به مناسبت اکران فیلم اوفلیا، گفتوگوی دیزی ریدلی را دربارهی این فیلم با زیرنویس فارسی و کیفیت دلخواه ببینید:
سرت به شدت شلوغه ولی خوشحالیم که یه وقتی کنار گذاشتی و پیش ما اومدی.
خیلی خوشحالم که اینجا هستم.
ما هم همینطور. حالا بریم سراغ اوفلیا. همکارت نائومی واتس اجرات رو تحسین کرده. چیزی که گفته رو نقل قول میکنم «تو فیلم اوفلیا با بازی دیزی ریدلی، هملت یه شخصیت فرعییه». این تعریف بزرگییه.
خیلی لطف داشته؛ شاید بیش از حد. نه اینکه اون هم تعریف کرده باشه اما اجراش تو فیلم فوقالعادهست و کار باهاش خیلی خوب بود.
اما فرو رفتن در نقش یه شخصیت شیکسپیر ترسناک نبود؟
خیلی به اون شکل در موردش فکر نکردم. مشخصن این داستان متفاوته. بنابراین نمیشه ساده گفت این همون هملت شیکسپیره. ولی خیلی این احساس رو داشتم که برای اولین بار شخصیت اصلی یک فیلم هستم و درسته، این یه مقدار ترسناک بود.
ولی کارتو به نحو احسنت انجام دادی. این فیلم پر از ستارههای سینمایییه کسانی مثل کلایو اوون و همچنین جورج مککی. اما شنیدیم ستارهای که یه مقدار حضورش رو تو مؤثر بوده، تام فلتون از هری پاتره
طرفدار پروپاقرص هری پاترم و حتا فکر نکنم روحش هم از این موضوع خبر داشته باشه. البته حالا میدونه. عاشق هری پاترم. خیلی طرفدارشم. رون رو هنوز ندیدم ولی تا به حال هرمیون و هری رو دیدم و البته دراکو و نکتهی خفن این که در نقش برادرمه.
الآن که شخصیتت رو با اون کلاهگیس بلند دیدیم وقتی اولین بار دیدیش، تو ذهنت چه فکری ایجاد شد؟
احساس خوبی داشتم. نکتهی خندهدار این بود که کلاهگیس خیلی بزرگ بود ابروهام رو تراشیدم تا با مو همسان دربیاد و وقتی برش میداشتم قیافهم میشد عین یه تخممرغ! هیچ چیزی روی صورتم وجود نداشت. احساس خوب و خیلی متفاوتی داشت. کمکم کرد به حال و هوای فیلم نزدیک بشم.
میگی این بیشتر برداشتی از هملت شیکسپیره. تو نمایشنامه، اوفلیا صحنهی مرگ ماندگاری داره که تو فیلم خیلی دلخراشه
آره، ما صحنهی گلها رو هم داشتیم که خیلی احساسی بود و بعد یه بخشی تو تریلر هست که من داخل آب فرو میرم دماغگیر داشتم اما سفت نبودن و خوب کیپ نمیشدن. به یه تخته وصلم کرده بودن. دوستم فلورا که کلاهگیسم رو درست میکنه گفت اگر گیر کنم، باید کلاهگیس رو بکشه چون تو آب فرو میرفت در نتیجه تو پلان آب نفسم گرفته بود باید نفسم رو حبس میکردم و آب وارد سینوسهام شد.
مثل شکنجه میمونه.
آره، واقعن بد بود.
البته برای اوفلیا هیجانزده هستیم. ولی وقتی اینجا هستی باید در مورد جنگ ستارگان هم ازت بپرسیم فقط ۱۷۷ روز مونده (ولی چه اهمیتی داره؟) تا دنیا «خیزش اسکایواکر» رو به چشش ببینه کری راسل گفت که با خوندن فیلمنامه، گریه کرد. واکنش تو به فیلمنامه چی بود؟
نکتهی فوقالعاده این بود که دستاندرکاران تو هر سه فیلم حضور داشتن و کارمون خیلی احساسی بود. صحنههایی داشتیم که روی همه تأثیرگذار بود. خیلی مواقع، دستاندرکاران دارن کارشون رو انجام میدن. بنابراین شاید اینقدر احساسی نباشه براشون و بیشتر کارشون فنییه اما خیلی از بخشها تکاندهنده بودن و روی من به شدت اثرگذار بود.
اینارو میگی بعد باید این همه روز صبر کنیم برای اکران فیلم؟ جان بویگا از تو، خودش و اسکار آیزاک عکسی پخش کرد. روزهای آخر فیلمبرداری چه احساسی داشتین؟
اول از همه جان فیلمبرداریش رو تموم کرد و به شکل هیستریکی گریه میکردم. بعد فیلمبرداری من تموم شد. تهش یه سخنرانی انجام دادم ولی هیچی یادم نیست. هی به حالت گریه میگفتم: ببخشید، ببخشید. همه اونجا بودن و خجالتآور بود و البته احتمالن سخنرانی ضبط شده ولی هیچی یادم نیست. واقعن برای دیدنش هیجانزدهم.
هنوز نسخهی نهایی رو ندیدی؟
نه، جیجی چند قسمت بهم نشون داده که هیجانم رو خیلی بالا برد. بعد تریلر رو دیدیم. چند قسمت هم اون موقع دیدم. نمیدونم به خاطر اینه که تجربهی بیشتری دارم یا چی، همیشه دیدن اجرای خودت سخته اما این دفعه احساس میکنم هیچوقت تا این حد هیجانزده نبودم.
قسمت نهم، جمعبندی دنیای جنگ ستارگان تا الآنه. اما فکر میکنی بعد از این نسخه شاهد حضور ری در فیلمهای آینده خواهیم بود؟
حدس خودتون چییه؟ ولی میگم که پایان فوقالعادهای برای این داستانه. جیجی و کریس که فیلم رو نوشتن کار فوقالعادهای تو جمع کردن داستان انجام دادن. ارجاعات زیادی به هر نه فیلم هست اما خودش هم هویت مجزایی داره. بنابراین فکر میکنم همه در نهایت راضی خواهند بود.