زیرنویس اختصاصی از آرتتاکس: به بهانهی اکران فیلم «روزی روزگاری در هالیوود»، مروری خواهیم داشت بر گفتوگوی رومن پولانسکی بعد از ساخت مکبث و روزگارش پس از قتل شارون تیت
چیزهای زیادی هست که دوست دارم راجعبهش باهات صحبت کنم
رومن پولانسکی: بگو تعارف نکن
بهخاطر رفتاری که بعد از قتل همسرت داشتن از کس خاصی توی گروه اخبار بدت میآد؟
رومن پولانسکی: خب آره. اگه بخوام رک بگم، آره. ولی اسمش رو تنفر نمیذارم. میدونی یهجورایی تبدیل شده به بیتفاوتی، خیلی راحت میخونمش و سعی میکنم جلوگیری کنم…
میخواستم بدونم چیزی هست که فکرکنی مردم لیاقت داشته باشن بدونند یا اینکه افراد مرتبط چه قدر راجعبه چیزی که بهش میگیم کیس شارون تیت میدونن. قربانیهای دیگهای هم بودن چیزی خوبی بوده که راجع بهش نوشته باشن؟ میدونم احمقانه بهنظرمییاد ولی کتاب یا چیزی هست که بخواین به مردم پیشنهاد کنین؟
رومن پولانسکی: خب آخه من چیزی نمی خونم. متاسفم. برای اینکه به صلاحمه نمی خونم. احمقانه است اگر بگم هرچیزی که توسط خبرگزاریها نوشته شده ناخوشاینده
و غیرممکنه. در کل از خبرگزاریها خیلی متنفرم: بهخاطر دقیق نبودنش، وظیفهش وحتی گاهی بیرحمی عمدیش و همهی اینها به خاطر اهداف پولسازه
تقریبن غیرممکنه توی جامعهی فیلم به کسی بربخوری که ادعا نکنه اطلاعات محرمانهای دربارهی این اتفاق نداره میدونی منظورم چییه؟
رومن پولانسکی: نه
هروقت این موضوع مطرح میشه همه ادعا میکنن… همه یهچیزی رو میدونن که توی روزنامهها نیامده هیچوقت یه چیز ثابت نیستٰ همیشه یهچیز جدید هست.
رومن پولانسکی: می دونی وقتی مردم تا این حد وارد یه چنین اتفاقی میشن، یه جورایی عجیبه. این توی ذاته انسانه من متهم شدهبودم که در اینکار دست دارم حتا کسانی که فکر میکردم
نیتشون خیره انگار یه تست روانشناسی بزرگ بود یه تحلیل روانشناسی بزرگ میدیدم که هرکسی از زاویهی خودش میبینه از زاویهی دید خودش و دنبال مجرم میگرده توی محیطی که
یهجوری به تفکرش مرتبطه
یه زمانی بود که به نظر میامد دیگه هرگز کار نکنی و هرگز نتونی دوباره وارد جامعه بشی
رومن پولانسکی: آره و خیلی طول کشید. هشت ماه کامل طول کشید، فکر کنم و وقتی دوباره کار رو شروع کردم نمیخواستم هیچ کاری مثلن مثل این برنامه انجام بدم یا هیچ مصاحبهای
یهجورایی زیر فشار کسایی که برای فیلم پول دادن و ریسک بزرگی بود چون چندین میلیون دلار هزینه داشت. سه میلیون دلار بیاین دقیق بگیم فکر کردم به خاطر اونها باید انجامش بدم
و دارم این کار رو انجام میدم ولی خیلی حس بهتری داشتم اگه مجبور نبودم حرف بزنم و بخشی از زندگی عمومی باشم وقتی جوون بودم چنینچیزی رو میخواستم وقتی در مدرسهی فیلم
بودم و بعدش خوشم میومد
مثل سلبریتیها
رومن پولانسکی: آره دلم میخواستش خیلی دلم میخواستش یه بخشی از تاریخ سینما بود یاد گرفته بودمش، میدونی این شهرت یه بخشی از هالیوود بود.
میخوام بدونم اون موقع احساس کردی که دیگه نمیتونی کار کنی
رومن پولانسکی: دقیقن بعدش همه میگفتن برگرد به کار. وسط پیشتولید یک فیلم بودم، فیلمی به اسم روز دلفین. همه میگفتن بهتریم درمان همینه. یادمه با استنلی کوبریک تلفنی حرف
زدم و تنها کسی بود که گفت مطمئنم همه بهت میگن که کارکنی. گفتم درسته. گفت من مدل کار تو رو میشناسم. چرا نمیری کنار؟ ورزش کنی یا یه چنین چیزی و زمانی میرسه که دلت
میخواد بزنی بیرون
کوبریک گفت لازم نیست الان کار کنی
رومن پولانسکی: آره
جالبه
رومن پولانسکی: آره میدونی اون همهچیز براش جالبه مثل من. ما حرف میزدیم و من میفهمیدم که اون میخواد احساساتم رو درک کنه و من بهاین خاطر سرزنشش نمیکنم یه بخشی از
کارگردان بودنه