نقد فیلم طلا | محمدحسین گودرزی نویسندهی آرتتاکس میگوید چرا فیلم تازه پرویز شهبازی در نقطه درست میایستد
نوشتهی محمدحسین گودرزی
در حد فاصل پایان دهه هشتاد و شروع دهه نود خورشیدی، عدهای از سینماگران ایرانی، طی یک توافق نانوشته، قسمتی از مفهوم وسیع «واقعگرایی در سینما» را به نفع فیلمهایشان مصادره کردند و به آن، عنوان «سینمای اجتماعی» بخشیدند. تعداد زیادی از ایدههای سینمایی، خواسته یا ناخواسته، به سمت این ژانر اختراعی به راه افتادند و کمکم، سینمای اجتماعی، صاحب چند ویژگی منحصر بهخودش شد؛ روایت فقر افراطی و یا ثروت بادآورده، با ناخنکی به اعتیاد و آمار طلاق و خیانت، که پیشازآن، در مطالعات سینمایی بهعنوان دستمایههایی برای قصهگویی در سینما از آنها یاد شده بود، بهمرور تبدیل شدند به فضیلتهای ذاتی سینمای تقلیلیافتۀ اجتماعی. خیلی از سینماگران جوان، نشانکردن یک معضل اجتماعی را امتیازی برای فیلمنامهشان بهحساب آوردند و صرف طرح نامطلوبهای جامعه را کافی پنداشتند و سینمای اجتماعیشان را خودبسنده خواندند.
در کنار نقد فیلم طلا ببینید:
معرفی اختصاصی آرتتاکس از فیلم طلا
در این شرایط، پرویز شهبازی و آثارش، مصداق مناسبی برای توضیح این برداشت همگانی و اشتباه دستهجمعی بهنظر میرسد. آثار شهبازی چه در صیدهای موفقی مثل نفس عمیق، عیار۱۴ و دربند و چه در مصداق بهساحلنرسیدهای چون مالاریا، تفاوتی بین سینماییبودن یک نگاه اجتماعی با طرح مصیبتهای اشکزا و بغضآلود قائل میشوند. ماجرای نسل پر از تردید کنونی، که بهدنبال شرایط غریب اقتصادی و اجتماعی، مدام بر سر راهش به دوراهیها و انتخابها بر میخورد، در فیلمنامههای شهبازی طوری حل میشوند که مخاطب، بیش از آنکه برای ناگواریها بغض کند، یا به نابرابریها نیشخند بزند، با شخصیتهای قصه همدل میشود. اینطور است که پس از تماشای فیلمهای یدککش عنوان اجتماعی، مخاطب از زمین و زمان خسته است و از آمار و ارقام نامطلوب جامعه سخن میگوید، اما پس از تماشای سینمای امثال شهبازی، میشود دربارۀ سرنوشت شخصیتها و ادامۀ زندگیشان بعد از پایان زمان دراماتیک فیلم، صحبت کرد. این ویژگی سینمای شهبازی، که به کمک زیست اجتماعیاش قصههای سینمایی مینویسد، جواهرخانهای در بین آثار مرسوم و معمول پدید آورده و طلا هم یک از قیمتیترین این جواهرها.
در کنار نقد فیلم طلا ببینید:
تیزر فیلم طلا با بازی نگار جواهریان، هومن سیدی، طناز طباطبایی و مهرداد صدیقیان
قصۀ طلا با صحبت دربارۀ راهاندازی یک کسبوکار شروع میشود. این دغدغۀ مشترک نسل موردتوجه سینمای شهبازی است؛ راهاندازی یک کسب وکار از صفر، در شرایط بنبست اقتصادی. این طرح مسئله، که بهانۀ گردهمآمدن آدمهای قصۀ شهبازی هم هست، در تماشای دستهجمعی فوتبال، که از مهمترین دورهمیهای همین زمانه است، نشان داده میشود. همرنگشدن و همراهشدن آدمهای این نسل، پیشتر هم در مالاریا، بهوقت برجام و شلوغیهای خیابانها، توجه شهبازی را جلب کرده بود. طلا در بالاترین حد ممکن، از اتفاقها و آدمهای جامعه خبر دارد و داستانش را با آنها پیش میبرد، اما خودش را به رخ نمیکشد. در طلا انواع آدمهای جامعه را میتوان پیدا کرد؛ از سرآشپز، پلیس، پزشک، رانندۀ آمبولانس، کارگر، دکوراتور، نوازنده (صحنه تولد منصور)، قاضی، بنگاهی و فروشندۀ لوازم آشپزخانههای رستوران و فستفود گرفته تا آدمهایی با اعمالی غیرقانونی نظیر تعقیبوگریز و فیلمگرفتن از مردم و سقط غیرقانونی جنین، همه در طلا نفس میکشند و البته مهمترینشان صرافی و دستبهدستشدن دلار است که قصۀ اصلی را پیش میبرد. پس طلا به دام انتظارهای سینمای اجتماعی نیفتاده اما بهقدر کافی، بازتابدهنده جامعه و آدمهایش بهحساب میآید.
نقد فیلم طلا با خسرو نقیبی در استودیو آرتتاکس
طلا در داستانش، همزمان از دو رویکرد پرورش و غربال، بهره میبرد؛ از طرفی داستان با منصور (هومن سیدی) و دریا (نگار جواهریان) آغاز میشود و با پرورش شخصیتهای دیگر در زندگی آنها و چینش گرهها و اتفاقها، داستان را بسط میدهد و در کنار ماجرای کسبوکار، بهشکلی موازی، داستانی برای منصور و دریا تدارک میبیند (نتیجه آزمایش و سرقت از پدر دریا)، و از سوی دیگر ماجرا، فیلمنامهنویس، هرچه قصه پیش میرود، دست به غربال آدمها و پیرنگهای فرعی میزند. در بازیگرفتن از بازیگران هم این رویکرد تلفیقی قابلتوجه است؛ از سمتی، جلوی رخنمایی بازیگران مطرح گرفته میشود و هرکس به فراخور نقشش، حجم حضور دارد و از سمت دیگر، بازیگرفتن از بازیگران فرعی، پروبالیافتهتر از معدل سینمای ایران است (مثل حضور کوتاه سرآشپز یا پلیس در فیلم). این رویکرد در روایت، باعث شده تا با یک داستان کماشتباه و دقیق، روبهرو باشیم و زوائد، در فیلمنامۀ شهبازی جایی نداشته باشند؛ داستان با منصور و دریا آغاز میشود و در یکسوم پایانی، دوباره روی همین دو شخصیت متمرکز میشود؛ شروع دونفرۀ فیلم در کنار پایانبندی خلوت و نحیفش، مخاطب را با یک تقارن منسجم مواجه میکند.
بهنظر میرسد شهبازی در همه مسیر کارگردانیاش، برای نشاندادن جامعۀ امروز، بهجایآنکه بهدنبال بزکودوزک و انجام اعمال شاقه باشد، به صراحت و اصالتی چنگ میزند که برای فیلمسازانی که پشتشان از تاریخ سینما خالیست، گیرافتادن در حداقلها بهحساب بیاید؛ اما واقعیت این است که شهبازی، آگاهانه حضور خودش را در فیلم کمرنگ میکند و به حذف ضایعات کارگردانی، به نفع روایت بیواسطه، اعتقاد دارد. در کارگردانی طلا، تلاش میکند با طراحی میزانسنهای دقیق، بهجای آنکه دچار تقطیعهای سرگیجهآور مدعیان سینمای اجتماعی شود، تا جایی که میشود شخصیتها را داخل کادر جا بدهد و بیشتر با عمق میدان و ابزارهای کلاسیک سینما کار کند. صحنه تولد منصور در کافه را بهخاطر بیاورید؛ سه شخصیت نزدیک به دوربین نشستهاند. طلا که قرار است پوششی برای شادی عریان دریا و مسعود باشد، میان آندو نشسته و در عمق صحنه، یک گروه موسیقی متناسب با حالوهوای صحنه، ابتدا پررمق و در انتهای صحنه محزون، اجرای زنده دارد. شاید شهبازی عامدانه، این میزانسنها را طراحی میکند تا به یادمان بیاورد، که برای فیلم خوب ساختن، لازم نیست روی دستانمان بایستیم یا از دهانمان آتش بیرون بیاید؛ کافیست تجربه زیسته امروزمان را به تجربه صدسال سینمای جهان متصل کنیم تا از تلاقیشان، نقطه درست سینمایمان پیدا شود.
مثال دیگر این رویکرد شهبازی در کارگردانی، جاییست که دکوراتور به مغازه آمده تا طرح بدهد؛ همینکه توضیحاتش تمام میشود، تغییرات مدنظرش با ورود دوباره دوربین و شخصیتها به مغازه، اعمال شده و گذر زمانی که نقش مهمی در فیلمنامه شهبازی ندارد، بهسادگی باورپذیری در دل تصویر نقش میبندد.
شاید تنها جایی که این کارکردن استادانه با حداقلها محل بحث دارد، نام فیلم باشد که بیشتر از آنکه بیانگر سیرتاپیاز قصه باشد، دریچه تفسیر و تأویل را باز میکند. تفسیری که در پایان فیلم و قصه رفتن طلا، جان میگیرد. پایان فیلم طلا، که در یک نمای خالی از شخصیت، با یک کوله روی زمین افتاده و نفسزدن آدم بیرون از قاب رقم میخورد، شباهت زیادی به قایق خالی از سرنشین پایان مالاریا دارد. اگر آنجا، آن قاب خوشلعاب پایانی و آن قایق معلق روی آب، برآمده از یک داستان سالم پر پیچوخم نبود، در اینجا، علاقه فیلمساز به همان شکل قاب پایانبندی، مزه دیگری دارد و با اینکه پایان فیلم بهحساب میآید؛ اما شروع تاثیرهای عمیق حسی بر مخاطبانش است.
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران