زیرنویس اختصاصی از آرتتاکس: گفتوگوی اختصاصی مجله W با برد پیت دربارهی اعتیادش به عشق، خرید آلبوم التون جان و شلختهبودن کوئنتین تارانتینو
از نزدیک و شخصی با ستارههای سینما | برد پیت
در اولین حضور تلویزیونیم یه خط دیالوگ داشتم؛ یا آره بود یا نه! ولی کافی بود، چون فقط باید کارت انجمن بازیگران فیلم رو میگرفتی. من یک سال و نیم سیاهی لشکر بودم. باید اون کارت رو میگرفتی که نقش با دیالوگ بهت بدن، ولی باید از قبل نقش دیالوگدار بازی میکردی تا کارت عضویت بهت بدن. یه موقعیت تبصره ۲۲ بود. توی فیلمی از چارلی شین سیاهی لشکر بودم. فیلمبرداری شبانه بود و از اینکه سر صحنه باشم حسابی هیجانزده بودم. بهم نقش گارسون رو دادن. صحنهی شام خوردن توی یه رستوران بود. قرار بود فقط توی لیوانها شامپاین بریزم. با خودم فکر کردم که بهتره سعی کنم یه چیزی بگم! خلاصه که اولین شامپاین رو ریختم توی لیوان، شاید مال چارلی بود، نمیدونم… و بعدی و بعدی، تا رسیدم به آخرین بازیگر. براش نوشیدنی ریختم و بعد نگاهش کردم. گفتم: چیز دیگهای لازم ندارین؟ که دستیار اول کارگردان کات داد و اومد پیشم. بهم گفت اگه یک بار دیگه چنین کاری کنی از صحنه میری بیرون! ولی آخرش یه جوری کارت رو گرفتم. مطمئن نیستم چهطوری، یادم نمییاد چی شد که کارت عضویت گرفتم.
برای تماشای دیگر ویدیوهای از نزدیک و شخصی با حضور ستارههای سینما اینجا ببینید.
اولین آلبومی که خریدی چی بود؟
قطعن التون جان بود. فکر میکنم کاپیتان شگفتانگیز بود که خیلی دوستش داشتم، ولی ممکنه دیوانه به سوی آب باشه. یه چیزی توی این مایهها. از گروه تری داگ نایت هم آلبوم داشتم و فلیتوود مک.
دلت میخواست ستارهی راک شی؟
معلومه! ولی صدام افتضاح بود. سازی هم بلد نبودم بزنم، برای همین رفتم سراغ بهترین گزینهی دوم!
اولین باری که روزی روزگاری در هالیوود رو خوندی کی بود؟
نمیدونم، چون یهو از طرف کوئنتین تارانتینوی معرکه احضارت میکنن. رفتیم خونهش. فیلمنامهی قبلی لو رفته بود، برای همین شرایط دیگه مثل قبل نبود. اولین بار که رفتم پیشش یه کم گپ زدیم. رفتیم ایوون پشتی، فیلمنامه خیلی نو و تمیز بود. خوندمش و خیلی هم خوشم اومد. چند هفته بعد دوباره باهام تماس گرفت. همون فیلمنامه دوباره اونجا بود، ولی کلی لکهی قهوه و کثیفی و مخاط بینی و سس اسپاگتی روش چسبیده بود! خیلیها خونده بودنش. اسم بدلکار، کلیف بوث بود و با توجه به جایگاهی که الان در زندگیم دارم، خیلی جذب کاراکترش شدم. خیلی نوشتهی کوئنتین رو دوست دارم. کاراکتر مردی بود که با جایگاهش در زندگی مشکلی نداشت. میدونست چی میخواد و چی نمیخواد و در وجود آدمها خوبیشون رو میدید. از دیدن بدیهاشون هم تعجب نمیکرد. درکش میکردم ، میتونست با یه ماشین باحال توی لسآنجلس رانندگی کنه. فیلم تارانتینو اینو همراهش داره!
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران