در نخستین روز برپایی کارگاههای «دارالفنون» سیوششمین جشنواره جهانی فیلم فجر کارگاه فیلمنامهنویسی مهران کاشانی برای دانشجویان ایرانی و خارجی برگزار شد.
به گزارش ستاد خبری سیوششمین جشنواره جهانی فیلم فجر، در روز نخست برنامههای بخش «دارالفنون» سیوششمین جشنواره جهانی فیلم فجر دو کارگاه آموزش فیلمنامهنویسی توسط مهران کاشانی برگزار شد.
مازیار میری مدیر بخش «دارالفنون» پیش از شروع کارگاه در سالن حاضر شد و با اشاره به دوران طولانی آشناییش با مهران کاشانی از او به عنوان یکی از بهترین فیلمنامهنویسان ایرانی نام برد.
در ادامه کاشانی موضوع کارگاه خود را ضرورت داستان، پیرنگها، ضرورت پیرنگها و معانی فرمها عنوان کرد و کلاس را با این پرسش آغاز کرد که منبع انرژی داستان و آن چیزی که باعث میشود مخاطب به داستان گوش دهد چه چیزی است؟ همچنین از دانشجویان درخواست کرد که در پاسخ به این سوالات مشارکت فعال داشته باشند.
مهران کاشانی پس از اظهارنظر دانشجویان، «گپ» یا «شکاف» را عنصری دانست که باعث میشود مخاطب به داستان گوش دهد.او سپس با ذکر یک مثال در مورد تفاوت میان داستان و روایت، تصریح کرد: شکاف وقتی اتفاق میافتد که چیزی خلاف قاعده اتفاق افتاده باشد. ذهن به صورت ناخودآگاه میخواهد یک فرم خاص را دنبال کند و بر اساس همین قاعده شکاف باعث کنجکاوی ذهن و پیگیری داستان توسط مخاطب میشود.
این فیلمنامهنویس پس از طرح «شکاف» داستانی نیمهکاره را برای برانگیختن حس کنجکاوی دانشجویان بیان کرد و سپس با انتقاد از نگاه برخی فیلمسازان که دوست دارند کاری کنند که هیچ کس تا به حال نکرده است و آن را در فرم جستجو میکنند، گفت: ۹۹ درصد فیلمها یک دستور زبان بیشتر برای داستان ندارند و تنوع در داستانپردازی به چیزهای دیگری بستگی دارد.
مهران کاشانی با بیان تفاوت شاهپیرنگ و خردهپیرنگ عنوان کرد: شخصیتها در شاهپیرنگ خیلی تغییر میکنند، اما در خردهپیرنگ دامنهی این تغییر کم است. اما چرا فرم قالب همیشه شاهپیرنگ است. شاهپیرنگها قدرت تخیل ما را بالا میبرند با این وجود شاهپیرنگ کمطرفدارترین فرم بین فیلمسازان جوان است. انگار که فیلمهای خردهپیرنگ و بدونپیرنگ آوانگاردتر هستند. به شما پیشنهاد میکنم تا جوان هستید آرزوهایتان را روی شاه پیرنگ بنا کنید.
او با تاکید بر اینکه احتمال اقبال مخاطب از خردهپیرنگ کمتر از شاهپیرنگ است، تصریح کرد: اگر اعتقاد دارید که جهان و خود را میتوانید تغییر دهید و سرنوشتتان در دست خودتان است شاهپیرنگ کار کنید اما اگر فکر میکنید تغییرات اندک هستند، خردهپیرنگ کار کنید و اگر هم زندگی را ملالآور میدانید بدونپیرنگ کار کنید.
این مدرس در ادامه کارگاه از دانشجویان خواست برای «پیرنگ» یک تعریف صحیح ارایه کنند و پس از آن از دانشجویان خواست نظرشان را در مورد درست ترین پیرنگ راجع به یک داستان واحد بیان کنند و بعد از اظهارنظر دانشجویان عنوان کرد: هیچ کدام از قواعد فیلمنامهنویسی فرمولهایی ریاضی نیستند که حتمن رعایت شوند، در حقیقت این قواعد را باید خوب یاد بگیرید تا فراموششان کنید. مانند یادگیری رانندگی که در ابتدا کار سادهای نیست ولی وقتی که یادش گرفتید دیگر هنگام رانندگی به آن فکر نمیکنید. در آخر بهترین پیرنگ همان چیزی است که از قلب شما برمیخیزد یعنی احساساتی که در شما حلول میکند و دوست دارید به آنها برسید.
مهران کاشانی با بیان مثالی از فیلم «فروشنده» و تشریح پایانبندی آن گفت: برای فیلم «فروشنده» پایانهای مختلفی قابل تصور است ولی این جهان اصغر فرهادی بود که تعیین کرد پایان فیلمش چگونه باشد. در حقیقت پایانهای دیگر نیز میتوانست اتفاق بیفتد بدون اینکه پیرنگ دچار خطا شود.
این نویسنده با اشاره به حوزههای روانشناسی، جامعهشناسی و فلسفه آنها را چیزهایی دانست که هر نویسندهای باید در موردشان اطلاعات داشته باشد و عنوان کرد: این حوزهها به نویسنده کمک میکند شیوهی درست اندیشیدن را یاد بگیرد و بتواند تحلیل درستی از رفتار اجتماعی داشته باشد.
کاشانی با معرفی کتاب «تنهایی دم مرگ» نوشته نوربرت الیاس به عنوان نمونه یک کتاب که در حوزه جامعهشناسی میتواند به دانشجویان و مطرح کردن این پرسش که داستانگویی چه مزیتی نسبت به دیگر گزارهها دارد کمک کند، گفت: تنها مزیت داستان به دیگر گزارههایی مثل مقالات یا گزارشها، تاثیر عاطفی است پس اگر یک فیلم تاثیر عاطفی نداشته باشد نمیتوانیم به آن فیلم خوب بگوییم. مهارتهای فردی، اجتماعی و مطالعه باعث میشود یاد بگیریم چگونه تاثیر عاطفی بگذاریم.
مهران کاشانی یکی از تکنیکهای یادگیری این موضوعات را برای فیلمنامهنویسان ضبط صحبت اقشار مختلف جامعه عنوان و تصریح کرد: اصولن هنر یعنی یک نفر بتواند تجربه شخصی خود را تبدیل به تجربه عمومی کند.
او در ادامه به تشریح تعریف عمومی داستان پرداخت و گفت: در هر داستانی یک شخصیت داریم که به یک دلیلی یک هدفی دارد و چیزی را میخواهد. نویسنده کارش این است که موانعی خلق کند تا شخصیت با این موانع رو به رو شود و در آخر یا پیروز شود و یا شکست بخورد. این عناصری که بیان کردم دیانای هر داستان هستند.
وی با نام بردن از موانع به عنوان «حادثه محرک» فیلم عنوان کرد: آدمها با نصیحت کردن تغییر نمیکنند بلکه باید سرشان به سنگ بخورد و در شرایط قرار بگیرند. در تعریف، حادثهای محرک است که این عناصر را داشته باشد: اول شخصیت اصلی را دچار عدم تعادل کند، دوم باعث واکنش شخصیت اصلی شود و سوم بلافاصله در ذهن شخصیت اصلی یک هدف شکل بگیرد و آن برطرف کردن عدم تعادل باشد. چهارم پرسش دراماتیک ایجاد کند و پنجم تماشاگر بداند که مشکل حل میشود.
کاشانی در پایان اولین کارگاه امروز خود با تاکید بر اشتباه بودن ایجاد موانع متکثر، جایگزین آن را افزایش دامنه مانعی که حادثه محرک را میسازد عنوان کرد و گفت: بهترین حالت این است که اندازه مشکلات در سه سطح افزایش پیدا کند، مشکلات درونی، فردی و اجتماعی.
بیشتر ببینید:
کارگاه فیلمنامهنویسی نغمه ثمینی | لینک تماشا