بعد از پایان فصل جوایز در هالیوود و در فصل بهار نوبت به نمایش آثاری میرسد که در ردهی فیلمهای بلاکباستری نیستند. بوک اسمارت یا خرخون هم یکی از این آثار است. اولیویا وایلد بازیگر-کارگردانی که او را با فیلم in time میشناسیم. این بار پشت دوربین رفته و قصهای تینایجری را روایت میکند که توانسته نمرههای بالایی از منتقدان کسب کند. آنچه در ادامه خواهید خواند بخش اول گفتوگو با بازیگران فیلم خرخون در استودیو هالیوودریپورتر است.
سلام، مرسی که اومدین اینجا. اولین سؤال من اینه که کدومهاتون قبل از شروع این فیلم همدیگه رو میشناختین؟
بینی فلدستین: «من و بیلی یه دبیرستان میرفتیم، ولی مقطع تحصیلیمون فرق داشت. البته خب الان هم همینطوره. کلاسهامون فرق داشت، واسه همین خیلی همدیگه رو نمیشناختیم ولی دبیرستانمون یکی بود. من و مالی هم از وقتی که اون دوازده سالش بود بهترین دوست همدیگه بودیم. واسه همین اینکه در یک فیلم دربارهی دوستی با هم بازی کنیم خیلی برامون ارزشمنده.»
در کنار گفتوگو با بازیگران فیلم خرخون ببینید: شام با سوفی ترنر و جسیکا چستین
وقتی فیلمنامه رو خوندین بلافاصله با کاراکترتون ارتباط برقرار کردین؟ و آیا هیچکدومتون برای یکی دیگه از نقشها تست نداده بودین؟
بیلی لورد: «فقط جیجی. خیلی باهاش احساس نزدیکی کردم، از اعماق وجودم. چون اگه از قضاوت بقیه نمیترسیدم دقیقن همین شخصیت رو داشتم. مثل سخن یکی از بزرگان؛ طوری برقص که انگار کسی تماشات نمیکنه و جیجی همین کار رو میکنه.
در کنار گفتوگو با بازیگران فیلم خرخون ببینید: گفتوگو با کیانو ریوز دربارهی جان ویک۳
کیتلین دیور: «من خرخون رو حدود چهار سال پیش خوندم و بلافاصله میدونستم که شخصیتم مثل ایمییه، از همون لحظهای که خوندنش رو شروع کردم. در تمام طول زندگیم ایمی بودم. باید نقشش رو ایفا میکردم، تا خوندمش عاشقش شدم.»
در کنار گفتوگو با بازیگران فیلم خرخون ببینید: گفتوگو با بازیگران دارک فینیکس
بینی فلدستین: «من بیشتر از سه سال قبل خوندمش. در اصل داشتم برای نقشی مصاحبه میکردم که دیگه در فیلم وجود نداره و حذف شد. وقتی الیویا اومد پیشم بهم گفت: نه، تو مالی هستی. منم گفتم: باشه.هر جور تو صلاح میدونی.»
کیتلین دیور: «در اولین ملاقاتی که با الیویا داشتم بهم گفت کلی ایده برای خرخون دارم، ولی اگه بینی فلدستین نقش مالی رو ایفا نکنه فیلم رو نمیسازیم.»
مالی و دایانا، شما چهطور؟
مالی گوردون: «من فکر نمیکردم که برای این نقش مناسب باشم. همین هم هیجانانگیزش میکرد. از اینکه فرصت مصاحبه رو هم داشتم سورپرایز شده بودم. ولی فکر میکنم این نبوغ الیویا رو نشون میداد. اون فهمیده بود که افرادی رو به کار بگیره که شاید همیشه برای این نقش مناسب نباشن. بازی کردن یه نقش متفاوت با خودم خیلی جالب بود.»
دایانا سیلورز: «آره، وقتی اولین بار فیلمنامه رو خوندم، دلم میخواست نقش هوپ رو بازی کنم چون به نظرم باحال اومد. با خودم فکر میکردم اگه جرئتش رو داشتم که شبیه هوپ باشم خیلی باحال میشد. نه به اون بدجنسی، از جهت بیخیال بودنش میگم، اینکه سرش به کار خودشه. البته خودم هم تا حدودی همینم. ولی اونجوری که هوپ در دبیرستان رفتار میکنه، رفتار نمیکردم. از ایفای این نقش بهم یه جور حس رضایت دست میداد، انگار که حس کنم واقعن دوران دبیرستانم همینطور بود.»
حالا که حرف از الیویا شد، کارش به عنوان کارگردان چهطوره؟ همراهش چی به ارمغان میآره؟
بینی فلدستین : «بهشت، واقعن مثل بهشت بود. خیلی راحت بود.»
فکر میکنین چرا اینطورییه؟ من خیلی از مصاحبههاش رو تماشا کردم. به نظرم وقتی که به عنوان یه بازیگر نگاهش میکنی خیلی خاصه، ولی به عنوان کارگردان هم به نظر میرسه معرکه باشه. فکر میکنین چه خصوصیتی متمایزش میکنه؟
کیتلین دیور: «نمیدونم، یه خصوصیتش که حرف نداره اینه که بقیه رو درک میکنه. خیلی عمیقتر از مقداری که من درکشون میکنم. درک بالایی از مردم و زندگی داره و میفهمه که جوون بودن واقعن چهطوره. متوجه تمام اون اضطراب و ترسها هست. میخواست همهی اینها رو در فیلم «خرخون» جا بده. خیلی مهربون بود و دیدش بسته نبود. انگار که داشت به هدف و سرنوشتش دست پیدا میکرد. درست داشت همون کاری رو انجام میداد که باید انجام میشد و هر لحظه همهچی تحت کنترلش بود. همهی افراد و کاراکترهایی رو که وجود داشتن دوست داشت. از بخش فیلمبرداری و دوربین گرفته تا ما بازیگرها و گریمورها. همه رو به خوبی در نظر داشت. باورش سخته.»
چهقدر از فیلم فیالبداهه بود؟ برخورد الیویا نسبت بهش چی بود؟ خودتون هم جای بازی با دیالوگها داشتین یا باید سفت و سخت به متن فیلمنامه میچسبیدین؟
کیتلین دیور: «متن فیلمنامه رو کیتی سیلبرمن نوشته بود و با وجود اینکه فیلمنامه آماده بود، هر روز در هر صحنه پنجاه تا تغییر ایجاد میشد. اون زن میتونست در عرض پنج دقیقه متن جایگزین بنویسه! فکر میکنم متنهایی که مینوشت اینقدر بهجا بود که میتونستیم باهاشون بازی کنیم. بستگی به روزش داشت.»