ترجمه اختصاصی از آرتتاکس: نقد فیلم گلوریا بل ساختهی سباستین للیو و با بازی جولیان مور و جان تورتورو
گلوریا بل؛ درامی با دستهای خالی
«دستهای خالی» بهترین گزارهایست که میشود گلوریا بل را با آن توصیف کرد. فیلمی که درام رقیقش تاب ۹۰دقیقهای شدن را ندارد و از جایی، در اواخر راه، مخاطب را رها میکند. سباستین للیو خالق فیلم هم با علم به این موضوع، وقتی فیلم در ورطهی تکرارمیافتد شروع به خلق چرخشهایی در قصه میکند که بیرون از قصه میایستند.
در کنار نقد فیلم گلوریا بل بخوانید:
نقد فیلم مردان سیاهپوش: بینالملل (Men in Black: International)
تکثر پایانها برای تکمیل روایت
تمام سکانسهای پایانی اعم از همخوابگی پس از طرد شدن، تیراندازی با تفنگ پینتبال و آن رقص پایانی که قرار است نشانمان دهد گلوریا بل سرانجام از بند تعلق خاطر بهغیر رها شد، همه اضافیند و هر یک به تنهایی میتوانند پایانی باشند بر روایت. تکثر پایانها لزومن نشاندهندهی دست پر نویسنده نیست، گلوریا بل تصویر سویهی دیگر ماجراست وقتی آنقدر دستانت خالیست که سعی میکنی هر اتفاقی را در قصه بگنجانی تا روایتت کامل شود.
هر کسی باید دنگ خودش را بپردازد!
گلوریا بل از سوی دیگر نشان میدهد با یک بازیگر، ولو در قد و قامت جولیان مور، نمیتوان یک فیلم را به سرانجام رساند. نقش را اگر برای مور ننوشته باشند کسی جز او هم نمیتواند بازیاش کند. مور همهی آنچه در چنته دارد رو میکند: عشق، مادرانگی، بیرحمی، فروپاشی، همه و همه را. اینها شما را در نیمهی اول با خود همراه میکند: زنی در میانسالی وارد یک رابطه میشود و ما قرار است برشی از زندگی او را ببینیم. فیلم به شدت یادآور این استاتوسهای فیسبوک و توییتریست که افراد مینویسند: مادر، فرزند، همسر و …
ما در یک نیمهی فیلم به تفصیل و با حزئیات شاهد همهی این صفات و تقابلشان با یکدیگر هستیم. اما کجاست آن نقطهی کانونی کانونی که تمامشان را همگرا کند و به سرانجام برساند؟ گفتم جولیان مور هرچه در چنته دارد رو میکند اما هر کسی باید دنگ خودش را بپردازد و دستهای کارگردان خالیست.
در کنار نقد فیلم گلوریا بل ببینید:
نقد فیلم اگر خیابان بیل میتوانست سخن بگوید | سفید بد، سیاه خوب!
درخشش جان تورتورو در حضور جولیان مور
با این همه گلوریا بل را نه با جولیان مور و گلوریا بلی که به او جان بخشیده، که با جان تورتورو به یاد خواهم آورد. تورتورو که از سریال «آن شب» به نظر میرسد دوباره احیا شده در یک بازی شیرین و دلپذیر تصویرگر مردیست که در آستانهی ورود به پیری هنوز کودک است و نیازمند درک و توجه.