نقد فیلم «راه بازگشت / The Way Back» | نوشتهی حمیدرضا سلیمانی، عضو حلقهی منتقدان آرتتاکس، برای فیلم «راه بازگشت» به کارگردانی گاوین اوکانر و با بازی بن افلک
رستگاری در چهار کوارتر
«راه بازگشت» پایههای درامش را در محل تلاقی دو کلیشهی امتحان پس دادهی قدیمی سینمای آمریکا بنا کرده است. از یک طرف داستان بارها تعریفشدهی بازندهی ناامیدی است که روزگار فرصتی دوباره برای رستگاری به او میدهد، از این زاویه شمایل سینمایی بن افلک در «راه بازگشت» شاید بیش از همه یادآور شخصیت پل نیومن در «حکم دادگاه» سیدنی لومت باشد. هر دو مردانی که روزی «برای خودشان کسی بودهاند» ولی در گذر از گذشتهای تلخ و پر از رنج و مرارت، شکوه و روشنی زندگیشان خاموش شده و حالا جز یک شخصیت الکلی تندمزاج به آخرخطرسیده دیگر چیزی ازشان باقی نمانده. طناب نجات از قعر چاه تاریک شکست و اندوه برای فرانک گالوین «حکم دادگاه» میل به برقراری عدالت است و برای جک کانینگهام «راه بازگشت» تلاش برای پیروزی تیم کوچک دبیرستان محل تحصیلش در مسابقات منطقهای. دادگاه فیلم لومت و زمین بسکتبال فیلم اوکانر، هیچکدام بدل به موضوع اصلی داستانشان نمیشوند بلکه هر دو بستری هستند برای روایت سرگذشت مردانی که برای آنها مبارزه با رقیب بیرونی تنها بهانهای است برای روبهروشدن با هیولای ترس و پشیمانی و تلاش برای غلبهکردن بر آن، فرصتی دوباره برای اینکه با خودشان و دنیای اطرافشان به صلح برسند و ایمان ازدسترفتهشان را به زندگی بازیابند.
از این منظر، فیلم بار اصلی پرداخت دراماتیکش را بر دوش بن افلک -که چندماه قبل از شروع فیلمبرداری دورهی بازتوانی ترک اعتیاد به الکلش را به پایان رسانده بود- گذاشته و او هم با موفقیت توانسته تصویری باورپذیر و همدلیبرانگیز و بهشدت شخصی از مردی آسیبپذیر در آستانهی فروپاشی عصبی ترسیم کند. آنچه نقشآفرینی او را در «راه بازگشت» تأثیرگذار و تماشایش را دلپذیر کرده، غیبت آن هوش و جسارت اغراقشده و coolبودن مصنوعی و متظاهرانهای است که پاشنهی آشیل اجراهای او در یک دههی اخیر از «آرگو» تا «دختر گمشده» بوده. اجرای او از شخصیت جک کانینگهام، نگاههای پر از درد و پشیمانی، بغضهای فروخورده و رنجی که برای حفظ غرور مردانهاش متحمل میشود، در کارنامهی کاری افلک احتمالن همان نقطهی اوجی است که بسیاری انتظار داشتند او خیلی زودتر از اینها به آن برسد.
در کنار مطالعهی نقد فیلم The Way Back ببینید:
تریلر فیلم The Way Back / راه بازگشت | برگشت از مسیری اشتباه
کلیشهی دومی که «راه بازگشت» ساختار روایی خود را بر پایهی آن برپا کرده، سنت سابقن پرطرفدار فیلمهای ورزشی است؛ دستهای از فیلمهای فرهنگساز و تنیدهشده در پاپکالچر که در زمانهی ما دیگر رونق دههی ۸۰ و ۹۰ میلادی را ندارند (از۸۷ فیلم نامزد اسکار بهترین فیلم در دههی گذشته تنها ۳ مورد را میتوان در دستهی فیلمهای ورزشی جای داد). داستان تیم همیشه شکستخورده و شلخته و باریبههرجهتی که با ورود یک مربی جدید متحول میشود و در مصاف با غولها سعی در بازیابی اعتمادبهنفس و عظمت ازدسترفتهاش برمیآید، از کهنالگوهای فیلم ورزشی است که امتحانش را پیش از اینبارها پس داده و در اینجا نیز حداقل در نیمهی اول موتورمحرکهی داستان فیلم میشود. اما گوین اوکانر که پیش از این در دو فیلم قبلیاش یعنی «معجزه» و «مبارز» تواناییاش را در پردازش درامی با تمرکز بر روابط انسانی و عاطفی پیچیده در پسزمینهی رقابتهای ورزشی نشان داده بود، اینجا عامدانه سعی کرده است تا بهخصوص در نیمهی دوم فیلم، داستان تیم بسکتبال و موفقیت/شکستش را به پسزمینه براند و تلاش کند تا درگیریهای ذهنی شخصیت جک را برجستهتر سازد. اما هرچهقدر فیلم در پردازش شخصیت جک و درد و رنجی که زندگی به او تحمیل کرده موفق عمل میکند، در پردازش سایر وقایع و شخیصتها تنبل، کند و بدون هدف است. شخصیتهای فرعی و خردهداستانهای آنها در عمل تنها نقش پرکردن زمان فیلم را بهعهده گرفتهاند و نه به درک شخصیت جک کمک بیشتری کرده و نه در پیشبرد پیرنگ فیلم نقش با اهمیت و تعیینکنندهای بازی میکنند.
اما گناه نابخشودنی خالقان اثر بیش از همه شاید این باشد که در اثری که تقریبن تمام نقاط عطفش برای بینندهی حرفهای از همان ابتدا قابل پیشبینی است، دست به هیچگونه ریسک -حتا ناموفق و ناقص- در مسیر شخصیتپردازی و طراحی نقاط داستانی نمیزنند و تنها به انتقال تمرکز فیلم از تلاشها و ناکامیهای تیم بسکتبال در نیمهی اول به درگیریهای شخصی جک در نیمهی دوم قانع میشوند. آزمودن یک مسیر بدیع و نو در داستانی با مختصات فوق شاید میتوانست اندکی از کرختی روایت بکاهد و جبرانی باشد برای فقر پرداخت شخصیتهای مکمل؛ اتفاقی که البته رخ نمیدهد.
تیجهی نهایی، فیلمی شده که بهجز بازی دیدنی بن افلک غافلگیری دیگری ندارد و با اینکه تماشای آن آزاردهنده نیست ولی در نهایت تماشاگر را راضی و شگفتزده هم به خانه نمیفرستد. «راه بازگشت» بیشتر شبیه تیم بسکتبالی است که مربیاش آنقدر شیفتهی تکستارهی خود شده که نقش باقی بازیکنان، دیسیپلین و با برنامهای از پیش تعیینشده به مصاف رقیب رفتن را به کل فراموش کرده، و برای پیروزی، تنها به ستارهی طلاییاش اتکا میکند و خب همه میدانیم عاقبت چنین تیمی چه خواهد بود.
نوشتهی حمیدرضا سلیمانی
در کنار مطالعهی نقد فیلم The Way Back بخوانید:
دربارهی «مرد نامرئی» ساختهی لی ونل نوشتهی حمیدرضا سلیمانی | زنی تحت تأثیر
The Way Back Review by Hamid Reza Soleimani
The Way Back bases its drama on two old and proven clichés of American cinema. From one point, it’s the ever known story of a hopeless loser which gets another chance to prove himself. And then there’s the sports drama aspect; the story of a beaten down team that changes completely with the introduction of a new manager.
What makes Ben Affleck’s performance stand out and enjoyable is the lack of that exaggerated smartness and his fake coolness which was missing from the likes of Argo and Gone Girl. His portrayal of Jack Cunningham with eyes full of sorrow and the pain he hides behind his manliness makes a point that his career’s downward spiral is yet to come.
The unforgivable sin by the creators is that where every major point in the story is worn out and predictable, it takes no risk in its characters or narrative. So it results in a mediocre movie with a brilliant performance from Affleck and that’s it. It’s not painful to watch, but it doesn’t wow its audience in the end.
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران