آرتتاکس بررسی میکند: انتخاب پوشش بهنوش طباطبایی در نمایش مردمی فیلم ماجرای نیمروز: رد خون که بحث قدیمی «شکل حضور ستارگان ایرانی روی فرش قرمز» را دوباره باز کرده است
آرتتاکس: نخستین نمایش مردمی فیلم «ماجرای نیمروز: رد خون» داستانی چندین ساله را دوباره به بحث روز تبدیل کرد: شکل حضور ستارگان ایرانی روی فرش قرمز یا نمایشهای ویژه. تضاد پوشش بهنوش طباطبایی با دیگر بازیگران فیلم و البته پوشش مرسوم شماری دیگر از ستارگان سینمای ایران، در شبکههای مجازی بازتابهای متفاوتی داشتند. عدهای آراستهگی او و نزدیکیاش به نمونههای خارجی حضور در چنین رویدادهایی را تحسین کردند و شماری دیگر در مقابل از شمایل مدلگون این بازیگر روی فرش قرمز یک اثر از سینمای جدی ایران انتقاد کردند و این ظاهر را در تضاد با شکل فیلمی که بهنوش طباطبایی برای آن نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن سال شده بودند دانستند. ماجرا چیست؟ رفتار طباطبایی در نمایش سوم مهرماه سینما آزادی فیلم رد خون درست بود یا نه؟
انتقادها از شکل پوشش بهنوش طباطبایی در نمایش مردمی فیلم ماجرای نیمروز ریشه در اندیشهای دارد که فکر میکند بازیگر جدی ظاهر بیرونی آراستهای ندارد. یعنی از اساس وقتی ندارد که برای این کارها بگذارد. اندیشهای منسوخ که جز در مورد بازیگران سینمای انحصارن هنری، محلی از اعراب ندارد. طباطبایی جدا از بازیگری، یک «مدل» است. مدتهاست بهعنوان تنها بازیگر زن سینمای ایران که تصاویرش روی بیلبوردهای سطح شهر دیده میشود، در کنار بهرام رادان بهعنوان مدل تبلیغاتی نوینچرم فعالیت میکند. این وجه از کار او اما، ارتباطی با آن جنس بازیگری که در سالهای اخیر در پیش گرفته ندارد. حضور در آثار نمایشی کارگردانان سختگیری چون محمد رحمانیان و جلال تهرانی و در مثال واضحتر بازی در مونولوگ دشواری چون «فصل شکار بادبادکها» که در آن بازیگر باید یکتنه صحنهی اصلی تئاتر شهر را در تسخیر خود درمیآورد، در کنار بازی در فیلمی نظیر همین «ماجرای نیمروز: رد خون» که در یک اثر بهظاهر مردانه، تمام بار دراماتیک آن بر دوش بازیگر زن است و از درغلتیدن میان خون و گل و انفجار ابایی ندارد و تقریبن جایی از فیلم نیست که بازیگر نگران صورتش باشد، نشان میدهد بهنوش طباطبایی بازیگر برای فعالیتهایی که در این عرصه میکند سختکوش و البته تواناست. تضاد از همینجا میآید. برای حضور در فرش قرمز این آثار که طباطبایی در آنها بازیگری را مقدم بر چهرهاش کرده، آیا باز باید چنین انتخابی کند؟ یا در اینجا باید از آن وجه «مدل-بازیگر» خود، مایه بگذارد؟
پاسخ را شاید بتوان در مثالهای خارجی جستوجو کرد. در آثاری که بازیگران زن آن بهواسطهی شکستن چهرهی مرسوم خود مورد ستایش منتقدان و جریانهای جدی سینمایی قرار گرفتند. چارلیز ترون در «هیولا»، مارگو رابی در «من، تونیا»، نیکول کیدمن در «ساعتها» یا آنجلینا جولی در «قلب قدرتمند». همهی این بازیگران همزمان با این نقشهای پرجایزه، مدلهای تبلیغاتی مطرحترین برندهای تجاری جهان بودهاند، کسی در قدرت بازیگریشان تردیدی نکرد و همزمان روی فرش قرمز همین آثار، در بهترین شکل خود، مقابل دوربین عکاسان قرار گرفتند.
این شاید فقط در ایران باشد که همهچیز را با هم قاطی میکنیم و فکر میکنیم بازیگر یک فیلم از سینمای جدی ایران، حتمن باید روی فرش قرمز فیلمش هم با همان شمایل ظاهر شود؛ اگر نه، بهقدر کافی جدی نیست و باید تواناییهای بازیگریاش را هم زیر سؤال برد. برگردیم به پاسخ آن سؤال اول: آیا رفتار بهنوش طباطبایی در نمایش مردمی فیلم ماجرای نیمروز درست بود یا نه؟ پاسخ ساده است. این شاید رفتاری بود بیرون جریان رایج، اما هر حرکت خلاف مسیر آبی، لزومن غلط نیست؛ این یک «انتخاب» از سوی بازیگری بود که تنها مدل-بازیگر زن حال حاضر سینمای ایران است. شاید وقت آن رسیده باشد که به جای «قضاوتهای آنی»، به «انتخاب»های چهرهها، احترام بگذاریم.
1 دیدگاه