شیر در زمستان
نوشتهای از حمیدرضا سلیمانی عضو حلقهی منتقدان آرتتاکس دربارهی فصل چهارم سریال «تاجوتخت»
دو و نیم/ از چهار ستاره
حمیدرضا سلیمانی – حلقهی منتقدان آرتتاکس:
به گواه انبوه واکنشهای ثبت شده در شبکههای اجتماعی و رسانههای نوشتاری و تصویری در چند هفتهی گذشته میتوان گفت که پیتر مورگان و تیم سازندهی تاجوتخت در فصل چهارم قدم در مسیری دشوار و پردردسر گذاشتهاند. کمتر کسی از بینندههای سریال پرآوازهی نتفلیکس خاطرهی دست اولی از سه فصل اول سریال (که متمرکز بر وقایع سالهای 1947 تا 1977 میلادی بود) دارد ولی فصل چهارم با معرفی دو شخصیت جنجالی و بحثبرانگیز دو دههی پایانی سدهی بیستم، پرنسس دایانا و مارگارت تاچر،که بسیاری از تماشاگران سریال، خاطراتی روشن از دوران اوج حضور آنها در صفحههای تلویزیون دارند، خود را در معرض انواع قضاوتها و اظهارنظرهای گاه تند و کوبنده از سوی مخاطبان و تاریخنویسان با طیفهای مختلف فکری و البته خود خاندان سلطنتی قرار داده است. برقراری تعادلی میان تصویری که از این شخصیتهای تاریخی در حافظهی جمعی مخاطبین سریال نقش بسته، با آن روایتی که تاجوتخت سعی میکند از این شخصیتها ارائه کند، قطعن بزرگترین چالش تیم خالقان سریال در دو فصل بعدی خواهد بود، دو فصلی که احتمالن بحث و جدلی بسیار بیشتر از آنچه فصل چهارم برانگیخت با خود همراه خواهند داشت.
این بار هم نظیر سه فصل اول سریال، موتور محرکهی تاجوتخت تلاش آن برای ورود به دنیای پشت دیوارهای بلند کاخ باکینگهام و کنارزدن تشریفات و تجملات معمول و ارائهی تصویری شکننده از خاندان سلطنتی بریتانیاست که بر خلاف آنچه بهطور معمول شنیده و دیده میشود نه تنها شاد و پرشکوه نیست که پر از شخصیتهاییست که در کشاکش طوفان حوادث نیمهی دوم قرن بیستم و تغییرات عظیم اجتماعی و سیاسی از شخصیتهایی رسمی و پر از جلال و جبروت تبدیل به عروسکهایی زینتبخش صفحات زرد روزنامهها شدهاند، شخصیتهایی غمگین و شکننده که منفعلانه تنها نظارهگر ازدسترفتن تمام اعتبار گذشتهشان شدهاند و از این بین جز دروغ و فریب و ناامیدی و زندگیهایی نمایشی چیزی نصیبشان نشده است.
ببینید: تریلر فصل چهارم سریال تاجوتخت
فصل چهارم تاجوتخت را میتوان به کل از آن دایانا خواند. داستان دخترک کمتجربهای که ابتدا قلب خاندان سلطنتی را تسخیر میکند (روایتی که در بهترین اپیزود این فصل یعنی اپیزود دوم به آن پرداخته میشود)، سپس با همین صمیمیت و سادگی قدم به قدم محبوبیتش نزد اذهان عمومی به مرتبهای میرسد که ساکنین کاخ باکینگهام حتا خوابش را هم نمیتوانند ببینند و در نهایت همین محبوبیت است که کار دستش میدهد و او را وارد نبردی بدفرجام با اعضای خانوادهای میکند که در نیم قرن گذشته هیچیک جز تفرعن و تکبری سرد و پسزننده چیز دیگری از خود به نمایش نگذاشتهاند. اینکه تاجوتخت در کدام سوی این دعوای تاریخی ایستاده است آشکار و مشخص است، تأکید سریال بر انفعال ملکه و بدطینتیهای حسودانهی اطرافیانش در قبال ماجرای چارلز و دایانا چیزی نیست که فهمیدنش نیاز به هوش بالایی داشته باشد. قرینهی گوزن زخمی که تمام خاندان سلطنتی برای شکارش با هم مسابقه گذاشتهاند و تصویر دایانای ناآشنا با رسمورسوم سلطنتی که همچون شکاری بیپناه در میان حلقهای از درباریان مغرور و در حال تمسخر گرفتار شده است (به ترتیب در قسمت دوم و سوم سریال) شاید کلیدیترین تصویر تاجوتخت در فصل اخیرش باشد.
اما موضع سریال در قبال دیگر ضلع کلیدی این فصلش یعنی تاچر سردرگمتر است. از یکسو اراده و اقتدار آهنینش ستوده میشود و از سوی دیگر تمایلات انحصارطلبانه و خوی استبدادیاش مورد انتقاد واقع میشود. از یکسو در نیمهی اول سریال سعی در ارائهی تصویری همذاتپندارانه و همدلانه با تاچر برخاسته از طبقهی کارگر در مقابل اعیان بیخبر از همهجا دارد و از سویی در ماجرای جزایر فالکلند و تحریمهای ضدنژادپرستی آفریقای جنوبی با ارایهی تصویری نیمهکاریکاتوری از غرور و اقتدارگراییاش مشخصن او را رهبری خودکامه و لجباز توصیف میکند. مقایسهی تصویر ناقص و بلاتکلیف بانوی آهنین با تصویر چندوجهی و مؤثری که سریال در فصل اول از دیگر نخستوزیر جنجالی انگستان در قرن بیستم یعنی وینستون چرچیل ترسیم کرده بود نشان میدهد که چهقدر این گسستهگی مواضع به کلیت روایی سریال در این فصل آسیب زده است. (همچنان بهترین توصیف تصویری از تاچریسم را میتوان در فیلمی سراغ کرد که نه نامی از تاچر میبرد و نه مستقیمن به دوران او میپردازد: آشپز، دزد، همسرش و معشوقه ی او ساختهی بیمارگون و آشوبناک پیتر گریناوی)
ببینید: اما کورین (پرنسس دیانا) و جیلین اندرسون (مارگارت تاچر) از بازی در «تاجوتخت» میگویند
هر چند تاجوتخت در فصل اخیر به واسطهی ورود شخصیتهای جدیدتر که هر کدام خودشان میتوانند نقطهی تمرکز یک سریال مفصل جداگانه باشند دچار اندکی پراکندگی روایت و شلختهگی شده و از نقطهی اوج خودش در فصول اول و دوم فاصله گرفته ولی همچنان هم از باکیفیتترین و ارزشمندترین تولیدات تصویری نتفلیکس در سالی که گذشت است. اجرای تیم بازیگران درجهیک سریال در کنار روایت دردآلود، غمگین و پویای پیتر مورگان همچنان بزرگترین نقطهی قوت سریال است و موقعیتسازیهای بینقص فیلمنامه بدون افتادن به دام سانتی مانتالیسم یا پروپاگاندا از همان دقیقهی اول تا آخرین لحظه، کششی غیرقابل مقاومت برای تماشای سریال ایجاد میکند. از ویلیام شکسپیر (که ردپای نگاه تراژیکش به سرنوشت تلخ پادشاهان انگلستان در جایجای تاجوتخت دیده میشود) نقل شده که سر تاجدار هیچگاه آرام نمیخوابد. سریال پیتر مورگان از همان قست اولش روایت پرتلاطم همین آشفتهگی عذابآور بوده و از مضامین و خردهداستانهای فصل چهارم اینطور برمیآید که در دو فصل آینده این پریشانی بنیانبرافکن به نقاط جوشش تازهای خواهد رسید.
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران