نقد فیلم لتیان | نوشتهی گلبو فیوضی، عضو حلقهی منتقدان آرتتاکس، برای فیلم «لتیان» به کارگردانی علی تیموری و با بازی امیر جدیدی، پریناز ایزدیار، سارا بهرامی، علیرضا ثانیفر، ستاره پسیانی و حسن معجونی.
دربارهی «لتیان» | پتانسیلِ نشدن
از همان سکانسهای ابتدایی در فضای جاده و دیالوگهای کوتاه و پُر رمزوراز، گمان میبری که با فیلمی در حالوهوای فیلمهای فرهادی طرف هستی. سینمایی تأثیرگذار بر دههی اخیر ایران که به سینمای فرهادی معروف است. سینمایی قصهگو که همیشه رودستی در جیب دارد و آخر بسیاری از داستانها، بی نتیجهی قطعی، آدمهاش را رها میکند در داستان؛ چیزی شاید بیشتر شبیه به زندگی. اما اینجا در فیلم «لتیان» که اسم بسیار خوبیست و بیاستفاده مانده است، ما با ترکیب پروپیمان بازیگرها و تصویربرداری خوب و قابهای درست در بیداستانی غوطهور میشویم. «لتیان» در لبهی اتفاقافتادن میایستد و هیچ صحنهی دراماتیکی در ذهن ماندگار نمیکند. از قضا که پیرنگ داستان پتانسیل خوبی در تبدیلشدن فیلم به «بازنگری تاریخی یک نسل» دارد. مردی که رها کرده و حالا پشیمان برگشته و در پی جبران است. دستوپازدن برای دوبارهداشتن چیزی که پیش از این از آن تو بوده است. اما چیزی که ما میبینیم، تلاش نوجوانانه و منفعلانهی جمعیست برای تصاحب هیچ. کاراکترها هیچ کدام به شخصیتی بهیادماندنی در ذهن تبدیل نمیشوند که حتا بعد از گذشت چند روز از تماشای فیلم یادت بیاید که فلان کاراکتر چه ویژگی منحصربهفردی داشت. یک مرد مست، یک مرد سنتی وسواسی، یک مرد عاشقپیشه و هنرمند و از آن طرف سه زن که هرکدام میتواند جای دیگری بازی یا حتا زندگی کند.
در کنار مطالعهی نقد فیلم لتیان ببینید:
تیزر فیلم «لتیان» با بازی امیر جدیدی و پریناز ایزدیار
اسم فیلم را گذاشتهاند «لتیان»، سراغ سد لتیان هم رفتهاند و صحنهای را آنجا فیلمبرداری کردهاند اما مهمترین سکانس فیلم در خانه اتفاق میافتد. این دقیقن همانجاییست که داستان لطمه میخورد. اسمها با خودشان بار میآورند و نمیشود بیدلیل رهاشان کرد. همانطور که روابط و دلیل کنش متقابل کاراکترها درنیامده است. جغرافیا و فضایی هم که میتوانست در خدمت پیشبرد داستان قرار بگیرد، بیهوده و بیاستفاده مانده است. «لتیان» میتوانست طبق چیزی که در خلاصه داستان آمده سدی باشد در روابط آدمهای این داستان و خروشی که از کنش دلیلمند شخصیتها برآید؛ اما حالا فقط یک سد است. که حتا دلتنگی و حسرت را هم نشان نمیدهد. یک نشدن صرف که از خلال تصویربرداری چند شبنشینی، برای خودش رها شده. نه غیرت شاید، یا تعصب یا هر عارضهی روانی مورد نظر در کاراکتر اصلی مرد که تازهوارد جمع است باورپذیرست، نه عمق و قدمت روابط این جمع که سالهاست با هم معاشرند.
در کنار مطالعهی نقد فیلم لتیان ببینید:
پوسترهای بازیگران «لتیان» یک هفته پیش از آغاز اکران آنلاین
از سویی دیگر، انتهای داستان، عجیبترین و بیدلیلترین انتهای ممکن است. کسی که قرار است دست به «اقدام فجیع» بزند، از اول داستان چرا هیچ نشانهای جز نشانههای رایج مردان سختگیر ندارد؟ چرا ناگهان پسری که پای تلفن برای مادرش از ناخوشی و اوضاع بد میگوید، میتواند در حد یک قاتل زنجیرهای، دیوانه و جانی شود؟ اگرچه سکانس پایانی، تأثیرگذار و انتقامجویانه از کار درآمده اما برای رسیدن به این پایان شیبی نیاز است. نمیشود ناگهان از مثل همیشه بودن و تنها با دو پلانِ اصلاح ریش زیر نور قرمز، به این باورپذیری رسید که چنین اکتی از این کاراکتر برمیآید. اگر چه که دیگران هم درست همینجا میایستند. کاراکترهای بلاتکلیفِ بیتاریخ. زن اصلی در آستانهی ازدواج با مردی که با سلیقهی شخصی و دوستانش همخوان نیست، هنوز مهر یا خشم همسر سابق را دارد و هیچ کاری نمیکند. دوست همراه زن در زندگی دهساله با همسرش ناخشنود است و دلش جای دیگر، اما هیچ کاری نمیکند. زن صاحبخانه تنهاست و با جمعهای جوانترها، خودش را در لواسان سرگرم میکند و او هم دوست دارد با مرد محبوب جمع باشد اما با آن که زبان تندتری دارد و مدام حرف میزند اما او هم هیچ کاری نمیکند. آنها در برزخی از نشدن، در نسلی در آستانهی آغاز میانسالی هستند و تنها کنشگر واقعی و چشم ناظر و منصف جمع، نوجوانی با یک دوربین عکاسی؛ که نه حرف میزند و نه وارد مناسبات آشفتهی روابط میشود. سبک و درونگرا برای خودش در حوالی این آدمها پرسه میزند، عکس میگیرد و موسیقی گوش میدهد.
نوشتهی گلبو فیوضی
Latian Review: The Potential of Nothingness
Right of the start, it feels like one of Asghar Farhadi’s movies. The kind of cinema that’s been the mainstream genre for the past decade.
Latian is a very good name but it’s pointless. You see the people and the pictures without any sense of a story. Latian feels like standing on the edge and there’s no dramatic memorable scene
The plot has the potential to be a revision of a generation. A man who left years ago and now he’s back to compensate his past mistakes and get back what was his. But what we see is a bunch of adults acting like teenagers for nothing
The last scene is vengeful yet there needs to be a proper pace. You can’t believe such act from this character just by shaving under a red light.
Latian could’ve been like it’s summary: A dam blocking the relationship between people and the creation of a reasonable act. Now it’s just something that doesn’t even show loss and regret. Just nothingness.
از مجموعه تحلیلگران عصر ارتباطات بیشتر ببینید:
آرتتاکس را در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید
کیدتاکس Kidtalks.ir | کیدتاکس رسانه تصویری کودکان و نوجوانان
تکتاکس Techtalks.ir | اولین رسانه تصویری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران