ترجمه اختصاصی از آرتتاکس: در سومین قسمت از مجموعهی موسیقی متنهای ماندگار تاریخ سینما نگاهی خواهیم داشت به: موسیقی فیلم ۱۲ سال بردگی از استیو مککویین
موسیقی توانایی خارقالعادهای در برانگیختن احساسات را از درونیترین بخشهای روح و روان دارد. موسیقی میتواند دلتنگی، اشتیاق و قدرت را القا کند. موسیقی حتی میتواند ادای واژهها را نفی کند. سخنی مشهور از لودویگ ون بتهوون نقل شده است که «موسیقی مکاشفهای بالاتر از هر خرد و فلسفهای است».
موسیقی به طرز منحصر به فردی فطری است. در حالی که عملکرد بیشتر ادوات سینما مبتنی بر برانگیختن هوش است، موسیقی روح را برمیانگیزد. موسیقی میتواند به عمیقترین روانها نفوذ کرده و در سطحی چنان گسترده باعث همدلی شود که شاید بقیهی هنرها نتوانند موفق به انجام چنین کاری شوند. قطعهای که به ظرافت ساخته شده باشد میتواند احساسات را افسون کند و معنا را به روشی تاثیرگذار توصیف میکند.
در کنار مطالعهی قسمت سوم ده موسیقی متن ماندگار: موسیقی فیلم ۱۲ سال بردگی ببینید:
قسمت اول ده موسیقی متن ماندگار: موسیقی فیلم راه های افتخار
به همین دلیل است که فیلمسازان برای روی آوردن به موسیقی در آثار خود بسیار مشتاقاند. در این لیست ما به ده مثال قوی و مجزا از موسیقی در سینما میپردازیم. این آثار عمومن جزئی از ساختار فیلم هستند زیرا این خاصیت به موسیقی اولویت و تمرکز میبخشد. با این که قطعهی نامرتبط با پیرنگ ستون فقرات احساسی یک فیلم شناخته میشود ولی هدف آن قطعه خدمت به فیلم است و خود تمرکز اصلی فیلم نیست. این ده فیلم نشان میدهند که چگونه موسیقی و تواناییهای منحصر به فرد آن میتواند احساسات را توصیف کند و روایتی موضوعی تولید کند.
۳. ۱۲ سال بردگی (۲۰۱۳)
۱۲ سال بردگی (۲۰۱۳) استیو مککویین به جرئت یکی از معدود شاهکارهای سینمای قرن ۲۱ است. این داستان که برگرفته از خاطرات سولومون نورثآپ (چیویتِل اِجیوفور) است داستان دوازده سال از زندگی نورثآپ را به عنوان یک برده در جنوب آمریکای پیش از جنگ داخلی روایت میکند.
نورثآپ پس از خورانده شدن دارو به او و ربودنش از واشنگتن دی سی، جایی که در آن به عنوان انسانی آزاد همراه با خانوادهاش زندگی میکرد، پیش از آن که شرایط او را به سوی ادوین اِپس (مایکل فاسبندر) که بردهداری خشنتر است هدایت کند قرار بود به ویلیام فورد (بندیکت کامبربچ) که زمیندار است فروخته شود. در میانهی این ماجرا، نورثآپ میکوشد تا شرافت و وضعیت خود را به عنوان یک انسان آزاد حفظ کند.
سینما اولین و مهمتر از همه یک واسطهی بصری است و مککویین استاد ارائهی سواد بصری با کیفیت بالا در فیلمهای خود است و ۱۲ سال بردگی نیز از این امر مستثنا نیست. در طول این فیلم بسیار احساسات برانگیز، ما با یک مسترکلاس سینمایی، از آموزش زمان مناسب کات کردن و نکردن تا زیبایی و بیرحمی ترسیم شده در تصویربرداری، روبهروییم. ۱۲ سال بردگی چنان احساسات ما را به غلیان وامیدارد که هیچ فیلم دیگری نمیتواند.
ر کنار مطالعهی قسمت سوم ده موسیقی متن ماندگار: موسیقی فیلم ۱۲ سال بردگی ببینید:
بررسی ده موسیقی متن ماندگار | ایکیرو/ زیستن از آکیرا کوراساوا
یک لحظه از این فیلم که این موارد را در بهترین شکل نشان میدهد: صحنهی خواندن انجیل در مراسم خاکسپاری است. پیش از این صحنه، سولومون به کمک کشاورزی سفیدپوست اعتماد میکند تا نامهای را که در آن بردگی غیرقانونی خود را شرح داده است تحویل دهد. آن مرد به سولومون خیانت میکند و به اپس گزارش میدهد. سولومون نیز از روی استیصال به اپس دروغ میگوید و ادعا میکند که بیسواد است و آن مرد یک مست است که میخواهد با دروغ به مقام ناظر کارگران برسد.
این موسیقی را در آرتتاکس بشنوید:
به ظاهر دروغ کارگر میافتد. سولومون برای پوشاندن ردپای خود تمام دستنوشتههایش را میسوزاند. همزمان با دیدن سوختن کاغذها و کمفروغ شدن نور ساطع شده از آنها ما نابودی اعتقاد سولومون به توانایی خود برای حفظ آزادیاش را نیز مشاهده میکنیم. این صحنه کات میخورد و در صحنهی بعدی سولومون را مشغول چیدن پنبه میبینیم. بردهای در مجاورت او بیهوش و با رفتاری غیرانسانی کشته میشود. ما بیشتر و بیشتر با حس تسلیم ناگزیری که سولومون گرفتار آن شده است همذات پنداری میکنیم.
در مراسم خاکسپاری این مرد، یک زن مسن شروع به خواندن «برو اردن برو» میکند. ما بردگان را میبینیم که دور گور جمع شدهاند. اکثریت دست میزنند و آواز میخوانند ولی سولومون هیچ تغییری نمیکند. دوربین به سمت کلوزآپی از صورت سولومون حرکت میکند. ما در این جا خیزشی از احساسات را همزمان با زمزمه کردن کلمات پیش از قدرت گرفتن صدا و احساسات او تا نقطهای که به نظر میرسد در مرز گریستن است میبینیم.
«برو اردن برو» شعری معنوی بود که توسط یک مسیحی سفیدپوست نوشته شده بود اما معنای خود را در میان بردگان یافت. در این شعر رود اردن از زاویهی دید رودهایی که به شمال، به آزادی، میروند دیده شده بود. اما با این حال ما اندوهی کنایهآمیز در آواز سولومون میبینیم.
با این که او پیشتر آزادی خود را میخواست و به دنبال چنان پیشآمدی بود اما اکنون تسلیم این زندگی بردگی شده است. او باید مانند کسانی که در بردگی به دنیا آمدهاند آرامش خود را در اشعار معنوی بیابد. این حس از این لحاظ به شدت قدرتمند میشود که ما میدانیم بردگی او را در هم شکسته است. امید از دست رفته و سولومون این را احساس میکند. تنها کاری که از او برمیآید این است که با آواز برای آزادی احساس دلتنگی کند.
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران