ترجمهی اختصاصی از آرتتاکس: نقد فیلم Little Women از نگاه کیت اربلاند منتقد ایندیوایر به کارگردانی گرتا گرویگ و بازی اما استون، سیرشا رونان، تیموتی شالامه، لورا درن و …
نقد فیلم Little Women / زنان کوچک | داستانی دلپذیر، قصهای لذتبخش
صد و پنجاه سال از زمان اولین چاپ کتاب زنان کوچک میگذرد و دومین فیلم گرتا گرویگ، ثابت میکند این داستان، این روزها هم حرفهای بسیاری برای گفتن دارد.
کارگردان تحسینشدهی لیدی برد هیچگاه برداشتش از داستان خواهران مارچ را سنگین و یا فلسفیتر از آن چیزی که باشد، نمیکند. به جای این، فیلم فعلی نگاهی است به زنان کوچک از لنز تکنیکهای روایت جاهطلبانه که داستان کتاب را به اشکال غیرقابلانتظاری، مدرن میکند. به واقع طرفداران کتاب (و حتا اقتباس سینمایی سال ۱۹۹۴ ساختهی جیلین آرمسترانگ) نباید از جلوههای مدرنیسم در فیلم گرویگ انزجار داشته باشند.
در کنار نقد فیلم Little Women بخوانید:
نقد فیلم The Current War / جنگ جریانها | درخششی موقت و کم نور
فیلم هر چند آکنده از سؤالاتی در رابطه با جاهطلبی، اقتصاد و جایگاه زنان در دنیا است، مشخصن توسط کسی ساخته شده که عاشق کتاب بوده و میداند مشکلات خواهران مارچ در گذر زمان به هیچ وجه کهنه نشدهاند. خلاصه بگویم، این همان زنان کوچکی است که یک قرن و نیم از نوشتنش میگذرد و روح تازهای در آن با روایتی ارژینال و کیفیتی خیرهکننده دمیده شده است.
اقتباس گرویگ بیشتر از دیدگاه دومین مارچ یعنی جو (با بازی سیرشا رونان که دوباره نشان میدهد زوج او و گرویگ تقریبن بینقص است) روایت میشود. جو نویسندهای است که زندگی سختی در نیویورک دارد و به دنبال چاپ اولین رمانش است آن هم در حالی که ناشر او میخواهد قهرمان داستانش یا در انتها ازدواج کرده و یا بمیرد. او در نهایت تصمیم میگیرد به گذشته برود و در میان خاطرات خود با خواهرانش، به هدفی که میخواهد برسد.
در کنار نقد فیلم Little Women بخوانید:
نقد فیلم The Addams Family / خانوادهی آدامز | یادم تو را فراموش!
گذر از میان زمان و مکانهای متعدد به لطف تدوین عالی، بسیار روان است و بینندهای که میخواهد دوباره فیلم را ببیند، ریزهکاریهای بسیاری پیدا خواهد کرد. پس از آن که جو از خواهرش ایمی (با بازی فلورنس پیو) میگوید که در پاریس زندگی میکند، ما هم به این شهر میرویم و او را میبینیم. یا هنگامی که جو به ملاقات با مگ (با بازی اما واتسون)، بزرگترین دختر خانواده میرود، تصویر از در خانهی کوچک او به شکل امارت نسببن بزرگ خانوادهی مارچ درمیآید و بث (با بازی الیزا اسکنلن) آخرین خواهر را میبینیم که دلش برای خواهرانش تنگ شده است. اگر جو نباشد، ایمی وجود ندارد و بدون مگ، بث هم قابل تصور نیست. در واقع همهچیز اینجا به هم مرتبط است، یا حداقل تمام دختران مارچ این گونه هستند.
داستانگویی غیرخطی گرویگ، گذشته (هفت سال پیش از آغاز فیلم) و حال را به آسانی با یکدیگر پیوند میزند. گرویگ برای هر سردرگمی در رابطه با خطوط زمانی، در دورههای مختلف از پالت رنگی متفاوت استفاده کرده و حتا آرایش موهای جو نیز تغییرات بسیاری به خود میبیند. همهی اینها در قاب کلی برای آغاز کار جو به عنوان یک نویسندهی شناخته شده قرار میگیرند؛ قابی که در عین جاهطلبی، برای جو به یک نیاز تبدیل میشود. رونان، نقش جو را در عین آن که روحیات مشابهی دارد، با پر طراوت و چابک کرده و باید بابت نگاه متفاوتش نسبت به بازی وینونا رایدر در اقتباس آرمسترانگ، هم به بازیگر و هم به کارگردان اعتبار زیادی داد. این تغییر جهت باعث خلق برخی از بهترین سکانسهای رونان شده؛ از احساسات او هنگام فروش رمانش به ناشر تا سخنرانیای که در رابطه با جاهطلبی وحشتناک و تنهایی دهشتناک ناشی از آن، ارائه میدهد.
در کنار نقد فیلم Little Women بخوانید:
نقد فیلم Gemini Man / مرد همسان | زمانی که قاتل خودت میشوی
همهی اینها، اساس محکمی میسازد برای آن که خواهر کوچکترش ایمی، در مقابل او قرار بگیرد. در حالی که جو باید با واقعیات مالی خانواده سر کند و برای تأمین امرار معاش خانواده، از خیر کارش بگذرد، ایمی بر ادامهی جاهطلبیهای هنری او پافشاری میکند. برداشت پیو از این شخصیت ابعاد بیشتری نسبت به سایر اقتباسها دارد و این به همت اجرای شگفتانگیز بازیگر و ریزهکاریهای روایی گرویگ است که برخی سکانسهای کلیدی را از دیدگاه او نشان میدهد.
در کنار نقد فیلم Little Women بخوانید:
نقد فیلم Doctor Sleep | قلم استفن کینگ فیلم را تماشایی کرده است
گرویگ در انتها بازههای زمانی مختلف را به هم گره زده و ما را به سکانس نهایی و احساسی فیلم میبرد. این سکانس برای طرفداران کتاب آشناست ولی وجههی جدیدی به خود میگیرد. فیلم به ما نشان میدهد چگونه با مخلوط شدن خاطرات و احساسات، یک داستان میتواند براساس نیاز هر شخصیت، پایانهای متفاوتی داشته باشد. به لطف این موضوع، داستان کتاب بهتر، عمیقتر و دلخراشتر شده است. البته فارغ از افقهای جدیدی که گرویگ فتح کرده، بسیاری از صحنههای کلاسیک کتاب را در فیلم نیز میبینیم. این صحنهها با کیفیت ساخت بالایشان حتا مخاطب ناآشنا را به خود جذب میکند.
در کنار نقد فیلم Little Women بخوانید:
نقد فیلم Midway | بزرگ، پر سر و صدا، طولانی و خستهکننده
زنان کوچک بینقص نیست. برخی دیالوگها چندان واضح نیستند و برخی شخصیتها به اندازهی خود خواهران، عمق کافی ندارند. ولی گرویگ میداند در قلب داستان زنان کوچک، خواهران مارچ هستند و نه شخصیتهای دیگر. در میانهی زمان پیش از پایانهای خوش و به سرانجام رسیدن خطوط داستانی (که فیلم گرویگ در عین ارائهی آنها، سؤالات جالبی نیز مطرح میکند) در فصل مربوط به جشن گرفتن کریسمس خانوادهی مارچ، میخوانیم :« در این دنیای روزمره، چه در گذشته و چه اکنون، اتفاقاتی هستند که به مانند یک داستان دلپذیر رخ میدهند و چهقدر این اتفاقات، لذتبخش هستند» زنان کوچک گرتا گرویگ هم با خصلتهای منحصر به فردش، یک داستان دلپذیر است و چهقدر این داستان، لذتبخش شده.
کیت اربلاند ، منتقد ایندیوایر
مترجم: محمد تقوی
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران