ترجمه اختصاصی از آرتتاکس: نقد فیلم Terminator: Dark Fate ساختهی تیم میلر با بازی آرنولد شوارتزینگر و لیندا همیلتون از نگاه جان دفور منتقد هالیوودریپورتر
دنبالهی حقیقی ترمیناتور
جیمز کامرون پس از تبدیل یک فیلم علمی تخیلی درجهی ب به یک افسانهی گیشهای و سپس تماشای فرسودن تدریجی این مجموعه توسط سایر فیلمسازان، حالا میخواهد اوضاع را با «ترمیناتور: سرنوشت سیاه» درست کند. او با بازگشت به این مجموعه به عنوان تهیهکننده و یکی از پنج مردی که این داستان با مرکزیت زنان را نوشته، این فیلم را، که کارگردانیاش را تیم میلر بر عهده داشته، تنها دنبالهی حقیقی «ترمیناتور ۲: روز داوری» محصول ۱۹۹۱ میداند. به گفتهی میلر، سایر اتفاقات در واقعیتی موازی رخ میدهد. شاید همان جهانی که در آن میلیونها نفر مصرانه دنبالهای برای «آواتار» میخواهند.
لذتبخش برای هواداران ترمیناتور۲
«سرنوشت سیاه» برای کسانی که بازگویی قرن بیستویکمی از «ترمیناتور ۲» میخواهند به اندازهی کافی لذتبخش است اما به شدت از بابت پیروی کردن قاعدهای که دنبالهی اول بنا کرد رنج میبرد: سعی در متحیر کردن تماشاچیان و بالا بردن انتظارات درست به همان روشی که آن فیلم ماجراجویی و پیشگام در جلوههای ویژه انجام داده بود. حتا اضافه شدن متنهایی به فیلمنامه با موضوع افسانهشناسی ترس از آینده ضعیف عمل میکنند، این فیلم صحنههایی اکشن را نشان میدهد که ابتدا بزرگاند و سپس غولآسا و در نهایت تجملاتی میشوند. به غیر از جلوههای ویژهی به طور قابل پیشبینیای عالی، مکنزی دیویس بهترین کسی است که به فیلم اضافه شده است اما از او بهرهی کمی بردهاند. گابریل لونا نیز قوی است و وارث تواناتری برای تی-۱۰۰۰ رابرت پاتریک است و همان شیطنت دقیق را همراه با مهارت انسانی ارائه میدهد.
تی ۸۰۰ دنیا را نجات نخواهد داد
فیلم با برخی کلیپهای ویاچاس از آن بخشی از «ترمیناتور ۲» که سارا کانر (لیندا همیلتون) به خاطر توهماتش بستری شده بود و در حالی که روانشناسان به او میخندیدند، دربارهی آیندهی فاجعهآمیز و اندوهبار تسخیر شده توسط هوش مصنوعی حرف میزد شروع میشود. احتمالاً فیلمسازان این کلیپهای خاص را برای ساختن تمهای این داستان انتخاب کردهاند ولی نمیتوانم به شما بگویم سارا چه برای گفتن دارد: صدا در ابتدای فیلم در نشست مطبوعاتی نیویورک قطع بود و کسی اهمیتی نداد تا بعد از وصل شدن صدا، فیلم را از اول پخش کند.
در کنار نقد فیلم Terminator: Dark Fate ببینید:
بازگشت سارا کانر | تریلر فیلم «ترمیناتور: سرنوشت تاریک»
ما سپس خود را در گواتمالای سال ۱۹۹۸ مییابیم. جایی که کانر و پسرش جان (ادوارد فورلانگ) از متوقف کردن اسکاینت شرور پیش از فعال شدنش خوشحالاند. سپس ناگهان نسخهای از روبات تی-۸۰۰ با بازی آرنولد شوارتزنگر را میبینیم که به وضوح همان روباتی نیست که به آنها کمک کرد تا دنیا را نجات دهند.
بیست و دو سال بعد، دو فرد جدید وارد مکزیکو سیتی میشوند که متعلق به نسخهی متفاوتی از آیندهای هستند که کانرها برای پیشگیری از وقوع آن جنگیدند. هر دو فرد، درست مانند فیلمهای پیشین، از کرههایی آبی رنگ که با جرقههایی میدرخشند و کاملاً برهنه ظاهر میشوند. ولی هر دو کره بالاتر از سطح زمین ظاهر میشوند و لذا مسافران زمان ما ناچار به سقوط از آسماناند. گویا مسئولان بخش کنترل باید روی هدفگیری خود کار کنند.
در کنار نقد فیلم Terminator: Dark Fate ببینید:
Terminator: Dark Fate / ترمیناتور: سرنوشت تاریک | بازگشت لیندا همیلتون در نقش سارا کانر
ما انتظار داریم وقتی که اولین مسافر زمان افراد غریبه را متقاعد کند تا لباسهایش را به او بدهد یا وقتی او برای نجات زنی بیگناه از مرگ در تلاش است، فیلم به طرفداران خدمت کند ولی فیلمنامه خودآگاهانه از استفاده از دیالوگهایی که به جان و دل میشناسیم اجتناب میکند. پیش از آن که بابت این کار برای این فیلم اعتبار قائل شوید بدانید که تکیهکلامها به زودی باز خواهند گشت و بازگشت آنها به یک اندازه مایهی خوشحالی و ناراحتی تماشاچیان خواهد بود.
ترمیناتور یا انسان تقویتشده
مشخص میشود که گریس (دیویس) یک ترمیناتور نیست. او یک «انسان تقویت شده» با قدرت ماورایی و حسهای شش میلیون دلاری است. او در زمان به عقب فرستاده شده تا یک کارگر کارخانهی اتومبیل سازی به نام دنی (ناتالیا رِیِس) را از آخرین روبات قاتل، یک به روز رسانی از تی-۱۰۰۰ به نام رِو-۹ (لونا)، نجات دهد. این ماشین بدذات هنگام تعقیب او خانوادهاش را میکشد و سپس در محل کار او آشوب به راه میاندازد و به تیم جلوههای ویژهی فیلم هنگام طراحی شخصیت او خوش گذشته. درست مانند شخصیت منفی «ترمیناتور ۲»، او تغییر شکلدهندهای تقریباً نابودیناپذیر است که بدن او که از فلز مایع ساخته شده است هر زخم او را درمان میکند. ولی هر کس که آن قدر خوششانس باشد که سرعت او را کم کند خواهد دید که او میتواند بدن خود را به دو بخش تقسیم کند تا فرم انسانوارهاش اسکلت کربنی سیاهش را ترک کند و هر دو روبات به طور مستقل مبارزه کند. وقتی که مبارزه به پایان میرسد، اسکلت دوباره وارد پوستش میشود.
گریس این قدر خوششانس نیست. انرژی بسیار زیادی که او صرف کرده، تقریباً باعث مرگ او شده است و به مخلوطی از داروها نیاز دارد تا دوباره شارژ شود. خوشبختانه یک انسان برای نجات نجات دهنده ظاهر میشود. خسته و خشمگین، سارا کانر برای دههها خود را برای این لحظه آماده کرده است. او گریس و دنی را پیدا میکند و بلافاصله با سایبورگ دربارهی نحوهی محافظت از زن جوان بحث میکند. گریس که از قدرتهای رِو-۹ آگاه است میخواهد فرار کند و پنهان شود. سارا که دیالوگهایش متمایل به «من میخواهم آن عوضی را بکشم» است میخواهد از دنی به عنوان طعمه استفاده کند.
سارا با گفتن این نکته به دنی که او میداند که آگاهی از فرد مهم آینده بودن چه حسی دارد، جملههایی را بر زبان میآورد که به وضوح باعث خشم گریس میشود. ولی با این حال هر دوی آنها از دنی تا وقتی که بتواند روی پاهای خود بایستد محافظت میکنند. این زنان شروع به حرکت به سمت شمال میکنند تا به نقطهای نزدیک شهر لاریدو برسند که مشخصات آن به طور ناشناختهای به آنها داده شده بود. تماشاچیان میدانند چه کسی را آن جا خواهند یافت ولی ممکن است متوجه نشوند که چگونه آقای «من برمیگردم»، که روباتی آدمکش بود و حالا خود را به عنوان انسانی به نام کارل جا میزند، پیر شده است.
نامحتمل به نظر میرسد که کسی در سال ۱۹۸۴ انتظار داشته باشد که ترمیناتورهای سایبرنتیک نه تنها هنگام زخمی شدن خونریزی میکنند بلکه همراه با انسانهایی که باید ازشان جاسوسی میکردند پیر میشوند. اگر این نکتهی نامحتمل در جایی از این مجموعه توضیح داده میشد قطعاً هیچ کدام از فیلمنامهنویسان این قسمت انتظار نمیداشتند که ما فیلمی جدید بخواهیم. آنها همچنین انتظار ندارند که ما به این فکر کنیم که چه قوانینی حقهی تقسیم بدن رِو-۹ را محدود میکنند.
به جای این موارد، فیلمسازان روی اکشن تمرکز کردهاند: با صحنههای تعقیب و گریزی به شدت لذتبخش پیش از متحد شدن زنان با تی-۸۰۰ و صحنههایی احمقانه پس از آن. به یاد بیاورید که در «ترمیناتور ۲» مبارزان مقاومت یک تی-۸۰۰ را دستگیر و برنامهریزی مجدد کردند تا به آنها خدمت کند. در این جا روبات خود کار برنامهریزی مجدد را انجام میدهد و در مرز مکزیک و ایالات متحده، جایی که به شدت از همدلی تهی است، یاد میگیرد که نسبت به موجودات ضعیفتر احساس همدلی داشته باشد.
کارگردان ددپول برای افزایش طنز ماجرا موفق نیست
ممکن است این انتظار به وجود بیاید که فیلمسازان با استخدام تیم میلر، کارگردان «ددپول»، میخواستند مقدار خرد فرافیلمی را وارد عمل کنند اما متاسفانه این گونه نیست. این فیلم طنز کمتری نسبت به فیلم پیشین دارد و به جای آن روی شهید نشان دادن کارل تمرکز شده است. این امر صحنه به صحنه بر میل به کارل برای مردن برای انسانهایی که روزی شکارشان میکرد سایه میاندازد.
ذهن ما با سکانسهایی که به شدت خود را تحت فشار میگذارند تا ما را مبهوت کنند از ماندگی و کهنگی این سیر داستانی منحرف شده است. قهرمانان ما با نگرانی و با وعدهی آمادگی برای مبارزات آینده صحنه را ترک میکنند. آیا قصهگوی دیگری میتواند این مجموعه و منجیان خودخواندهاش را از دست خودشان نجات دهد؟
.
نویسنده: جان دفور، منتقد هالیوودریپورتر
مترجم: پویا مشهدی محمدرضا
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران