نقد سریال هم گناه | نوشتهی محمدحسین گودرزی، عضو حلقهی منتقدان آرتتاکس، دربارهی اینکه چرا «همگناه» موفقترین و مهمترین مجموعهی تمام عمر نمایش خانگی است
نقد سریال هم گناه: بالای شهر، پایین شهر
نوشتن دربارهی سریال فراگیری که همهی جزئیات مربوط به آن، چند ماه است که دستبهدست میشود، به مقدمهی خاصی نیاز ندارد. شتابزده بروم سر اصل مطلب؛ همگناه موفقترین و مهمترین مجموعهی تمام عمر نمایش خانگی است. رکوردشکنیهای متعدد مجموعه در میزان تماشای آنلاین آن در فیلیمو و نماوا، این مجموعه را درکنار دو مجموعهی قدیمیتر «قهوه تلخ» و «شهرزاد»، به یکی از پرمخاطبترین مجموعههای نمایش خانگی تبدیل کرده است. با درنظرگرفتن کلیت منسجمتر سریال، و روایت بهینهتر همگناه نسبت به آثار موفق نمایش خانگی که میتوانستند در تعداد قسمت کمتری، داستانشان را بسط و گسترش دهند، همگناه موفقترین سریال نمایش خانگی است. سعی میکنم در شش مورد مجزا، به ویژگیهایی که همگناه را از دیگر مجموعههای نمایش خانگی و تلویزیون متمایز کرده، و آن را به مهمترین اثر نمایش خانگی تبدیل کرده، بپردازم.
یک: انتظارها و پیشفرضها
اهمیت زیادی دارد که اولین مواجههات با سریال، با چه سطح توقعی صورت گرفته باشد. این سطح توقع ابتدایی، در ارزیابی پایانی بسیار اثرگذار است. مصطفی کیایی با ساخت دو اثر موفق «ضد گلوله» و «خط ویژه» توانست درسطح اول سینمای ایران، دیده شود. انتظار ساخت یک سریال موفق و پرکشش از آن کیایی کاربلد، انتظار بیهودهای نبود؛ اما سمتی از کارنامهی کیایی که بهلحاظ زمانی به ساخت همگناه نزدیکتر است، اصلاً امیدوارکننده نبود. با ذهنیتی نسبت به کیایی ناموفق در روایت درام ملتهبی چون «چهارراه استانبول» و کمدیهای همهپسند «بارکد» و «مطرب» که شباهتی به تردستی او در کمدیهای موفق اولیهاش نداشتند، بهسراغ همگناه رفتم. ذهنیت اشتباهی بود که البته، به شوقی برای ارزیابی بهتر سریال، تبدیل شد.
دو: موقعیتها و کاراکترهای جدید
تمام آرشیو صداوسیما و حتی سینمای ما، از نداشتن یک پلیس واقعی رنج میبرد. موارد نادری که در سینما به خلق یک پلیس با وجوه شخصیتی چندجانبه پرداختهاند، بهصرف همین همهجانبهنگری، مورد تحسین و ستایش قرار گرفتهاند. همگناه، یک پلیس کامل خلق کرده است. پلیسی که قبل از آنکه پلیس باشد، یک انسان است، پدر است و مشکلات شخصیاش از مشکلات حوزهی استحفاظیاش، چیزی کم ندارد. همگناه، تم قدیمی و غالب «تقابل عشق و وظیفه» را سرحالتر از موارد نیمهکارهی سالهای اخیر سینمای ایران، زنده میکند. پلیس همگناه، لابهلای پیداکردن تکههای پازل کاریاش، به بزرگترین گمشدهی زندگی خودش برمیخورد. آن دیالوگی که فریبرز در قسمت آخر میگوید، خلاصهی یکی از مهمترین امتیازهای طرح کلی سریال است: «من یه پلیسم؛ ولی پسرم بزرگترین مجرم این شهره».
موقعیت دیگری که همگناه با نوعی نوآوری بهسمت آن رفته، قراردادن بخش مهمی از بار رودست پایانی، بهدوش یک شخصیت روانپریش است. لطفاً سریال را با نمونههای موفق خارجی مقایسه نکنید. به یاد بیاورید که در سریالهای ایرانی، چندینبار در قسمت پایانی، متوجه شدید که شخصیت اصلی شیطان، روح یا جن است و اینها هم اگر نبوده، یک ارتباطی با عالم ماورا داشته و دستکم چندین صحنه را بهعلت اعتیاد به مواد توهمزا در عالم خواب و هپروت بازی کرده است. در همگناه، نمایش سالم و کمنقصی از اجتماع عقدههای درونی و خلأهای قدیمی در کاراکتر پیمان صورت گرفته است.
شاید روایت یک شرکت خانوادگی در سریالهای ایرانی جدید نباشد. دستکم راه بیپایان (همایون اسعدیان)، دراینمورد نمونهی پیشتاز و موفقی بود. نمایش گلخانه در همگناه، کمی دیر موردتوجه قرار میگیرد و تا پایان فصل اول (که اساساً فصلبندی در سریالی که برای پایان فصل، نقطهی داستانی خاصی را تدارک ندیده، یک اشتباه به حساب میآید) کسی از جزئیات کسبوکار فرید سر درنمیآورد. بااینحال، همگناه، همین موقعیت آشنا را به محلی برای گرهزدن فرجام شخصیتها تبدیل میکند و تا انتها بهپیش میبرد.
سه: ایفای نقش در ایفای نقش
بازی بازیگران همگناه، یک سروگردن از دیگر مجموعههای نمایش خانگی بالاتر است. مجموعهی بازیها را میشود در دو گونه قرار داد: یکدسته، بازیگران قدیمی و ثابتشده با همان اکتهای همیشه آشنا، که اینبار در همگناه کارکرد تازهتری دارند. پرویز پرستویی در همگناه، با همان بغض در گلو و اشک جمعشده در چشم، که در آژانس شیشهای خطاب به «فاطمه» از زخم قدیمیاش میگفت، در همگناه، روبهدوربین و خیره به ناکجا، «لیلا» را صدا میزند. اجرای کاراکتر فریبرز، بازگشت پرستویی به همان شمایلیست که از او در ذهن داریم. دربارهی هدیه تهرانی هم این بازگشت اتفاق افتاده است. تهرانی سالهای اخیر، در «بدون تاریخ، بدون امضا»، «دوئت»، و «آشغالهای دوستداشتنی» شباهتی به تهرانی عاشقانههای «قرمز»، «شوکران» و «پل چوبی» نداشت. در چند سال گذشته، خبری هم از شمایل روشنفکرانهی این بازیگر، در «کاغذ بیخط» نبود. حالا در همگناه، تصویر گذشتهی خودش را از یک زن متوسط و بالای متوسط شهری، به یک سقوط خودخواسته و خودسرانه، در وفای زیبا فخری به جواد، شوهر معتادش، پیوند زده است. در همین دسته از بازیهای مجموعه، حضور کوتاه و تأثیرگذار هنگامه قاضیانی را میشود یکی از موجزترین ایفای نقشها، دربین مجموعههای تلویزیونی و نمایش خانگی درنظر گرفت.
دستهی دوم بازیگرهای همگناه، بازیگرانی هستند که هنوز در ذهنمان، بهاندازهی قدیمیترها، از آنها تصویر و اکت ضبطشده نداریم. مهمترینشان پدرام شریفی است که میشود با علم بر هویت اصلی نقش پیمان، در آخر مجموعه، جزئیات تحسینبرانگیز کار او را از ابتدا تا انتها، دوباره دید و از بهترین لحظات کارش در قسمت ماقبل آخر مجموعه، لذت برد. در همین دسته از بازیگران فیلم، مارال بنیآدم و چالشهای کاراکتر سارا را نادیده نگیرید. سارا، موتور پیشبرندهی داستان است. یک شخصیت فرعی است، که بهواسطهی خصوصیاتش، قرار است آدمهای قصه را بههم وصل کند. حرف بیارد و ببرد. برای همین، بااینکه دختر فرید است، در خانهی فریبرز زندگی میکند. این کاراکتر، قرار است به همهی آدمهای قصه وصل شود و در همینحین است که خودش دچار شکست میشود. نمایش همزمان امید درحین شکست و پختگی علیرغم شور خام درونی، اجرای کمچالشی نیست که بنیآدم از آن سربلند بیرون آمده است.
چهار: رابطههای جسورانه
سالهاپیش فریدون جیرانی در «شام آخر» روایتی از یک عشق جسورانه و نامتعارف داشت: دانشجوی پسری که عاشق استادش میشود. این روایت از یک رابطهی نامتعارف، آنقدر که در جامعه مصداق دارد، در سینما و تلویزیون ایران ندارد. ایدهی قراردادن رابطههای جسورانهی اینچنینی و بههمرساندن آنها، ایدهی مرکزی همگناه است. از رابطهی آرمان دربندی با زنی که از خودش سنوسال بیشتری دارد بگیرید، تا ازدواج یک دختر با عامل اصلی کشتهشدن پدرش. دراینمیان، پرداختن به زندگی یک ترنس، درشمایل سیما و رابطهی مبتنی بر قراردادهای میان سیما و سامان هم، صورت دیگری از نگاه به این ماجرا است. رابطههای جسورانه، در مقطع عجیبی از جامعهای که عبارت «خودت باش»، از مهمترین شعارهای اهالی مجازیاش هم فراتر رفته و دارد به عناوین کتابها تبدیل میشود، یک فرمول موفق جذب مخاطب است.
پنج: بالای شهر، پایین شهر
جماعتی را که در مجموعههای اخیر نمایش خانگی دیدهاید، مرور کنید. از «عاشقانه» بگیرید تا «نهنگ آبی» و «کرگدن» و همین سریال «دل» که قسمتهایی از آن، همزمان با همگناه توزیع شد. اگر همگناه هم به نمایش عمارت خاندان صبوری اکتفا میکرد، به ثروت افراطی و نامعلوم همان مجموعهها محدود میشد. نمایش ثروت افراطی ایرادی ندارد؛ اما پرداختن به کاراکتر رحمان و همسرش صغری و نمایش زندگی هدیه و نمایش کاراکتر متوسطی چون ایرج، برای سریالی که در زمان هجوم نمایش خانوادههای مرفه، قد علم کرده، یک مزیت بهحساب میآید. مزیت شباهت بیشتر به زندگی و امکان برقراری ارتباط با تعداد بیشتری از آدمهای در جامعه.
شش:
همگناه از نظر سرمایهگذاری هم حائزاهمیت است. سرمایهگذاران این مجموعه، فیلیمو و نماوا بودهاند. دو پلتفرم اینترنتی که هدف اصلیشان، توزیع فیلمها و سریالهاست. دیگر پلتفرمهای اینترنتی فضای کسبوکار هم در ابتدای کار، تنها تلاش میکنند تا متقاضی و تولیدکننده را در یک بستر مشترک بههم برسانند. بعد از مدتی، پلتفرمها درصدی از درآمدشان را به تولید خودشان اختصاص میدهند و تولید و توزیع را همزمان پیش میبرند. روند شکلگیری و رشد پلتفرمهای کسبوکار ایران و جهان همین است. نتفلیکس هم برای قدرتنمایی درکنار کانالهای توزیع، بهسراغ تولید آثار مختلف رفت. به نظر میرسد اگر روند جدید و مشکوک مجوزدهی به آثار اینترنتی، چوب لای چرخ فیلیمو و نماوا نگذارد، همگناه با میزان مخاطب بالایش و برخورداری از کیفیتی مطلوب، نقطهی عطفی برای ورود این دو پلتفرم به حوزهی تولید آثار نمایشی بهحساب میآید.
و در آخر:
پیشازاین در آرتتاکس دربارهی اشکالات ترانههای مجموعهی همگناه نوشته بودم. هنوز هم نگارنده بر درستی آن متن اصرار دارد. ترانهی قسمت پایانی، از آن منظر که متن قبلی آنها را دچار ایراد میدید، کمی بهتر است. هرچند عمق و سوز خاصی ندارد و تاحدی یک فرصتسوزی به حساب میآید. با همین نگاه، میشود ایرادهایی در خود اثر هم پیدا کرد. مثلاً کاراکتر امین هیچ شباهتی به خوانندهی پاپ ندارد. هم قصه و دیالوگهایش سادهانگارانه است و هم احسان کرمی، در اجرا به آن ضربه زده است. دیگر اینکه، میانههای سریال، ریتمش را از دست میدهد و کمی درجا میزند. از این دست ایرادها، در سریال وجود دارد. بعید میدانم هیچکدام از طرفداران سریال هم، ادعایی خلاف این را داشته باشند. بااینحال، کفهی خصوصیتهای همراهکنندهی سریال، سنگینتر است؛ و این نوشته، دربارهی همین ویژگیها بود.
نوشتهی محمدحسین گودرزی
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران