نقد و بررسی فیلم «The Assistant / دستیار» به کارگردانی کیتی گرین نوشتهی پوریا یوسفی کاخکی، برگزیدهی داوران بهعنوان رتبهی دوم در مسابقه نقد آرتتاکس
نقد و بررسی فیلم «دستیار» ساختهی کیتی گرین | تقبیح یا تشریح؟
جهانِ پدیدارها اغلب میتوانند به فریب ما بیانجامند؛ بههرحال معادل حقیقت نیستند. (ژان رنوآر)
سال ۲۰۲۰ در روزگاری که هاروی واینستِین، تهیهکنندهی مشهور و حالا اما یکدست منفورِ هالیوود، به جُرمِ ننگینِ تعرض -که گویا سر به هشتاد نفر میزده – در محبس است و دارد آبخنک میخورد، تماشای نخستین فیلم داستانیِ خانم کارگردان استرالیایی، کیتی گرین، برای من هم یادآور جنبشِ Me Too شد؛ همچنان که بسیار هم نوشتهاند. اما آیا «دستیار» میتواند خارج از زمانهی خود، بهطور بوطیقایی و غیرِ برونرشتهای، برای تماشاچی حائز معنا و التذاذ باشد یا یک صفحهی سررسید وار است از تاریخ سینما تنها به جهت یادداشتِ یک پیشآمدِ تاریخی؟
سکانس نهایی فیلم میتواند راهی جز این را هم برای تماشای فیلم تبیین کند. جایی که جِینِ قصهی ما -که نام اش مثل همهی آدمهای فیلم به غیر از نادیدههای پشتِ تلفن با خسّت آورده میشود یا اصلن نمیشود بالأخص در مورد رییس)، تا آدمها تعمیمپذیر جلوه کنند و لابد دال بر وجودِ مدلولهای متعدد خارج از فیلم باشند- دارد پنجرهی اتاق رییس را از توی دکان، با همان اضطرابِ جاریاش در تمام فیلم، دید میزند، برای من متبادرکنندهی فیلمِ «قواعد بازی» ژان رنوآر است. جایی که زن با دوربین شکاری به خیال خودش مُچِ خیانت همسرش را گرفته، غافل از اینکه فیالواقع آنچه دیده تنها تلاشِ همسرش بوده برای خلاصی از شرِ آن زن دوم. آیا میتوان خیال کرد جِینِ «دستیار» هم اشتباه کرده؟
فیلم برای تعریف داستانِ دلبهشکی یا دوراهیِ اخلاقیِ جِین در محل کارش دست به یک روایت یکنواخت میزند که ریتمش را با سکانسهای کوتاه و مؤجز با اطلاعاتِ تصویریِ جزئینگارانه بهدست میآورد که عبور سهلانگارانه از کنارشان احتمالن مساوی خواهد بود با کسلکننده دانستنِ تمام فیلم. چون همهی آنچه فیلم هست، ریزهکاریهای احساسات و دغدغهمندیهای جِین است که با بازی خوب جولیا گارنِر، در صورت، کنش و واکنشهای او در مواجهه با آدمها و وقایعِ فیلم (و نه در گفتار او) بهطور چشمگیری نمود پیدا میکند. در عصری که، در سینما، بزرگی چون نوری بیلگه جیلان را تألیِ شیوهی رواییِ عالیجناب آنتون چخوف میدانند، آیا روایتِ جزئینگارانه و انسانمدار با طرح و پیرنگ لاغرِ فیلم «دستیار» را هم میتوان از همان سنخ دانست؟
باید صبر کرد و فیلمهای بعدی خانم کارگردان و نویسندهی فیلم را هم تماشا کرد.
بخوانید: نقد فیلم «دستیار» به قلم محمدحسین گودرزی | حسزدایی هوشمندانه
«دستیار» تنها در یک فصل از فیلم، ضربآهنگ تازهای میگیرد. در این بخش، فیلم تأنی میکند و ما را در موقعیتی قرار میدهد که خیال میکنیم میتوانیم بگوییم خب حالا وقتش است! باید بفهمیم با این فیلم چندچندیم! باید بفهمیم رَکَب خوردهایم یا بالاخره بناست مُهر تأییدی بر خُردهاطلاعاتِ تا به اینجای فیلممان بزنیم؟… آیا این خیال، خیالی باطل است؟
در این بخش، جِین بعد از حرفهایی که از قول کارمندان شرکت راجع به رییس و رخدادهای داخل اتاق رییس میشنود، طاقتش طاق میشود، شال و کلاه میکند و میرود تا به مسئول مربوطه گزارش دهد. او مضطرب است و محتاطانه به دنبال کلمات لفافهدار میگردد و دیدههاش را برای مرد تعریف میکند تا تلویحن بگوید راجع به رییس چه فکر میکند. در تمام این گفتوگو هم ما -که باید بدانیم داریم از نقطهنظر جِین ماجرا را دنبال میکنیم- شاهد نعل وارو زدنهای مرد هستیم که میخواهد بیخبر یا بیاعتنا جلوه کند یا که بگوید: کلهات بوی قرمه سبزی میدهد مگر دختر؟ (همچنان که در انتهای گفتوگو، حینِ مجابکردنِ جِین به صرفنظرکردن از شکایتش بهخاطر حفظ شغلش همچه حرفی میزند!) تلفن زنگ میخورد. مرد به کسی که پشت تلفن است میگوید: مگر من اهمیتی بهشان میدهم؟ تلفن که تمام میشود، دوربین، جِین را نشان میدهد که حالا انگار نِشَست کرده و ناامید شده اما همچنان مذبوحانه تلاش میکند تا موضوع را تفهیم کند. نمیشود. بیرون که میخواهد برود، مرد یکمرتبه میگوید: نمیخواهد نگران باشی! تو از دستهی موردعلاقهی او -یعنی رییس- نیستی! جِین به محل کارش بازمیگردد. حال، او با موقعیتی هولناک روبهرو میشود که انگار همه از ماجرا -اگر که به حقیقت ماجرایی وجود داشته و اینها فقط سوءظنهای پارانویاییِ جِین نبوده باشد- به شکلی مطلعند و نسبت به آن بیتفاوت. خیلی زود، رییسِ بددهانِ شرکت، دانا بر همهی آنچه جِین تا دقایقی پیش به آن آقای مسئول گفته، با جِین تماس میگیرد و با عتاب و توهین امر میکند که از او در یک متنِ کتبی عذرخواهی کند. جِین وقتی دارد مرقومهی عذرخواهیاش را در سیستم ماشین میکند، با یک موقعیتِ عادیسازی یا یکسانسازی یا شاید هم خفهسازی توسط دو همکارش مواجه میشود، که با علمِ بر وقایع، تنها به او در نوشتنِ بهترین عذرخواهی یا محترمانهترین «غلط کردم» کمک میکنند!
فیلم «دستیار» به همین شکل، تمامن به روایت دانای محدودش متعهد میماند. زاویهدیدی که یکپارچه، معطوف است به دیدهها، شنیدهها و براهینِ جِین. فیلم راجع به جِینِ دستیار نیست، بلکه روایتگرِ دستیاریِ جِین است. او را از سوارشدن در اتومبیلی که شهرِ پرزرقوبرق با برجوباروهای کشیده را -که با نماهای زاویهدار سربالای ابتدای فیلم که نقطهنظر جِین هستند، گو که بلندتر هم تظاهر میکنند- طی میکند، همراهی میکند تا برسد آن سرِ شهر، دفترِ یک شرکت فیلمسازی و آخرالامر جِین را همان حوالیِ شرکت رها میکند.
جین، مسئولیتپذیر، کارآمد، منزوی و مهمتر از همه هوشیار است. و اینها با نشاندادهشدهها در تصویر و آنهم در ایجازی تام و تمام دانسته میشود. از رتقوفتق مسئولانهی امورات سفرِ اعضای شرکت گرفته تا تنسیق و تنظیفِ راهروها و اتاقها و راهنداشتن به شوخیها یا دَلِهگی های دو همکارش و مهمتر از همه، توجه همهجانبهاش به اطراف و زیرچشمی پاییدنِ پیرامونش چه در محل کار و چه مثلن در آسانسور. که این ذکاوت، موجبِ تسلسلِ دیدهها و دادهها میشود که برای او تنها دلالتگرِ یک چیز است: شیطانصفتیِ رییس. و ما هم که دانسته و دیدههامان کاملن همپوشانی دارد با آنچه جِین میداند -یا دقیقتر اینکه روایتِ دانای محدود به ما ارائه میدهد-، ناگزیر همچو تصوری میکنیم. روایتی که حتا نمیگوید که چه میخواست بگوید آن دخترِ ژاپنی که موقعِ دیدنِ آن لنگهی گمشدهی گوشواره، لحظهای مکث کرد. آیا میتوانسته گوشواره مالِ او نبوده باشد؟ یا چرا فیلم در جهت تأیید اینها، روایت مستقرِ خودش را نمیشکند و بهسوی اتاق که صدای غشغشِ خندهی رییس از آن میآید، دست دراز نمیکند؟ میتواند همهی آنچه که همکارانِ رییس راجع به او یا مبل اتاق او میگویند، یک سخنچینی ساده بوده باشد؟
دونالد بارتِلمی، نویسندهی شهیر امریکایی در خطابهای در دههی هشتاد میلادی گفته بود: «شدیدترین ضربهای که بر تفکر داستاننویسی سنتی وارد آمده، فروریختن پایگاهِ راوی دانای کل است. اینکه کسی بر همهی اسرار آگاه باشد، آن بالا بایستد و با قد بلندش همهچیز را ببیند در قدرتِ آدمها نیست. امروز اصل اساسی، نسبیگرایی و محدودیت دیدگاه است.»
آنچه بارتلمی میگوید با پیچشی آیرونیدار و بامزه با آنچه در فیلم رخ میدهد، در کشاکش است. فیلم بهطور معتنابهی از نمایشِ نماهای عمود که میزانسن را محاط و انگار در دسترس قرار میدهد، استفاده میکند؛ اما ناگفته پیداست که این نماها، جملهگی نماهای نقطهنظر جِین هستند و آنچه او بر آن محیط است، تنها چند قرطاس و دفتردستک ساده روی میزش است.
با این تفاصیل، آیا فیلمِ «دستیار» را همچنان تنها میتوان تقبیحِ کارفرماهای مکار و خناس دانست؛ یا اینکه فیلم کیتی گرین میتواند صرفن تشریحِ روزی از زندگیِ کاریِ یک کارمندِ جوان اما خستهدل و مضطرب بوده باشد که نگران خود و شغلش است؟
نوشتهی پوریا یوسفی کاخکی
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران