیز دربر بگیرد. نولان میگوید با دیدن «خط باریک سرخ» از ترنس مالیک به قدرت این موضوع پی برده؛ جایی که مالیک بدون محو و یا خطخطی کردن با یک برش ساده خاطرهای را نشان میدهد و تأثیر قدرتمندی که میتواند روی بیننده داشته باشد. پرستیژ از این قدرت نهایت بهره را میبرد و بین چندین خاطرهی به جا مانده کات میزند. نولان با نشان دادن دفترچه خاطرات بوردن و آنژیر این ترفند را در داستان میگنجاند. ولی وقتی این ابزارها به عنوان رکنی از فیلم ثبت شدند، او بین روایتها بنابر خواستهی خود و بدون هشدار قبلی، کات میزند. به این شکل، پرستیژ ظرفیت منحصر به فردی از فیلم را به نمایش میگذارد بدون این که حواس بیننده را پرت کند. ساختار پیچیدهی روایی کاملن در خدمت داستانی است که نولان میخواهد بگوید. لازم است رازها پنهان باشند تا زمانی که خود فیلم آنها را افشا میکند.
این، از مهارتهای بسیار خوب نولان به عنوان یک فیلمساز است. او آنقدر با دینامیکهای روایت هماهنگ شده که میتواند پیرنگی با سرعت پیشروی آن چنان بالایی خلق کند که حتا وقتی همهی سرنخها را در اختیار داشته باشید، شما تا نمای نهایی، در مشتش قرار دارید.
در کنار نقد فیلم پرستیژ ببینید:
انتقال انرژی با استفاده از نماهای حرکتی | با حرکت بازیگران به حرکت دوربین انگیزه بدهید
به دنبال چشمی ریزبین
اگر این تنها درس پرستیژ بود، به این اکتفا میکردم که فیلم بسیار خوبی است. ولی صحنهای است که به راحتی فراموش میشود که نکتهی نهایی مهمی را فاش میکند؛ صحنهی اجرای تردستی برای پسرخواندهی بوردن. میتوانید پرستیژ را ببینید و از داستانش لذت ببرید. چیزی است که نولان از ما میخواهد این است که شگفت زده بشویم. همان طور که فیلم میگوید بیشتر ما میخواهیم گول بخوریم. ولی تمام فیلمهای، حتا یکی به چفت و بست دار بودن این مشتاق پخش شدن برای چشمی ریزبین هستند. همان طور که پسر متوجه ترفند تردستی پرنده میشود، ما میتوانیم سینما را ببینیم. معمولن تکنیکهای تدوین، نحوهی داستانگویی و ابزارهای هر راسنهی روایتگر اکثرن به چشممان نمیآیند در صورتی که نحوهی ساخته شدن خاطرات ما را چه مشترک و چه شخصی تعیین میکنند. همهی اینها یعنی بررسی فیلم، جادویش را از بین نمیبرد بلکه آن را به دنیای واقعی بازمیگرداند.