ترجمهی اختصاصی از آرتتاکس: نقد فیلم Star Wars: The Rise of Skywalker از نگاه دیوید رونی منتقد هالیوود ریپورتر به کارگردانی جیجی آبرامز و بازی دیزی ریدلی، آدام درایور و اسکار ایزاک
نقد فیلم Star Wars: The Rise of Skywalker | آخر این شاهنامه خوش نیست!
چند فرنچایز میشناسید که ۴۲ سال دوام آورده باشند؟ آیا دیزنی تا جای ممکن به تولید این فیلمها ادامه میدهد؟ حتا ماورای زندگی تمام کسانی که سهگانهی اصلی را دیدهاند؟ آیا زمانی که فرزندان ری، پو یا فین به اندازهی کافی بزرگ شدهاند، سالنهای سینما همچنان برای میزبانی فیلمهای این شخصیتها وجود دارند؟ آیا طرفداران سرسخت سری که به شدت «آخرین جدای» را مورد نکوهش قرار دادند، دق دلیشان را سر نسخهی جدید نیز خالی میکنند؟ اینها، تنها بخشی از سؤالاتی هستند که پیرامون «جنگ ستارگان: خیزش اسکایواکر» مطرح شدهاند که در نهایت داستان اصلی این دنیای بیکران را به شکلی هر چند نه چندان دلچسب به انتهای راه خود میرساند.
در زمینهی کلی، همانند سایر آثاری تخیلی که میخواهند شما را در آن فضا غرق کنند، این فیلم نیز شما را به دنیایی زیبا و ناشناخته میبرد که در جایی جز سینما، قابل مشاهده نیست. تمام کسانی که هشت قسمت پیشین را دیدهاند، به هیچ وجه نمیخواهند بخش پایانی را از دست دهند و در نتیجه، بسیاری از سینمادوستان جلوی سالنهای سینما صف خواهند کشید. اما مشکلاتی از دو قسمت پیشین وجود دارد که این بار عیانتر شده است.
در کنار نقد فیلم Star Wars: The Rise of Skywalker ببینید:
جنگ ستارگان به روایت آنا لبوویتز عکاس اختصاصی ونیتیفیر
با بازگشت جیجی آبرامز پشت دوربین، همان کسی که چهار سال پیش این فرنچایز را با «نیرو برمیخیزد» به سینما بازگرداند، شکی وجود ندارد که ارزشمندترین خرید تاریخ دیزنی در دستان توانمندی قرار دارد. اتفاقن، این فیلمساز آنقدر برای ارائهی نسخهی مورد نظر خورههای مجموعه خود را درگیر کرده که تصویر آشپزی را در آشپزخانهای بزرگ تداعی میکند که میخواهد ضیافتی عظیم راه بیندازد که تمامی مشتریان را از هر نظر راضی کرده و چیز مهمی را از قلم نیندازد. در ظاهر او تا حد زیادی موفق شده؛ هرچند رویکرد «هر چه بیشتر، بهتر» بیننده را اشباع کرده و بعضی از عناصر قانعکننده نیستند.
تعداد سفرهای شخصیتها به لوکیشنهای مختلف از «دور دنیا در ۸۰ روز» نیز پیشی میگیرد و ریتم بسیار بالایی دارد. اما نیمی از زمان (یا بهتر است بگویم در تمام طول مدت فیلم) نمیدانید شخصیتها کجا هستند و چرا به لوکیشن دیگری میروند. ساختار درام بیشتر مانند توپ پینبال است تا سفری منطقی؛ هرچند این موضوع در نهایت اهمیت چندانی ندارد، چرا که بسیاری از بینندگان حاضرند با فیلم همراه باشند و از آن لذت ببرند.
در هستهی داستانی این سفرهای پرتعداد که سه شخصیت اصلی را دربرمیگیرد (ری با بازی دیزی ریدلی، پو دمرون با بازی اسکار آیزاک و فین با بازی جان بویگا که نسل جدید وارثان دنیای جنگ ستارگان هستند) وارثان قهرمانان سری قدیم، باری دیگر مقابل محفل اول که در آستانهی سلطه بر دنیاست، قرار میگیرند. به لطف راشهای متعددی که از کری فیشر فقید مانده، لیا نیز در این سفر آنها را یاری میکند. این پیوند به گذشته با حضور لوک اسکایواکر (مارک همیل) و لندو کالریسین (بیلی دی ویلیامز) حتا مستحکمتر میشود. از طرفی به نحوی، پالپاتین پیر (با بازی یان مکدارمید) زنده مانده و هنوز جایی پنهان است و نسل جدید و پرتعداد از استورمتروپرها به رهبری کایلو رن که کلاهخودش را تعمیر کرده، در صدد فتح تمام جهان هستند. تنها مانع او، احساس شیفتگیاش به ری است. با وجود کلاهخود قرمز و دارث ویدریاش، کایلو برای مدتی طولانی خیال دارد با ری، قدرتمندترین زوج کهکشان را تشکیل دهند. اما ری این وسوسه را کنار گذاشته است و ترجیح میدهد وقتش را بیشتر صرف یادگیری مهارتهای مبارزه کند.
در کنار نقد فیلم Star Wars: The Rise of Skywalker ببینید:
تحلیل جزءبهجزء تریلر Star Wars: The Rise of Skywalker
اجرای بازیگران قابل قبول ولی به قدری شلوغ است که چرایی و چگونگی آنچه روی صحنه رخ میدهد، لحظه به لحظه مبهمتر میشود. رابطهی تمام این شخصیتها با یکدیگر چیست؟ چرا و برای چه شخصیتها به جایی میروند؟ (و البته هر چند دقیقه، دردسر تازهای اتفاق میافتد). همهچیز نباید اهمیت یکسانی داشته باشد و سرنوشت دنیا نباید هر ده دقیقه در معرض خطر قرار بگیرد. پیرنگی مانند این که شخصیتها، لوکیشنها و دینامیکهای داستانی بسیار دارد، میتواند بسیار گیجکننده باشد. بعضی کارگردانان مانند بینندگانشان، چنین جاهطلبیای را میپسندند. آبرامز جایی میان این دو معلق مانده و امیدوار است هر دو طرف را راضی کند و از پس این کار به خوبی برمیآید. سرعت جلو رفتن داستان «خیزش اسکایواکر» فیلم و بیننده را به خوبی با خود همراه میکند. مهارت آبرامز در کنار رابطهی عمیقی که طرفداران با سری دارند، کمک شایانی به عموم بینندگانی میکند که فیلم را با وجود ذات روایی درهم و برهم، با خوشحالی دنبال کنند.
از دید ارزش تولیدی «خیزش اسکایواکر» به قدری باورنکردنی است که خود میتواند دلیلی برای دیدن فیلم و لذت بردن از آن باشد. مشخصن تمام هزینهی ممکن برای جلوه دادن به تکتک صحنهها انجام شده و فیلمبردار، دن میندل، توانسته کارش را حتا از «نیرو برمیخیزد» فراتر ببرد و تصاویر خیرهکنندهی او عمومن آمیخته با جلوههای ویژهی پر زرق و برق هستند. جان ویلیامز ۸۷ ساله نیز باز موسیقی «جنگ ستارگان» را خوشآوا و حماسی ساخته و نمیتوان تصور کرد فرد دیگری بتواند از پس این کار برآید. سایر بخشهای فنی و تیم جلوههای ویژه نیز با نمرهی کامل کارشان را ارائه دادهاند؛ اما در نهایت، ورای تمام این نبردها، رو در رو شدنها، فرار در لحظهی آخر و پیروزیها که در لحظه جذاب هستند، دلیل و کشش کافی وجود ندارد. این همان نقطهای است که بیشتر مواقع، علامت سؤال نه در مورد رویدادهای فیلم بلکه دربارهی چرایی و اهمیتشان است.
دیوید رونی ، منتقد هالیوود ریپورتر
مترجم: محمد تقوی
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران