با ما همراه باشید
نقد کاپیتان مارول نقد کاپیتان مارول

راهنمای فیلم

یک ابرقهرمان زیادی معمولی | نقد کاپیتان مارول

نقد کاپیتان مارول فیلم مهم سال ۲۰۱۹ مارول را به قلم سردبیر آرت‌‌تاکس بخوانید

خسرو نقیبی: کاپیتان مارول به همان دردی مبتلاست که همه‌ی قسمت اول‌های «جهان سینمایی مارول». قرار است یک مفهوم را شیرفهم کنند در کنار این که حتمن باید بامزه و کول هم باشند، اکشن‌شان هم محیرالعقول به نظر برسد و قدری روشن‌فکرانه و باب طبع روز هم ارزیابی شوند. کاپیتان مارول چنین است، کما این‌که نخستین کاپیتان امریکا، نخستین ثور، نخستین اسپایدرمن سری جدید، نخستین بلک پنتر و حتا نخستین اونجرز چنین بودند. فقط آیرون‌من (شاید چون اصلن اولی این سری بود) و نگهبانان کهکشان (به لطف شوخ‌طبعی ذاتی جیمز گان) از این مهلکه جان سالم به در بردند. درباره‌ی بلای «نخستین بودن» بگذارید دقیق‌تر حرف بزنیم.

چه‌گونه‌گی ساخت سکانس درگیری در قطار فیلم «کاپیتان مارول» را از زبان کارگردانان ببینید

جهان سینمایی مارول یا همان MCU از اساس سمت تاریکی را که دی‌سی به سهولت در خود جای داده ندارد. برای همین است که وقتی پتی جنکینز واندروومن را به دست می‌گیرد خیلی راحت به یک «بانوی زیبای منِ» اسطوره‌ای می‌رسد؛ چون اصلن نگاه اولیه‌ای که آن شخصیت را خلق کرده پیگمالیون می‌فهمیده‌ و اساطیر می‌شناخته و پروفسوری بوده درگیر مفاهیم زن‌آزادخواهانه‌ی اوایل قرن. این طرف چه داریم؟ یک شخصیت زنِ در اثر اتفاق تحت تشعشع قرارگرفته‌ی به دنبال هویت واقعی (اسپایدرمن، هالک، …؛ بی‌خیال این موقعیت نمی‌شود مارول؟). این‌جا تشعشع‌ش از فضاست تا یک جور جعل سوپرمنِ دی‌سی هم با همان‌قدر قدرت وسط باشد. مشکل این فیلم‌های اول مارول برای شخصیت‌ها ماجرای «مفهوم» است. در اونجرز اول اتحاد، در بلک‌پنتر از درون فرمانده بودن، در اسپایدرمن مسئولیت و این‌جا هم کشف خویشتن. حالا به این مفهوم ساده باید عمق بخشید و هم‌زمان چون پای مارول در میان است قدری هم باید بانمک بود تا مخاطب نوجوان از دست نرود و …؛ چیزی که خوب یا بد، گاه شکست‌خورده در گیشه و نزد منتقدان اما قطعن سربلند در تاریخ سینما، دی‌سی در اکثر فیلم‌های متأخرش، روش خودش را برای آن یافته، و خب پشتوانه‌اش هم گنجینه‌ی قوی‌تری‌ست. شخصیت‌هاش پشت دارند و جهان‌بینی و جهانِ شکل‌یافته‌تری. مارول هم هرجا از این فیلم‌های دبیرستانی‌اش دست کشیده (مثلن در اونجرزهای متأخر، یا کاپیتان امریکا: جنگ داخلی یا ثور دوم مثلن) و مفاهیم عمیق‌تری از تک‌خطی‌های این فیلم‌های تکی را محور داستان کرده (اوج‌ش در جنگ بی‌نهایت و تانوس و خواسته‌ای که از جهان دارد) یا به کلی به در بی‌خیالی زده و خواسته یک فان درست‌وحسابی ترتیب دهد (نگهبانان کهکشان‌ها) موفق‌تر بوده. هرچه هست، کاپیتان مارول، یک ابرقهرمانی زیادی معمولی با شخصیتی بی‌دلیل قدرتمند، بی پشتوانه در مسیر تحول و زیادی بی‌نمک است، که هرچه قدرت‌ش بیش‌تر می‌شود، دوست‌نداشتنی‌تر هم می‌شود. پیچ‌های داستان زیادی قابل حدس‌ند، چرخش شخصیت‌ها و عوض‌شدن آدم‌بدها با آدم‌خوب‌ها در حد یک درام دبیرستانی از همان ابتدا روشن است و هیچ‌جا هیچ چیزی نیست که غافل‌گیرت کند و نگه‌ت دارد و جذب‌ت کند. برای سنجش موفقیت خانم بری لارسن هم کافی‌ست لحظه‌ای به گل گدوت و واندروومنی که سال پیش روی پرده رفت فکر کنید تا خودتان دستگیرتان شود جایگاه کاپیتان مارول خانم لارسن کجاست.

در کنار نقد کاپیتان مارول ببینید: تریلر فیلم

می‌ماند چند شوخی بانمک که تقریبن محور همه‌شان یک گربه است که خیلی جلوتر از لارسن و جود لا و ساموئل ال جکسون دارد در قصه کار می‌کند. فصل پس از تیتراژ هم مقدمه‌ای‌ست بر اونجرز آخر و احتمالن بهترین سکانس فیلم. یک بهترین دیگر هم در فیلم هست. نقش‌بستن لوگوی مارول با تصاویر حضور استن لی کبیر در فیلم‌های مجموعه و ادای دین به او، در این نخستین فیلم اکران‌شده پس از رفتن‌ش.

برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

راهنمای فیلم

نقد فیلم طلا | فیلم‌نامه‌ی سهل و ممتنع، اجرای سهل و ممتنع

نقد فیلم طلا

اختصاصی از آرت‌تاکس: نقد فیلم طلا به نویسندگی و کارگردانی پرویز شهبازی در استودیو آرت‌تاکس با خسرو نقیبی

نقد فیلم طلا از نگاه خسرو نقیبی

سردبیر آرت تاکس درباره‌ی تازه‌ترین اثر پرویز شهبازی معتقد است؛ «طلا» بیانیه‌ای علیه سینمای اجتماعی‌نمای این سال‌هاست؛ فیلمی با فیلم‌نامه‌ی سهل و ممتنع و اجرای سهل و ممتنع.

معرفی فیلم طلا

پرویز شهبازی با «نفس عمیق» خود را به عنوان کارگردانی کاربلد معرفی کرد و از همان فیلم تا امروز دغدغه‌های متفاوتش درباره جوانان را به تصویر کشیده است. شهبازی چه در مقام کارگردان و چه در مقام فیلم‌نامه‌نویس به زندگی جوان‌هایی می‌پردازد که سرگشتگی و آشوب، دوراهی‌های نفسگیری برایشان ساخته است. «مالاریا» داستان جوان‌هایی است که تلاش می‌کنند به یک غریبه کمک کنند و «دربند» داستان زندگی دختران جوانی را به تصویر می‌کشد که در تلاشند تا خود را بشناسند.

در کنار تماشای نقد فیلم «طلا» ببینید:

نشست خبری فیلم طلا

شهبازی که امسال را پرکارتر از سال‌های پیش گذرانده، فیلمنامه‌نویس «سال دوم دانشکده من» است که بازهم داستان یک گروه از دختران دانشجوست که به سفری دانشجویی می‌روند. در «سونامی» به عنوان مشاور میلاد صدرعاملی حضور داشت و هفتمین فیلم خود با نام «طلا» را به جشنواره فیلم فجر فرستاده است.

خلاصه فیلم طلا

داستان آن درباره جوان‌هایی است که قصد راه‌اندازی یک رستوران را دارند اما پدر یکی از آنها می‌میرد و مقداری پول هم ناپدید می‌شود. هرچند تم فیلم تا اندازه‌ای آشناست اما اولین واکنش‌ها به فیلم «طلا» خبر از موفقیت فیلم برای جذب مخاطب می‌دهند.

بازیگران فیلم طلا

نگار جواهریان، هومن سیدی، طناز طباطبایی، هدی زین‌العابدین، احترام برومند و مهرداد صدیقیان بازیگران این فیلم هستند.

در کنار تماشای نقد فیلم «طلا» ببینید:

معرفی فیلم طلا

 

از مجموعه تحلیل‌گران عصر ارتباطات بیش‌تر ببینید:

آرت‌تاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید

کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان

تک‌تاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران

ادامه مطلب

راهنمای فیلم

پیشنهاد سریال: پس از زندگی | غم از نگاه یک کمدین

نقد سریال پس از زندگی

نقد سریال پس از زندگی ، با بازی، نویسندگی و کارگردانی ریکی جرویس، در استودیو آرت‌تاکس با علی مصلح‌حیدرزاده

علی مصلح‌حیدرزاده سریال «پس از زندگی» را اثری کم‌یاب در میان ساخته‌های چند سال اخیر تلویزیون می‌داند و در نقد سریال پس از زندگی می‌گوید.

در کنار نقد سریال پس از زندگی ببینید:

نقد فیلم‌ استن و اُلی | دوگانه‌ی عشق و نفرت

غم از نگاه یک کمدین

سریال After Life یا «پس از زندگی»، سریالی کمدی‌ست که شبکه‌ی نت‌فلیکس، تولید و پخش آن را برعهده دارد. ریکی جرویس، کمدین مشهور بریتانیایی و مجری چند دوره‌ی گلدن گلوب، بازیگر نقش اول، نویسنده و کارگردان سریال است. ژانر اصلی این سریال کمدی‌ست اما نکته‌ی قابل‌توجه آن است که به مفاهیم تلخ، سیاه و گزنده‌ای می‌پردازد که مهم‌ترین آن مرگ و فقدان است.

سریال روایت‌گر داستان یک روزنامه‌نگار در یک روزنامه‌ی محلیِ شهری کوچک در بریتانیاست، که همسرش را از دست داده و شعارش «می‌خواهم خودم را بکشم و نمی‌خواهم زنده باشم» است. او نتوانسته که با مسأله‌ی بیماری و مرگ هسرش کنار بیاید و این کش-‌مکش درونی تبدیل به مجموعه‌ای از کنش‌ها و واکنش‌ها با دیگران شده. من جمله همکارهایش در روزنامه و مردمی که در این شهر کوچک زندگی می‌کنند.

مانیفست خودکشی

این کاراکتر، بسیار شرور و دوست‌نداشتنی جلوه می‌کند، زیرا تک‌تک جملاتی که بیان می‌کند، در راستای آزار دادن دیگران است. مانیفست و عقیده‌ی او به این گونه است که هیچ‌چیزی برای من مهم نیست و هرگونه که دلم بخواهد با دیگران رفتار می‌کنم. ولی در این شش قسمت سریال که دیدن آن زمان زیادی از ما نمی‌گیرد، به تدریج با سمت دیگر تونی جانسون، با بازی ریکی جرویس، آشنا می‌شویم و متوجه می‌شویم که چه رنج عمیقی را با خود حمل می‌کند.

در کنار نقد سریال پس از زندگی ببینید:

نقد فیلم‌ دله‌دزدها | دزدهای مسئولیت‌پذیر

همدلی با کاراکتری بددهن

هنر اصلی جرویس، به عنوان نویسنده و کارگردان، این است: او توانسته پس از گذشت دو قسمت فضایی ایجاد کند که بیننده با این کاراکتری تلخ، بددهن و حاضر جواب که هیچ خط قرمزی برای آزردن دیگران ندارد، همدلی و همدردی کند. صحنه‌های طنز سیاهی که خلق می‌کند، به ظاهر پیش پا افتاده هستند اما از دل آن‌ها دیالوگ‎ها و لحظاتی بیرون می‌آید که بسیار قابل لمس است و هر کسی که در زندگی فقدانی را تجربه کرده باشد، با آن صحنه‌ها ارتباط برقرار می‌کند. از طرفی دیگر این صحنه‌ها بسیار دراماتیک و ماهرانه نوشته شده است.

ما یک سری سکانس‌های تکراری در قسمت‌های مختلف این سریال داریم که مدام وجود دارند: رفتن او پیش روان‌شناس که از خود او آشفته‌تر به نظر می‌رسد، دیالوگ او در تحریریه‌ی روزنامه، دیالوگ او با خانمی مُسن در قبرستان و موقعیت‌هایی از این دست. این‌ها مدام در سریال تکرار می‌شود، به گونه‌ای که پس از یک یا دو قسمت، انتظار تکرار آن صحنه‌ها را داریم که از دل هر کدام‌شان یک موقعیت و مفهوم جدید بیرون می‌آید.

در کنار نقد سریال پس از زندگی ببینید:

نقد فیلم‌ اگر خیابان بیل می‌توانست سخن بگوید | سفید بد، سیاه خوب!

روان‌درمانی در ۱۲۰ دقیقه

در پس همه‌ی این موقعیت‌ها می‌خواهد نشان دهد که چه‌طور می‌توان با مرگ یک عزیز کنار آمد و کل سریال تبدیل به یک جلسه‌ی روان‌درمانی می‌شود. در قسمت ششم و پایانی فصل اول به‌طور ناگهانی همه‌چیز رو به خوبی و خوشی می‌رود و به یک پایان شیرین ختم می‌شود. وقتی این شش قسمت را پشت سر هم نگاه می‌کنیم، گویی واقعن به جلسات واقعی روان‌درمانی رفتیم و شاهد روایت واقعی یک آدم از فقدان و حس از دست دادن یک عزیز بودیم و پس از اتمام سریال، به جز قسمت پایانی که به نوعی جمع‌بندی محسوب می‌شود، یک حس تزکیه‌ی خوبی به آدم دست می‌دهد.

سریال کم‌یاب در سال‌های اخیر

گویی بیننده یک برش واقعی از زندگی یک انسان، شامل رنج‌ها، تردیدها و مشکلات درونی و بیرونی آدمی که بد نیست ولی به خاطر آسیب درونی‌اش تصمیم گرفته که بد، تهاجمی و آزاردهنده نشان دهد. این موارد بین سریال‌های کمدی چند سال اخیر، بسیار کم‌یاب است و به همین دلیل، سریال «پس از زندگی» یکی از بهترین سریال‌های جدید در بین خروجی‌های شبکه‎ی نت‌فلیکس و همه‌ی شبکه‎های تلویزیونی انگلیسی زبان ساخته شده.

ادامه مطلب

راهنمای فیلم

نقد فیلم شبی که ماه کامل شد | فیلمی که در جزئیات شکل می‌گیرد

نقد فیلم شبی که ماه کامل شد

نقد فیلم شبی که ماه کامل شد از نگاه گل‌بو فیوضی

 

از شبی که ماه کامل شد بیش‌تر ببینید:

گفت‌وگوی خسرو نقیبی با نرگس آبیار، هوتن شکیبا و پدرام شریفی در استودیو مولن‌روژ | لینک تماشا

گفت‌وگو با فیلم‌بردار و تدوین‌گر «شبی که ماه کامل شد» | لینک تماشا

معرفی فیلم | لینک تماشا

نشست خبری فیلم در کاخ رسانه‌ | لینک تماشا

فوتوکال فیلم | لینک تماشا

 

 

دیگر ویدیوهای ما از سی‌وهفتمین جشنواره‌ی فیلم فجر را در صفحه‌ی اختصاصی این رویداد در آرت‌تاکس ببینید

ادامه مطلب

محبوب‌ترین‌ها