مجری: سلام به همگی. به نشست خبری فیلم متاسفیم جا ماندی خوش آمدید. کن لوچ آن قدر به کن آمده که یا باید شهروند کن باشد یا شهروند افتخاریاش کنند. به افتخار کارگردان کن لوچ
فیلم خیلی طبیعی و خیلی تکاندهنده است اگر بخواهم بگویم. در فیلم ما به هیچوجه نمیفهمیم که از کجا آمدید. آیا پیشزمینهی مشابهی با شخصیتهایی که در نقششان بازی میکنند، دارید؟ و چه اتفاقی افتاد که سر از پروژه کن لوچ درآوردید؟
کریس هیچن: «خب باید بگم اولین باری که با کن لوچ ملاقات کردم هجده سال پیش بود: در هنگام ساخت فیلم ناوبر.. متأسفانه آن زمان همکاریمان به نتیجه نرسید بنابراین وقتی پیشنهاد این نقش بهم رسید، آنها در منچستر دنبال بازیگر میگشتند بعد از این که در نیوکاسل کسی را پیدا نکردند. آنجا بود که کن را دوباره دیدم و همه قضیه همین است.
دبی هانیوود: بیست سال پیش دبیرستانی را که ده سال در آن کار میکردم ترک کردم و وارد حوزهی کاری حمل و نقل شدم. به یک آژانس آگهی داده بودند و کنار همسرم نشسته بودم و ازش پرسیدم نظرت چیه؟ گفت که امتحان کردنش ضرری ندارد. بعد باید یک ویدیوی کوتاه میفرستادم و به صرف نوشیدنی با هم ملاقات کردیم و همین برای من کافی بود. همین ملاقات کافی بود و من شوکه شده بودم و پروسه به همین صورت پیش رفت. تست بازیگری، سناریوها، ملاقات با باقی اعضای خانواده. خیلی زود با هم جور شدیم. خانوادهی بزرگی است.
مجری: لوکیشن فیلم نیوکاسل است،چرا؟ این سؤال هم برای آقای لوچ هست و هم برای ربکا و پاول.
لوچ: نیوکاسل یک شهر شمالی کوچک است و خصوصیات تأثیرگذاری دارد. انگار یک بخش کاملن جدا از کشور است و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات اقتصادی در این شهر به سنت تبدیل شده. آن ناحیه پر از شغلهای سنتی مثل صنعت کشتیسازیست که البته از بین رفته. خیلی نادیده گرفته شده، صنایع جدید خیلی کمی وارد شهر شدهاند. برای همین مردم شهر همیشه مشکل داشتند و با این داستان و همچنین داستان قبلی به خوبی آشنایند. آسیبپذیرترین آدمهای روی زمین که در «اینجانب، دنیل بلیک» هم میبینیم. چیزی که مردم میخواهند کاملن منحصر به فرد است حس شوخطبعی متفاوتی دارند. آدمهایی که از آن سالهای صنعتی شدن و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات بزرگ شدند. برای بودن و گشتن در شهر جای خیلی قشنگی است تمام طبقات اجتماعی در شهر حضور دارند، یعنی در شهر ثروت هم هست اما فقر زیادی هم هست و آدمهای زیادی در واقع بیشتر آدمها، دبی بهتر میتواند بگوید اما اکثرن برای گذران زندگیشان واقعن سختی میکشند.
انگار کل بریتانیا را در آن جمع کردند اما در جایی که انگار جدا از باقی جهان مانده است من و پاول بحث کردیم و در مورد این صحبت کردیم که مشکلات شغلی چی هستند و کارها به چه شکلی تغییر کردهاند.
از زمانی که من جوان بودم و حتا تا سالهای بسیاری بعد از آن دوران، به شما میگفتند اگر مهارتی دارید یا در کاری وارد هستید تا ابد شغل خواهید داشت و میتوانید نیازهای مالی خانوادهتان را تأمین کنید و تغییر تغییری که نباید ازش چشمپوشی کرد.
از آن امنیت به نبود امنیت در دنیای کنونی میرسیم، جایی که آدمها میتوانند سخت کار کنند ولی اخراج بشند، در عرض یک روز. مردم قراردادی سر کار میروند و صاحبکار هیچ تضمینی در مورد مقدار کار و یا حتا حقوقی که قرار است بپردازد، نمیکند. کار برای آژانسها و شرکتها باز هم امنیت شغلی وجود ندارد یا همونطور که برای کریس در فیلم اتفاق میافتد، برای خودت کار کنی.
؟؟؟؟: برای چندین سال اخیر برای آمریکاییهایی که مدرک ندارند در عرض پنجاه سال، حقوق پرداختی کمتر و کمتر شده است. به شدت مهم است. تنها در سه سال اخیر
سن امید به زندگی در آمریکا کاهش یافته و برای اولین بار در یک قرن اخیر و این مسأله در بریتانیا هم دیده میشود و چیزی که میبینیم، جمع شدن مقدار زیادی از ثروتها در یک جاست.
لوچ : اول کار وقتی تصویری نیست، وقتی در مورد کارش صحبت میکند تا شاید این پیشنهاد را بدهد که این نوع کار ممکن است برای همه باشد، نه فقط برای همین آدم. اما گفتن این که خیلی از مخاطبان ممکن است در کار ساختمانسازی باشند یا خیلیهای دیگه در کارخانه مشغول کار هستند، احتمالن نصف کشور همچین رزومهای دارند. بنابراین تا وقتی بر یک جا تمرکز نکنیم، نمیتوانیم مسأله را عام کنیم.