زیرنویس اختصاصی از آرتتاکس: در یازدهمین قسمت ورکشاپ، به سراغ فیلم های تارانتینو رفتهایم و به بررسی مولفههای آثارش پرداختهایم
بعضی کارگردانان علاقه دارند بیننده روی صندلی بند نباشد و کارگردان بعدی ما از این قاعده مستثنا نیست. تارانتینو میگوید: «به عنوان یه کارگردان، خودم رو بخشی از مخاطب میدونم. میتونی نشانه بذاری که نشون بده قراره داستان مثل باقی فیلمها پیگیری بشه و بعد یهویی مسیر رو تغییر میدی و کسی انتظارش رو نداره»
ما سبک کارگردانی کوئنتین تارانتینو را بررسی خواهیم کرد، غیرممکن است فقط با دیدن یک وجهه از کارشان سبک سینمایی یک کارگردان را تعریف کرد. بنابراین به شما نشان خواهیم داد تارانتینو چگونه در هفت بخش مرکزی، تصمیمگیری میکند تا ببینید هر تصمیم کوچک به فیلم کلی کمک میکند:
داستان
در کنار ویدیوی بررسی نقش داستان، طراحی تولید و سینماتوگرافی در فیلم های تارانتینو ببینید:
کوئنتین تارانتینو به روایت محمدحسین مهدویان (بخش اول) | نابغهای که درک شد!
تارانتینو دیالوگهای بسیار تأثیرگذاری خلق میکند و سبک منحصر به فردی دارد و ماجراها را سرباز تمام میکند. او از بحثی جالب به موقعیتی حتا جالبتر شیفت میکند.: موقعیتهایی میسازد که به شکل ناگهانی تغییر میکنند. وقتی فکر میکنیم صحنه را درک کردیم، ترفندی جدید به کار میبرد. این، از حرکات کلاسیک تارانتینویی است.
اگر میخواهید داستانی تارانتینویی بسازید، دیالوگهای طبیعی بنویسید که نظرات منحصر به فردی خلق میکند، صحنههایی بنویسید که بیننده را به سمت و سویی میبرد و سپس از تصویر کلی رونمایی کنید
طراحی تولید
در کنار ویدیوی بررسی نقش داستان، طراحی تولید و سینماتوگرافی در فیلم های تارانتینو ببینید:
کوئنتین تارانتینو به روایت محمدحسین مهدویان (بخش دوم) | سینما به خون نیاز دارد
طراحی تولید عالی، یکی از بهترین روشهای خلق حال و هوا برای فیلم است و جزئیات داستانی را از دید بصری به مخاطب انتقال میدهد. تارانتینو در طراحی تولید آثارش، معمولن دو کار انجام میدهد: او دوست دارد تضاد بسازد و اغراق کند. حال میتواند جسمی باشد: سبیل یا لباس. تارانتینو دوست دارد به شخصیتهایش، لباسی نمادین بدهد؛ یونیفورمی که هویت بصری خلق کند.
برای مثال، دار و دستهی سگهای انباری را در نظر بگیرید. همه جز دو نفر کت و شلوار سیاه پوشیدهاند. لباسها محدودیت روایی ایجاد میکنند. مردان تحت تعقیب در یک طرف قرار گرفتهاند و افسران پلیس در طرف دیگر
یک نمونهی درشتتر؟ مثل صحنهی مزرعه در «جنگوی رها شده». جنگو انگشتنماست و این با ماهیت گذشتهاش و همچنین با صاحبان مزرعه تضاد ایجاد میکند. او سرآزاد است و افتخار میکند؛ جنگوی رها شده
تارانتینو این کار را با اشیاء نیز انجام میدهد. صحنهی ابتدایی را از حرامزادههای بیآبرو جایی که هر دو پیپ میکشند در نظر بگیرید. یکی از این دو اغراق شده است. تفاوت تصویری به شما نمایی از زندگی بسیار متفاوت و همچنین قدرت و تعادل میان این دو نشان میدهد. و در نهایت در حال و هوایی بسیار سنگین ، فضای صحنه را اندکی سبک میکند
بنابراین یادتان باشد اگر میخواهید از طراحی تولید مانند تارانتینو استفاده کنید، موقعیتهایی برای تضاد بصری پیدا کنید و اغراق با استفاده از تصمیمات غیرمعمول را فراموش نکنید.
رنگ
برای تارانتینو رنگ، ماشهای برای شلیک احساسات است. او با وجود این که گاهی از تصویر سیاه و سفید استفاده میکند اما معمولن میخواهد رنگها خودنمایی کنند. وقتی شخصیتها مأموریتی دارند (اکثرن برای انتقام گرفتن) این موضوع به شکل رنگهای اصلی غلیظ نشان داده میشود مثل آبی سلطنتی جنگو، لباس زرد کیدو یا قرمز مخملی شوشانا.
اما او از رنگ برای حال و هوا دادن به فیلم هم استفاده میکند. نگاهی به سکانس آغازین جکی براون بندازید: اولین رنگهایی که میبینیم، گسترهای از طیف آبیست. آبی رنگ خنکی است، ما را آرام میکند و متانت به خرج میدهد. ولی وقتی جکی وارد قاب میشود با دیدن آبی بیشتر شوکه میشویم. سیستم امنیتی ایکسری نیز به آبی آغشته شده. انتخاب رنگهایش جسارت دارد و به ما میگوید جکی شخصیت جسوری است. این رنگ، حال و هوای کل فیلم را خلق میکند و به ما میگوید با چه شخصیتی روبهروییم. شخصیتی شجاع که از کلاهبرداریهای قدیم خسته شده و چالشی جدید میطلبد
بنابراین یادتان باشد اگر میخواهید رویکردتان به رنگ مانند تارانتینو باشد، از رنگهای اصلی و سرزنده استفاده کنید تا بتوانید فضا، علاقه و انرژی را در فیلم جاری سازید
در کنار ویدیوی بررسی نقش داستان، طراحی تولید و سینماتوگرافی در فیلم های تارانتینو ببینید:
بررسی صحنهای از روزی روزگاری در هالیوود با تارانتینو و دیکاپریو (بخش اول) | روزمرگی مرد تنها
1 دیدگاه