یحیی نطنزی در استودیو آرتتاکس از سریال فلیبگ ، ساختهی فیبی والر-بریج، میگوید و به نقد سریال فیلیبگ میپردازد.
کاراکتر شلختهی بدون نام!
یکی از سریالهای کمدی که در سالهای اخیر ساخته شد و بسیار مورد توجه دنبالکنندگان مجموعههای کمدی واقع شد، سریالیست به نام Fleabag. از اسم سریال شروع میکنیم. اسمی بسیار عجیب که ترجمهی راحتی ندارد. فلیبگ اصطلاحیست در بریتانیا به افرادی اطلاق میشود که خیلی مبادی آداب نیستند، ظاهر شلخته دارند و خود را ملزم به رعایت عرف اجتماعی نمیکنند. معادل فارسی آن چیزی مانند «شلخته» است ولی باید سریال را ببینید تا متوجه شوید این صفت بر روی چه کاراکتری سوار شده و منظور سازندگان سریال از این اصطلاح چیست.
فلیبگ روایتگر داستان دختریست که به قاعده نباید او را دوست داشته باشیم. دختری که حتا در سریال نامی ندارد و گاهی خود را با همین صفت معرفی میکند. شخصیتی که گاهی اوقات حریص، مغرور، خودخواه و گاهی بیرحم نسبت به اعضای خانوادهاش یا افرادی با آنها معاشرت میکند، میشود. بهطور معمول ما نباید چنین کاراکتری را دوست داشته باشیم و حتا ممکن است ما را دلزده کند ولی اتفاقی که پس از گذشت دو قسمت از فصل اول سریال میافتد، ما با لایهی دیگری از این شخصیت پیچیده مواجه میشویم که خیلی راحت میتواند نظر بیننده را به خود جلب کند و میتواند همدلی ما را برانگیزد.
در کنار نقد سریال فیلیبگ ببینید:
نقد فیلم نعنای تند | فیلمی معمولی با بازیهای معمولیتر
رنج تنهایی
این کاراکتر به شدت از تنهایی رنج میبرد، دوست صمیمیاش را از دست داده و او بعد از این اتفاق دچار مشکلاتی شده از لحاظ ذهنی شد که هنوز هم درگیر آنهاست. همین موقعیتهای ناخوشایند منجر به رفتارها و واکنشهایی میشود که صحنههای به شدت کُمیک و مضحک خلق میکنند. واقعن یادآوری آن صحنهها، حتا برای بار دوم، بسیار خندهدار است. زمان این سریال بسیار کوتاه است. تماشای هر فصل این سریال مانند تماشای یک فیلم بلند است چراکه هر فصل شش قسمت و هر قسمت بیست دقیقه زمان دارد.
فیبی والر-بریج: کمدین نوظهور بریتانیایی
میخواهم در مورد خالق و بازیگر نقش اول سریال، فیبی والر-بریج، زن کمدین نوظهور بریتانیایی که از معیارهای متعارف سینمای کمدی به دور است. چندی پیش فیبی والر-بریج نمایش تک نفرهی دختری را اجرا کرد که با مشکلات خیلی پیچیدهای مواجه است و تعامل خیلی مضحک و بسیار احمقانهای دارد. این نمایش بسیار مورد استقبال مخاطبین و در جشنوارهها موفق عمل میکند. همین ایدهی نمایش موتیف اصلی سریال فلیبگ میشود و خوشبختانه سازندگان سریال میتوانند علاوهبر فیبی والر-بریج از بازیگران مشهور بریتانیایی مانند الیویا کلمن استفاده میکنند و در سریال حضور دارند. کستینگ سریال بسیار قابل قبول است و اکثر آنها بازیهای درخشانی دارند.
فاصلهگذاری در سریال مانند مهران مدیری
برگ برندهی سریال در همهی زمینهها خانم والر-بریج است که با بازی بینظیرش و تمهید فاصلهگذاری که برای ارتباط با مخاطب استفاده میکند. این تمهید مانند کاریست که مهران مدیری در چند سریال تلویزیون استفاده کرده است ولی اتفاقی که برای این سریال میافتد، این است که استفاده از آن بسیار هوشمندانه و بسیار در خدمت قصه و موقعیتهای احمقانه و ابزوردیست که درحال شکلگیری است.
در کنار نقد سریال فیلیبگ ببینید:
نقد فیلم دلهدزدها | دزدهای مسئولیتپذیر
موقعیتهای خندهداری که بهقاعده نباید خندهدار باشند!
سریال از این جهت سعی میکند که بسیار شبیه کمدیهای سیاهی باشد که در سینما تعریف میشوند. فیبی والر-بریج در محلهی ایلینگ بریتانیا بزرگ شده که ما این محله را با کمدیهای ایلینگ میشناسیم. کمدیهایی که به لحاظ حس و حال بسیار تیره و تار هستند و از موقعیتهای خنده میگیرد که بهقاعده نباید خندهدار باشند. مثل فیلم «قاتلین پیرزن» که یک مرگی باعث میشود روابط میان مردهای قصه به نحوی ابلهانه پیش رود. کلیت سریال قرار است که با همین مبنا پیش برود و ما به چیزهایی میخندیم که الزامن نباید خندهدار باشند ولی بهخاطر ایدههای خانم والر-بریج و بازی به شدت تأثیرگذار و دشوارش، سریال بسیار تماشایی از آب درآمده.
تبدیل عشق به بحران
به لحاظ محوریت شخصیت زن قصه، ما به یاد سریال «خانم میزل شگفتانگیز» میافتیم که اخیرن فصل جدید آن پخش شد و همچنان طرفداران مخصوص خودش را دارد. از این جهت قابل مقایسه با این سریال است که دور از فضای مردانهای که در سریالها غالب شده، قصهی خودش را تعریف کند، حسوحال زنانه را کاملن چیره کند و سعی کند این حسوحال زنانه دور از فضای واقعی حاکم بر جامعه نباشد. فضایی که در آن عشق میتواند تبدیل به بحران شود، فقدان یک چالش حلنشدنی باشد و هر احساس روزمرهی دیگری میتواند ذهن را به خود مشغول کند.