زیرنویس اختصاصی از آرتتاکس: بخش نخست گفتوگو با بن کینگزلی دربارهی گاندی، فهرست شیندلر و آیرونمن ۳
وقتی از اسکورسیزی حرف میزنیم از چه حرف میزنیم؟
بن کینگزلی : «بگذارید برایتان بگویم که مارتین اسکورسیزی بعد از دیدن یک صحنه چهطور نظرش را ابراز میکند. در بلکباکس روی مانیتور تماشایش میکند. آن داخل خیلی تاریک است، ولی بعد که تماشایش تمام میشود، اطرافش روشن میشود. برای همین دستیار او راهنماییاش میکند. از بین تعداد زیادی کابل و مسیری خطرناک به سمتم میآید، سپس روبهرویم میایستد و میگوید: میخواهی یک بار دیگر فیلم بگیریم؟ به همین سادگی. همینقدر خالص و ساده. به جای اینکه حوصلهات را با یک سری خواستههای نشدنی که بعضی کارگردانهای خودخواه بازیگر را مجبور به انجامش میکنند سر ببرد، فقط میپرسد: میخواهی دوباره فیلم بگیریم؟ من هم میگویم بله. یا اگر پاسخم نه باشد، میگوید: عالیست! ادامه بدهیم.»
از این مجموعه بیشتر ببینید: گفتوگو با رالف فاینس
دربارهی فیلم گاندی:
ریچارد اتنبرا من را به ناهار دعوت کرد. اما تصادف عجیبی که اتفاق افتاد، این بود که من پیش از آن داشتم یک بیوگرافی تصویری از مهاتما گاندی میخواندم، درست همان هفتهای که من را به خانهشان دعوت کرد. داشتم به عکسهای این مرد بزرگ نگاه میکردم که اتنبرا با من تماس گرفت و بهم پیشنهاد داد که روی بازی کردن این نقش فکر کنم. به یاد دارم که به ریچارد گفتم آقای اتنبرا… همین الان در حال خواندن بیوگرافی مهاتما گاندی هستم و او گفت: «البته که همینطور است! در معرض تصادفات بینظیری قرار میگرفت.»
به یاد دارم که دعوتم کرد تا تصاویر و فیلمهایی را که از گاندی وجود داشت ببینیم. زندگی گاندی به خوبی ثبت شده، تعداد زیادی فیلم و عکس و مستندات از آن وجود دارد چرا که شخصیت بسیار مهمیست. پنج ساعت پشت سرهم یکی از مستنداتش را که به سبک نیوزریل بود دیدم. حس کردم امکان ندارد بتوانم انجامش دهم. سینما را ترک کردم و دوباره سراغ هیچ مستندی نرفتم. اما اتنبرا غیرممکن را به ممکن تبدیل کرد.
مثل این بود که در سراشیبی بزرگترین کوه پوشیده با یخ ایستاده باشی و فکر کنی که اگر یک قدم برداری، سر میخوری
مثل این بود که در سراشیبی بزرگترین کوه پوشیده با یخ ایستاده باشی و فکر کنی که اگر یک قدم برداری، سر میخوری. ولی اتنبرا باعث شد موفق شوم. فکر میکنم همین که خیلی دوست داشتم نقش او را بازی کنم، باعث شد آن روزهای سخت و چالشبرانگیز را در هند پشتسر بگذارم.
مردم هند بسیار سخاوتمند بودند. هیچ جلوهی کامپیوتری وجود نداشت. باورتان میشود؟ در مراسم ختم واقعن چهارصدهزار نفر حضور داشتند! احساس بینظیری بود. آمادهسازی فیلم بیست سال طول کشید و بالاخره، مانند تیری که از کمان رها میشود، تیر به پرواز درآمد و باید بگویم که به نظرم درست به هدف خورد. فکر میکنم موفق شد، فیلم زیبایی از آب درآمد. این فیلم برای من، دروازهای طلایی برای ورود به صنعت سینما بود.»
از این مجموعه بیشتر ببینید: گفتوگو با کلیر فوی
دربارهی فهرست شیندلر:
بن کینگزلی : «یک داستان زیبا پشت فهرست شیندلر، یا مطابق عنوان اصلیاش کشتی شیندلر، وجود دارد. در حال کار کردن با استیون زایلیان بودم که یک فیلم زیبا به نام «در جستوجوی بابی فیشر» نوشته بود. صحنهای بود که من بین شطرنجبازهای بزرگ خاورمیانه بودم. یکی از شطرنجبازهایی که آنجا بود، یک کتاب جلد کاغذی در دستش بود. کتاب را به من داد. باید بگویم لهجهای خاص و دوستداشتنی داشت. به من گفت: دوست دارم این را بخوانی. طوری کتاب را به من داد انگار که یک شیء عتیقهی مقدس باشد! زیبا بود. کتاب را که اسمش «کشتی شیندلر» بود از او گرفتم، ورقش زدم و به شدت مسحورش شدم.
سه روز بعد، استیون زایلیان به من گفت: میخواهم این را بخوانی. و فیلمنامهی فهرست شیندلر را به کارگردانی استیون اسپیلبرگ به دستم داد! بنابراین انگار دوباره شرایط طوری مقدر شده بود که یک قدم از برنامه جلوتر باشم.
از استیون اسپیلبرگ پرسیدم که چه میخواهد و کاراکتر من قرار است نشانگر چه چیزی باشد؟ جوابم را میدانستم. او گفت وجدان و من گفتم شاهد بودن
گاهی اوقات در زندگی همینطور میشود، خیلی زیباست. یادم است که با استیون اسپیلبرگ ملاقات کردم و دربارهی احتمال بازی کردن این نقش صحبت کردیم. پیش از آن نقش سایمون ویزنتال،یک مبارز علیه نازیها را بازی کرده بودم و میدانستم که برای وارد شدن به هولوکاست و داستان، به کمال، انسانیت و انرژی زیادی احتیاج داریم. از استیون پرسیدم که چه میخواهد و کاراکتر من قرار است نشانگر چه چیزی باشد؟ جوابم را میدانستم. او گفت وجدان و من گفتم شاهد بودن. دست دادیم و کارم را شروع کردم. کلماتمان تقریبن یکی بودند.»
دربارهی آیرونمن ۳:
بن کینگزلی : «رئیس مارول، یعنی کوین فایگی، برای دیدنم به خانهام آمد و قضیه را برایم توضیح داد. بازی کردن نقش یک بازیگر به نظرم بینهایت جذاب آمد. خیلی جالب بود. این نقشم بر اساس یک سری بازیگرهایی بود که در کمپانی رویال شکسپیر میشناختم. بهترین حالت او و مهمترین نمایشش است. در کمال فروتنی باید بگویم؛ ترِوِر بازیگر معرکهایست!»