جو روسو: «در صحنهی آسانسور در پایان بازی که کاپیتان میگوید درود هیدرا،داشتیم به کارهای خودمان اشاره میکردیم. جایی که کاپیتان خم میشود و این جمله را میگوید اما هدف نشان دادن تغییر کاپیتان به عنوان یک کاراکتر هم هست، اینکه دیگر او نیاز ندارد خودش را از آسانسور بیرون بکشد. اینکه از حالا به بعد مهم است که کارآمد باشد. خودش را با فعالیت مفیدش میسنجد. با وجود اینکه از هر راه دیگری هم موفق میشد، فکر میکنم برای مخاطبین جالب باشد که متوجه رشد شخصیت او بشوند. فقط به کمیک اشاره نمیشود، بلکه به شخصیتش هم اشاره میکنیم.»
آنتونی روسو: «نشان میدهیم که چه مسیری را طی کرده.»
یک گفتوگوی دیدنی با اسکارلت جوهانسون دربارهی «انتقامجویان: پایان بازی»
اسپایدرمن در جهان مارول | یک معاملهی بیسابقه بین سونی و دیزنی
+ اسپایدرمن در جهان مارول معرفی میشود. آمادهسازی زیادی انجام دادیم. از وقتی بچه بودم، کاراکتر محبوبم بود. برای آوردنش به فیلم خیلی تلاش کردیم. یک معاملهی بیسابقه بین سونی و دیزنی انجام شد تا بتوانیم اسپایدرمن را در «جنگ داخلی» بیاوریم. کوین کسی بود که برای این کار زحمت زیادی کشید. مطمئن بودیم که برای فیلم به او احتیاج داریم. او درست مثل یک تهیهکنندهی عالی، کاری کرد که امکانش فراهم شود. میدانستیم که باید این کاراکتر را به خوبی معرفی کنیم. معرفی او با لبخندی از جانب داونی شروع میشود و سپس عبارت «کویینز» روی صفحه به نمایش در میآید. فکر میکنم برای هر کسی که کاراکتر را میشناخت خیلی هیجانانگیز بود. در سالنهای سینما روی کارتها به آن اشاره شده بود و بعد از آن معرفی یک بازیگر نوجوان که نقش اسپایدرمن را داشت.
ما خیلی سعی کردیم که این نقش را حتمن تام هالند بازی کند. میخواستیم مطمئن شویم که یک نفر با چهرهی پسرانه این نقش را بر عهده میگیرد، چون این چیزی بود که از این کاراکتر یادم بود و باعث میشد دوستش داشته باشم. علاوه بر آن، باعث گوناگونی قهرمانها در جهان مارول میشود. هم قهرمانهای سن بالاتر داریم و هم قهرمانهای جوانتر. قهرمانهای جوانتر مشکلات متفاوتی دارن که با آنها سروکله میزنند. در این صورت دید متفاوتی نسبت به مشکلاتی که به وجود میآیند خواهیم داشت. فکر میکنم یکی از لحظاتی که از کارگردانیاش خیلی لذت بردیم، همان صحنهای بود که سروکلهی تونی استارک پیدا میشود تا به پیتر پارکر در اتاق خواب کوچکش آموزش دهد. در صحنهای که رابرت داونی پرید و به تام هالند کمک کرد، با خودمان فکر کردیم که رابرت دارد به تام هالند یاد میدهد چهطور مثل یک ستاره بازی کند!
گفتوگوی کارن گلن با مجلهی ورایتی | در مارول باید احساس کنی در جای درست هستی
_ بهترین هدیهای که میتوانی به یک بازیگر بدهی، این است که با رابرت داونی جونیور همبازیاش کنی. او هر چیزی که در چنته داری از وجودت بیرون میکشد. چون یک بازیگر معرکه است. دیدن کار کردنش با تام در آن صحنه باعث شد مطمئن شویم که تام از همهی توانش استفاده میکند. داونی برای آن صحنه خیلی تلاش کرد، همیشه بابت آن به او مدیونیم.
+ ما برای الهام به فیلمهای دیگر نگاه نمیکردیم، بلکه نگاهمان به کتابهای کمیک بود.
_ میخواستیم به داستان او به عنوان یک نوجوان پایبند باشیم. برای نشان دادن شخصیتش این نکته برایمان بسیار مهم بود.این که هم از نظر طراحی و هم از نظر بازیگری و بقیهی چیزها، نشان دهیم که او پسربچهای واقعی در نیویورک است. این موضوع در طراحی آپارتمانش لحاظ شده و مهمتر از همه، با انتخاب کردن تام هالند نشانش دادیم. سعی داشتیم با تمام جزئیات، زندگی روزمرهی یک نوجوان را وارد فیلم کنیم.
مرور دنیای مارول از آیرون من تا انتقامجویان: پایان بازی
اسپایدرمن: پسری نابغه که ناگهان مسئولیت زیادی روی دوشش گذاشته شده
+ وقتی ده ساله بودم و کمیکهای اسپایدرمن را میخواندم، متوجه شدم که پیتر پارکر خیلی شبیه کاراکتر پیتر پن است. یک پسر نابغه که ناگهان مسئولیت زیادی روی دوشش گذاشته شده، آن هم بعد از اتفاقاتی دلخراش. خیلی احساسی و تراژدیک و در عین حال لذتبخش بود. به عنوان یک کودک نمیدانستم چهطور باید هضمش کنم. بعضی اوقات کتابها ناراحتم میکردند و بعضی اوقات هم سبب خندهام میشدند. اما به نظرم همیشه شباهتی به کارهای شکسپیر داشتند، مثل دلقکی که تمام دنیا را میگردد و همراه خودش شادی و نشاط میآورد. این همان چیزی بود که خیلی برایمان اهمیت داشت. این که این عنصر را به جهان سینمایی مارول اضافه کنیم. به دنبال همین بودیم.
پرسش: در مورد اینکه مادهی تار عنکبوت مصنوعی یا ارگانیک باشد بحثی پیش آمد؟
+ سئوال خوبیست. در این مورد با هم بحث کرده بودیم. فکر میکنم در نهایت به این نتیجه رسیدیم که جالبتر میشود اگر از مواد مصنوعی استفاده کنیم. این بخشی از ذهنش را نشان میداد، چرا که بخشی از قدرت پیتر پارکر به ذهنش برمیگردد.
_ این همان چیزی بود که تصمیممان را نهایی کرد. وقتی اسپایدرمن را معرفی میکنیم میدانیم که فیلمی کامل دربارهی او نیست. بلکه بخشی از یک ترکیب بزرگتر است. برای همین زمان زیادی برای تعریف کردن داستان او نداریم. فکر میکنم انتخاب اینکه تار او از مواد مصنوعی ساخته شود راهی بود که به ما کمک میکرد هوش و ذکاوتش را با کارهای کوچک نشان دهیم، آن هم با توجه به زمان کمی که داشتیم.
+ اولین باری که در جنگ داخلی واقعن ظاهر میشود، با لباس جدیدش روی آسفالت است، زمانی که تونی آندروس صدایش میزند. دوباره میگویم که ما دوست داریم برای حضور کاراکترها زمینهسازی انجام دهیم. همه بلافاصله میفهمند که این چه معنایی میدهد. صحنه طوری گرفته شده که سایه و تارعنکبوت وجود دارد و داخل روشنایی او را میبینیم که پایین میآید. اولین کاری که با لباس جدیدش انجام میدهد،این است که سپر کاپیتان را از او میقاپد. خیلی صحنهی مهمیست.
مرور انتقام جویان: جنگ بینهایت از زبان برادران روسو
_ لباس جدیدی را که تنش میبینیم، تونی استارک برایش تهیه کرده.
+ فکر کردیم خندهدار میشود که یک بچه را به چنین مخمصهای بیاندازی، در حالی که هیچ یار وفاداری برایش وجود ندارد. فقط آنجاست تا کاری را که تونی از او خواسته انجام دهد. کمی پرچانگی میکند، تونی به او میگوید ساکت شود و به موقعیت احترام بگذارد!
_ میخواستیم ورود اسپایدرمن بسیار خاص و باشکوه باشد، چیزی باشد که نشان دهد حضورش در جهان مارول تغییرات اساسی ایجاد خواهد کرد. فکر میکنم این بهترین روش برای نمایش دادنش بود، این که سپر کاپیتان آمریکا را از او قاپ بزند. انجام دادن آن کار آسانی نیست.
نسخهی تصویری این گفتوگو جذاب را ببینید…