زیرنویس اختصاصی از آرتتاکس: مصاحبه پیش از اکران فیلم اسپایدرمن: دور از خانه ، با بازیگران فیلم: تام هالند، جیک جیلنهال، زندیا و جیکوب باتالون.
قسمت اول: گفتوگوی سه نفره با تام هالند، زندیا و جیکوب باتالون
من از طرفدارای پروپاقرص اسپایدرمنم و تنها چیزی که در مورد اسپایدرمنت بده اینه که خیلی طول کشید تا معرفی بشه، فکر کنم سیزده تا فیلم. اگر میتونستین اسپایدرمن رو تو یکی از فیلمهای قبلی مارول قرار بدین تا با بقیه صحبت کنه و لذت ببره چه صحنهاییه قبل از ورودت که دوست داری اسپایدرمن اونجا حضور داشته باشه؟
تام هالند: اتفاقن اسپایدرمن تو یکی از اون فیلمهای قبلی هست: آیرونمن ۲. آخر فیلم وقتی همهی رباتها دارن به مردم حمله میکنن، یه بچهای هست که ماسک آیرونمن داره. ربات ماسک آیرونمن رو به عنوان یه خطر میشناسه. بچههه دستشو بالا میبره بعد تونی استارک میآد، ربات رو منفجر میکنه و میگه «آفرین پسر» و میره. اون پیتر پارکره.
زندایا: البته این تئورییه.
تام هالند: نه، اون منم.
زندایا: میتونی تأیید کنی؟
تام هالند: کوین فایگی تأییدش کرده. البته من نیستم، پسر جان فاورو، مکسه.
پس یادتون باشه آدم دیگهای هم بوده که نقش اسپایدرمن رو داشته باشه. به «آیا میدانستید؟»ها اضافه کنین. مشخصن یکی از چیزهای بامزهای که ازت میشنویم اینه که نمیتونی رمز و رازهای فیلمها رو پیش خودت نگه داری کنجکاوم بدونم حالا که از «پایان بازی» و «جنگ بینهایت» گذشتیم، بزرگترین رازی که از زبونش کشیدین چی بود؟
زندایا: از زبونش بکشیم؟
جیکوب باتالون: واقعن نیازی نیست کاری بکنیم. خودش خود به خود لو میده.
زندایا: خیلی هیجانزدهست که در موردش حرف بزنه.
تام هالند: تصور کنین من کلی مصاحبه انجام میدم و همهی اینها رو باید پیش خودم نگه دارم. بنابراین اولین کسی که بعدش باهاش صحبت میکنم باید بگم که وای! این اتفاق قراره بیفته.
زندایا: و البته ما آدمهایی هستیم که دونستن اینجور چیزها مشکلی ایجاد نمیکنه. بالأخره متوجه میشیم دیگه.
در کنار مصاحبه با بازیگران فیلم اسپایدرمن: دور از خانه ببینید:
گفتوگوی دیدنی تام هالند و کریس همسورث
نکتهی جالب در مورد این فیلم اینه که باید چیزهایی رو از «پایان بازی» میدونستین. که ما طرفدارها خبر نداشتیم که البته باعث تأسفه که به شکل طبیعی از این اتفاقات خبردار نمیشین. چهطور بهتون گفته شد آیرونمن مرده؟
جیکوب باتالون: خب، خیلی ساده و راحت.
زندایا: به من خیلی زود گفت.
جیکوب باتالون: احساس میکنم ماجرا به ۲۰۱۶ برمیگرده.
شماها از اون زمان میدونستین؟!
تام هالند: من خیلی وقته میدونم.
زندایا: و برای همین ما هم باید بدونیم.
چهطور همچین رازی رو پیش خودتون نگه میدارین؟! چه شکلی گفت؟ همینجوری وسط مکالمه حرفشو زد؟
تام هالند: آره، گفتم چه خبر بچهها؟ آیرونمن میمیره.
زندایا: حقیقتن همین شکلی باید گفته باشه.
به نظرم اگه قراره از زبون کسی این حرف رو بشنوین، کی بهتر از تام؟
تام هالند: آره، بهترین راه برای فهمیدنشه. فکر میکنی حق داری تو سینما برای اولین بار متوجه بشی؟ نه
جیکوب باتالون: با خودت فکر میکنی اصلن چرا همچین کاری میکنه؟
تام هالند: به تو که اساماس دادم
با انیمیشن اسپایدرورس که چند ماه قبل عرضه شد و بعد این فیلم ایدهی دنیاهای موازی رو مطرح میکنه که آدمهای مختلف از دنیاهای مختلف وارد داستان بشن، آیا احتمال داره جهانهای موازی وجود داشته باشه که اسپایدرمن اندرو گارفیلد، توبی مگوایر و مال تو با هم ملاقات کنن؟ و خیلی راحت میتونین بهانه بیارین که همه از دنیاهای موازی اومدن.
جیکوب باتالون: خب، همچین چیزی رو میخوای؟
آره، شاید این سوال بهتری باشه.
جیکوب باتالون: میخوایم اینو یا نه؟ به عنوان یه طرفدار …
جواب ندادنت میتونه خودش یه نوع جواب باشه؟
تام هالند: نکتهی جالب در مورد این فیلم اینه که ما اسپایدرمن رو به اروپا میبریم و نکتهی خفن ماجرا اینه که تا به حال اسپایدرمن رو تو اروپا ندیدیم … معلومه که میخوام این فیلم ساخته بشه، خیلی خفن میشه!
با خودم گفتم داریم جواب الکی رو میشنویم.
تام هالند: واقعن عالی میشه، خیلی خیلی خفن. چیزییه که طرفداران واقعن میخوان. حالا مارول و سونی تصمیم به ساخت همچین فیلمی بگیرن. دست من نیست، دست اونهاست.
زندایا: یعنی تو نباید تصمیم بگیری؟
تام هالند: نمیتونم همینجوری پاشم بگم کوین، قراره فیلم بعدی این شکلی باشه ولی خیلی جالب میشه.
در کنار مصاحبه با بازیگران فیلم اسپایدرمن: دور از خانه ببینید:
کیانو ریوز در گفتوگو با ورایتی: عشق کمک میکند!
صحنهی خیلی قشنگی هست بین تو و جیک در مورد این صحبت میکنین که به چه کسی زنگ میزنین تا در مورد ابرقهرمانها صحبت کنین. هنوز رفقایی دارین که باهاشون تماس بگیرین و با ذوق و شوق بحث کنین؟ چون هر وقت من همچین فیلمی رو میبینم یه فهرست از اسم آدمایی رو دارم که باید بهشون بگم فیلم خوب بود یا نه
تام هالند: آره، من یه دوست دارم به اسم تام هاتن که سر هر فیلم مارول اولین نفر تو صف میایستادیم. اولین کسییه که همهچی رو براش اسپویل میکنم و تنها کسییه که از بین حلقهی دوستای خارج از دنیای فیلم میتونم همهی رازها رو بگم
چهطور میتونم یکی از اونایی بشم که همهچی رو بهشون لو میدی؟
تام هالند: باید یه ساعت خیلی شیک برام بخری.
قسمت دوم: گفتوگو با جیک جیلنهال
جیک، باز هم خوش اومدی
مرسی
مشخصن یه زمانی بود چندین سال پیش وقتی توبی سر ساخت سیبیسکوئیت مصدوم شد که به نظر میاومد قراره اسپایدرمن باشی. حرفهایی زده شد در مورد این که تو فیلم دوم بیای. کنجکاوم چهقدر در مرحلهی انتخاب بازیگر جلو رفته بودی در نقش پیتر فرو رفته بودی؟ در موردش فکر کردی یا خیلی قبلتر از این حرفا بود؟
نه، ولی وقتی بچه بودم خیلی به این فکر میکردم که نقش پیتر پارکر رو چه شکلی ایفا کنم. این ایده همیشه تو ذهنم بوده. از زمانی که دقیقن یادم نیست، پنج یا شش ساله بودم
داشتم با یکی بحث میکردم سر این که دوباره فیلم رو ببینم چون حالا که همهچیز رو در مورد میستریو میدونم فقط میخوام اجرای تو رو ببینم. آیا چیزهایی به فیلم اضافه کردی که تا دیدن فیلم برای بار دوم متوجهش نشی؟ موقع بازیگری به دیدن فیلم برای بار دوم فکر میکردی؟
آره. میستریو شخصیت خیلی جذابییه. چیزهای زیادی هست که میبینی و میگی که «اِه، این شکلی بود». همین یکی از دلایلی بود که نقش رو پذیرفتم. همیشه دوست دارم اتفاقات زیادی رو صحنه حاضر باشه و دستت رو باز میذاره کارهای بیشتری انجام بدیم بنابراین آره
جالبه چون به همین رفیقم که بیرون رفت داشتم میگفتم فکر کنم جیک به شکلی داره بازی میکنه که وقتی برای بار دوم ببینیم کل قضیه فرق بکنه که این خودش تعریف بزرگییه. همونطور که گفتی، میستریو یه شخصیت جالب و چندلایهست و اتفاقات زیادی رخ میده هزاران شخصیت در دنیای سینمایی مارول هستم که دوست دارم بره و باهاشون صحبت کنه. اگر میتونستی کاری کنی که میستریو یکی دیگه از شخصیتهای دنیای مارول رو ببینه یا رو در رو بشه، انتخابت کی بود؟
نمیگم رو در رو بشم ولی به نظرم میستریو شخصیت بسیار باهوشییه. احساس میکنم که من با رابرت داونی کار کردم و قبلن با هم فیلم بازی کردیم
که یه شاهکاره. زودیاک فوقالعادهست.
آره، فیلم خیلی خوبییه. فکر کنم تو مبارزهی ذهنی یا حتا همکاری دوست دارم تونی استارک و میستریو رو ببینم. البته دقیقتر بگم آیرونمن و میستریو. عالی میشه اگر اتفاق بیفته.
در مورد زودیاک صحبت کردی که یکی از فیلمهای موردعلاقهی عمرمه، به نظرم بهترین فیلم فینچره. تو چند تا از فیلمهای محبوبم بودی با توجه به اینکه کوچکتر هستن یا بهتر بگم، مخاطبان کمتری از فیلمهای مارول جذب میکنن. فیلمهایی مثل شبگرد و دشمن که به نظرم یه شاهکار به تمام معناست اگر میتونستی مخاطبان مارول رو برداری اون تعداد زیاد آدم که میخوان این فیلم رو ببینن و یکی از فیلمهای کوچکترت رو پیشنهاد بدی و بگی این فیلمو ببینین چون عالییه کدوم یکی رو انتخاب میکنی؟
ای بابا. نمیدونم. من خودم عاشق شبگردم خیلی دوستش دارم و فکر میکنم آره، احتمالن اون فیلم.
در کنار مصاحبه با بازیگران فیلم اسپایدرمن: دور از خانه ببینید:
دیوید فینچر و کارگردانی جزئیات
واقعن شاهکاره و این که چهطور نامزد اسکار نشدی تو ذهن من نمیگنجه. به نظرم یکی از بهترین اجراهای قرن بود
مرسی بابت قسمت دوم حرفت ولی بخش اول، خیلی مهم نیست
همیشه وقتی با هم صحبت میکردیم رفتار خوبی داشتی. فکر کنم اولین بار تو لندن سر فیلم «شاهزاده فارسی» بود و همیشه عالی بودی. مرسی بابت زحماتی که میکشی
رنگ کت و شلوارت به رنگ لباس میستریو میخوره
آره، برای تو این شکلی پوشیدم
رنگهاش نزدیکن. یه ترکیبی بین میستریو و اسپایدرمنه
قسمت سوم: گفتوگو با ساموئل ال جکسون
یه سؤال احمقانه دارم ولی باید بپرسم: صحنهای تو فیلم هست که نیک فیوری یه تیکه در رابطه با جنگ ستارگان میاندازه در نتیجه جنگ ستارگان تو دنیای مارول وجود داره تا به حال نیک فیوری به این فکر کرده که شخصیتی توی جنگ ستارگان کپی خودش هست؟
فکر کنم فکر کرده و خیلی از مقایسه شدن باهاش خوشش نمیآد.
مردم میرن سمتش و میگن «شبیه میس وینداو» هستی.
ولی شاید هم خوشش بیاد چون میس توصیههای خوبی میکنه.
اگر قراره با کسی مقایسه باشی، مقایسه با میس وینداو چیز بدی نیست
مثل نیک آدم کلهشقییه.
آره، اینو دوست دارم. میدونی یه چیزی دیوانهواره هر وقت یه فیلم بزرگ از مارول اکران میشه، برمیگردم از اول همه رو نگاه میکنم. این که چهقدر از اون صحنهی بعد از تیتراژ فیلم اول آیرونمن گذشته دیوانهواره. وقتی برای اون صحنه آوردنت چهطور ایدهش رو مطرح کردن؟ چهطور بهت توضیح دادن که این قضیه قراره تا کجا بره و چهقدر بزرگ بشه؟
اون چیزا به ذهن کسی نمیرسید. بعد از این که کمیکهای آلتیمیت رو توی یه مغازهی کمیکبوک دیدم به مدیربرنامهم زنگ زدم و ازش پرسیدم حق تصویر منو به کمیک فروخته و اون گفت که بذار ببینم چه خبره. با آدمهای مارول تماس گرفت و گفتن قراره این فیلمها رو بسازیم و امیدواریم جزئی از این پروژه باشی.
بنابراین پیشنهاد بود و ایده رو برای من توضیح دادن. گفتم خب باشه. گفتن قراره قرارداد برای نه تا فیلم امضا کنی. چون داریم فیلمهای زیادی میسازیم و دوست داریم تو خیلیهاشون حاضر باشی به خودم گفتم نه تا فیلم؟ چهقدر قراره ما رو نگه دارن؟ و بعد تو دو سال و نیم، نه تا فیلم ساختن و تقریبن تو همهشون بودم.
اگر به زمان برگردی و به سم جکسونی که سر فیلم اوله این سری چهقدر مشهور میشه، اون زمان باورت میشد؟
آره. یه لبخند بزرگ روی صورتم میبود و میخندیدم و تو هوا جفتک میزدم. خوب میشد. بعضی اوقات هیچکسی در مورد پروسهی ساخت حرفی نزد و یه وقتایی من از خودم میپرسیدم چهطور فیلمبرداری این یکی شروع شده ولی من سر صحنه نیستم.
وظیفهی من به شکلییه که یه فیلم به دیگری وصل بشه. سؤالا همیشه بودن. بعد با گذر زمان و اتفاقات دیگهای رخ دادن تا رسیدیم به کاپیتان مارول. گفتن حالا قراره تو زمان به عقب برگردیم تا بتونیم نیک فیوری و رشد شخصیتیش رو ببینیم گفتم واقعن؟ گفتن آره و قراره دو تا چشمت هم سالم باشه گفتم واقعن؟! خوبه.
در کنار مصاحبه با بازیگران فیلم اسپایدرمن: دور از خانه ببینید:
گفتوگو با جیم کری در میزگرد هالیوودریپورتر | بازیگری همان عشق است
احتمالن باید روش کاریت برای این نقش رو عوض میکردی.
یاد گرفتن در مورد این دنیای بزرگتر از کاپیتان مارول و این موضوع که چیزهای دیگهای هم هستن که ازشون خبر نداریم تا برسیم به این فیلم که یه مدتییه غیبم زده و حالا انتقامجویان گم شدن سوال اینه که شرایط جدید من چییه؟
تونی بعد از مرگش این وظیفه رو به دوش من گذاشته که به پیتر وظیفهشو یادآوری کنم چون کسییه که خود تونی انتخابش کرده بنابراین باید پیش این بچههه برم که از دستم در میره و بهش بگم تونی گفت تو اون آدمی هستی که نیاز داریم ولی من شک دارم. بپرسم که کی قراره بزرگ بشی؟ کی قراره بچهدار بشی؟ کی آروم میگیری؟ من اون عموی غرغروام.
همهمون به همچین آدمی نیاز داریم. بحث از تونی شد، داشتم در مورد صحنهی سوگواری فکر میکردم آخر «پایان بازی» که روی بالکن میآی در مورد صحنه بهتون چی گفتن؟ گفتن که این صحنهی مراسم سوگواری تونییه یا این که همهتون بیاین و قیافهتون هم ناراحت باشه؟
تا وقتی اونجا نبودیم چیزی نگفتن که قراره این سکانس این شکلی باشه. فکر میکنم اسمش رو گذاشته بودن سکانس عروسی و دیوانهوار بود چون جایی بود که بیشترین تعداد ابرقهرمانها کنار هم جمع شده بودن. اگر میتونستین اون روز پشت صحنه رو ببینین، هیجانزده میشدین نمیدونم چرا کسی با پهباد از اونجا فیلمبرداری نکرد. اما یه جورایی توضیح دادن که قضیه از چه قراره.
همینجوری گفتن که تونی مرده؟
نیاز نبود چیزی بگن.
و خوب رابرت داونی اونجا نبود.
اتفاقن بود چون اون روز یه عکس دستهجمعی گرفتیم؛ عکس بزرگ دنیای سینمایی مارول. بنابراین اون اطراف بود ولی جلوی دوربین نه و فیلمبرداری کاپیتان مارول هنوز شروع نشده بود ولی هم من و هم بری لباسها و لوازممون رو داشتیم. ما دو نفر آخری هستیم که تو اون پلان میبینین که من روی تراس میآم. خیلی خوب بود؛ لحظهی خوبییه.
یادمه اولین بار نه، دومین باری که تو سینما دیدمش وقتی اومدی مردم تشویق کردن. میدونم یه صحنهی مرگ نیک فیوری وجود داره ولی «پایان بازی» قاطعانه میگه این ابرقهرمانها میمیرن و در هر لحظه ممکنه کشته بشن دوست داری نیک فیوری صحنهی مرگ داشته باشه؟
اگر بایدییه، باشه، خیلی هم خوب.
شیوهی خاصی هست که دوست داشته باشی؟
احتمالن یه جا دیگه، خارج از جو زمین، نه این پایین. میتونم خودمون رو تو فضا تصور کنم.
آقای جکسون، همیشه که باهات مصاحبه میکنم خیلی مهربونی.
میدونی که دوستت دارم و امروز هم تیپت عالییه.
مرسی رفیق. مادربزرگم بشنوه چه میگه.
با این کت و شلوار بریتانیا رو نورانی کردی.