سریال دروغهای کوچک بزرگ با همان شش قسمت نخست فصل اولش توانست مخاطبان زیادی برای خود دستوپا کند. حالا به بهانهی شروع فصل دوم این سریال شیلین وودلی از مریل استریپ میگوید.
شیلین وودلی در گفتوگو با جیمی فلن: مریل استریپ شبیه بچههاست!
جیمی فلن: «من با خودم فکر میکنم چهجوری میخوان بهتر از این بشن؟ دیوید ای. کلی یه کارگردان و نویسندهی فوقالعادهس. امان از موسیقی متنش! حرف نداره.»
شیلین وودلی : «نمیتونم بهت بگم از زمانی که دروغهای کوچک بزرگ شروع شد تا حالا چند تا کلاس یوگا رفتم که وسط کلاس صدای موسیقی متنش اومده. فکر کن سر کلاس یوگا موقعی که دارم سعی میکنم ریلکس کنم! آدم خندهش میگیره.»
در کنار گفتوگوی شیلین وودلی ببینید: امیلیا کلارک از اژدهاسواری جان اسنو میگوید
جیمی فلن: «من با خودم فکر میکردم امکان نداره فصل دو رو بهتر از این بسازن که یهو مریل استریپ اضافه شد. چهطوری مریل استریپ حاضر شد نقش بازی کنه؟ واقعن میترکونه.»
شیلین وودلی: «کارش واقعن درسته. اون چهرهش رو برای برنامه عوض کرد.»
جیمی فلن: «طرز حرف زدنش و عینکی که میزنه جورییه که انگار مشکل روانی داره! من واقعن ازش میترسم. فکر میکنم که انتخاب خیلی خوبی بود. سر صحنه چهطوره؟ مثل یه نور شدید وارد میشه و همهچی رو به هم میریزه؟»
شیلین وودلی: «یه نکتهی خیلی جالب وجود داره. همهی مردم براشون سؤاله که کار کردن با مریل استریپ ترسناک نیست یا چنین چیزی. فکر میکنم از اونجایی که اون عادت داره همه باهاش مثل مریل استریپ برخورد کنن، به جای اینکه مثل یه آدم عادی برخورد کنن، فوقالعاده سخاوتمنده. باعث میشه در برابرش سپر دفاعیت رو کنار بذاری، طوری که یه لحظه فراموش میکنی داری با یه استاد کار میکنی. ولی بعدش دوربین شروع به فیلمبرداری میکنه و بازی کردنش شروع میشه. یهو عقبنشینی میکنی و میگی خدایا! دارم چیکار میکنم؟ باید خودمو جمع و جور کنم! چون کارش واقعن خوبه. سر صحنه شبیه یه بچه میمونه. از این نظر میگم که مهم نیست چند وقته به بازیگری مشغوله و مهم نیست که چهقدر جایزه برده، واقعن خالصانه عاشق بازیگری و روایت کردنه. عاشق این هنره.
بهترین خاطرهی من از تمام فصل دو اینه: داشتیم اپیزود شش یا هفت رو فیلمبرداری میکردیم. آخرهای کار بودیم. اومد پیشمون؛ یعنی من، نیکول، ریس، لورا و زویی. نشسته بودیم اونجا و گفت: موندم این خط از صفحهی سه با این خط از صفحهی هفت چه ربطی به هم دارن! دور شد و هیچکدوم از ما دوزاریمون نیافتاده بود. شروع کردیم به ورق زدن متن و انگشت به دهن موندیم که از کجا متوجه این قضیه شد؟ چهطوری اون قسمتها رو به هم ربط داد؟ طرز فیلمنامه خوندنش با هرکسی که قبل از این دیده بودم فرق داره. یه قسمت مهم از داستان رو برامون رو کرد که همهمون ازش غافل بودیم. بعد هم غیبش زد و گفت بعدن میبینمتون!»
جیمی فلن: «خیلی خوبه، من واقعن دوستش دارم. میتونی بهمون بگی این فصل دربارهی چییه یا نه؟»
شیلین وودلی: «خوب نیست که من کسی باشم که داستان رو لو میده، چون جزو افراد اصلی سریال هستم.»
جیمی فلن: «دربارهی زندگی یه سری مادر در یه مدرسهس که پولدارن. بعضیهاشون پولدار نیستن، ولی بیشترشون چرا.»
شیلین وودلی: «همهچی عالی به نظر میرسه و فکر میکنی زندگیشون بینقصه، ولی بعدش متوجه مشکلات روحیشون میشیم. میفهمیم که مهم نیست چهقدر پول دارن یا مالک چی هستن و چهطور به نظر میرسن، همهمون حال بدی داریم و زجر میکشیم و نیاز شدیدی به بهبود داریم. داریم سعی میکنیم به نحو احسن زندگی کنیم چون خیلی بههمریختهایم.»
جیمی فلن: «ولی مشخصه که مریل استریپ برمیگرده تا ببینه بعد فصل یک چه اتفاقی میافته که البته نمیخوام اسپویل کنم. میخواد بفهمه اوضاع از چه قراره، ولی امان از مدل حرف زدنش و عینکش… و جیغش! به نظرم که حرف نداشت. عاشق بازیگرها و سریال و خودتم.»