آرتتاکس تقدیم میکند: مؤلفههای سینمایی جیم جارموش به روایت بهتاش صناعیها در استودیو آرتتاکس
جیم جارموش در کنار افرادی چون هال هارتلی، از شاخصترین فیلمسازان مستقل سینماست. او سالهاست که در برابر نظام استودیویی حاکم بر سینمای آمریکا ایستادگی میکند. در سینمای اروپا و ایران نمیتوان به ارزش کار جارموش پی برد، زیرا جو غالب سینما شامل همین سبک میشود. اما به دلیل ایستادگی، او در بسیاری از فستیوالهای معتبر دنیا در دهههای اخیر به جایگاه ویژهای نائل گشته.
شکلگیری جهانبینی جارموش
جارموش از یک خانوادهی مهاجر در آمریکا متولد شده است. پدر او تاجر و مادر آلمانی او، منتقد فیلم است. با وجود آنکه او زادهی آمریکاست، همواره خود را یک مهاجر در نظر میگیرد و در آثارش سعی کرده از دید مهاجران به جامعه نگاه کند. بیشتر شخصیتها در فیلمهایش افراد خارجی یا چشمبادامیها یا سیهپوستان و… هستند که به آمریکا مهاجرت کردهاند. اگر بخواهیم ژانر فیلمهای او را تعیین کنیم، باید بگوییم سبک کارهایش مینیمالیستی است و در عین حال نوع خاصی از ابزوردیسم را در آثارش استفاده میکند. فیلمهای جارموش سادهگرایی را در دستور کار قرار داده و در آنها از کمترین المانها در فرم و محتوا استفاده میکند. او از مینیمالیستهای متقدمش در سینما الهام میگیرد.
دورانی که او به عنوان دانشجوی سینما در فرانسه تحصیل میکرد با سینمای افرادی چون برسون، اوزو و ساموئل فولر آشنا شد و از آنها تأثیر گرفت. در سنی که او میتوانست آثار سینمای آمریکا را ببیند، بیشتر جذب سینمای اروپا میشود. جارموش با دیدن فیلمها در سینما تِک پاریس به نگاهش خط میدهد که ثمرهاش را میتوان در کارهایش مشاهده کرد. جارموش در اوایل دههی ۸۰ هنگام بازگشت به آمریکا سعی میکند همین سبک را ادامه دهد و گرفتار فیلمهای جریان اصلی هالیوود نشود. هنگامیکه به اولین فیلم جارموش، «تعطیلات دائمی»، نگاه کنیم، متوجه ظهور فیلمسازی میشویم که ضد جریان حاکم بر سینما کار میکند. او این فیلم را با کمک مدرسهی فیلمسازی نیویورک که ،در آن تحصیل میکرد و نیکُلاس رِی که دستیارش بوده، میسازد. این فیلم پس از سالها، اکران و به جشنوارههای جهانی ارسال میشود.
فیلمنامهنویسی به سبک خاص جارموش
او این سبک را در دومین اثرش ادامه میدهد و سعی میکند این آن را در آثارش ثبت کند. مینیمالیستی بودن آثار جارموش حتا در متن و داستان نیز آشکار است: او به سراغ قصههای پیچیده نمیرود. طبق گفتهی جارموش او ابتدا شخصیتها را پیدا میکند و سپس بر مبنای کارکترهای خلق شده جهانی را شکل میدهد و اجازه میدهد که در آن جهان شخصیتها زندگی کنند. او بر خلاف شیوهی معمول از خط داستانی به سیناپس نمیرسد تا شخصیتها را خلق کند و به جزئیات پر و بال ببخشد. بلکه در ذهنش ابتدا جزئیات و شخصیتها شکل میگیرند.
بررسی کارگردانی | انتقال اطلاعات با کمترین حرکت
حرکت دوربین در فیلمهای جارموش نیز بسیار ساده است، به طور مثال دوربین رو دست در آثارش دیده نمیشود. اعتقاد جارموش این است که دوربین نباید حضور مستبدانه داشته باشد و او این خودنمایی را از کارهایش حذف میکند. او سعی بر آن دارد تا مخاطبن فیلمهایش، بدون واسطه با شخصیتها مواجه شوند و اتمسفر و دنیای فیلم را کشف کنند. معروفترین پلانهایی که میتوان در آثار جارموش یافت آن است که کاراکتر را در حال حرکت در پیادهرو میبینیم. در اکثر این پلانها میبینیم که کاراکتر از جلوی مغازهها و خانههایی که در بکگراند هستند، عبور میکند. این صحنهها کارکردشان آن است که بیننده را همراه با شخصیت اصلی، به سمت حادثهی مرکزی فیلم هل بدهد و آنان را با موقعیت روبهرو کند.
این گونه پلانها را در فیلمهای «عجیبتر از بهشت»، «قطار اسرارآمیز» و سایر آثارش میبینیم، چراکه این پلانها مورد علاقهی جارموش هستند. به جز سکانس دزدی فیلم «قطار اسرارآمیز» که به خاطر حفظ میزانسن مجبور است بین دو ماشین دوربین حرکت افقی داشته باشد، دیگر شاهد این حرکتها نیستیم. جارموش بیشتر از پَن (حرکت افقی دوربین در محور ثابت) و تیلت (حرکت عمودی در محور ثابت) استفاده میکند. او نمیخواهد که دوربین تحت هیچ شرایطی خود را به رخ بکشد و علاقه دارد تا مخاطب بیواسطه با کاراکترها آشنا شود. این شیوهی دکوپاژ و قرارگیری دوربین عمومن در فیلمهای مینیمالیستی بیشتر بروز پیدا میکند.
چفت و بست محکم در فرم و محتوا
شما این شیوه را در سینمای دیگر فیلمسازان مینیمالیستی مانند برسون و کیارستمی میبینیم. به همین دلیل است که جارموش و کیارستمی به سینمای یکدیگر علاقهمندند و از مؤلفههای یکسانی در کارهایشان استفاده میکنند. افرادی مانند جارموش دنیای مربوط به خودشان را خلق میکنند. دنیایی که منحصر بهفرد است و مشابه آن را در سینمای دنیا بسیار کم میبینیم. این موفقیتها حاصل ترکیب درست فرم و محتوا است. در مورد محتوای آثار جارموش میشود کاراکترهایی را بررسی کرد که در زندگی بسیار تنها هستند و توانایی برقراری ارتباط با دیگران را به شکل درست ندارند. شخصیتها اکثر اوقات در زندگی بیهدف و سرگردانند، مانند توریستها زندگی میکنند و هر لحظه ممکن است با جرقهای از سویی به سوی دیگر بروند.
مسیری که جارموش برای فیلمهایش تعریف میکند باعث میشود که یکتا و یگانه باشد. حرفهایی که پشت فیلمهایش وجود دارد باعث میشود که یکی از منتقدترین فیلمسازان سینمای آمریکا باشد. او به طور کاملن مشهود در آثارش نسبت به ملیگراهای آمریکایی و نژادپرستی گارد میگیرد. او خود را در زاویهی دید یک مهاجر قرار میدهد تا بتواند نقاط قوت و ضعف را بهتر ببیند و به اتفاقات پیرامون بیطرفتر قضاوت و نگاه کند.
با این رویکرد جارموش میتواند به لایههای پنهانی و جامعهشناسی، نگاه درستتری داشته باشد. نمونهی شاخص این کار «قطار اسرارآمیز» است که داستان با یک زوج ژاپنی شروع میشود. این زوج تازه به آمریکا آمدهاند و شیفتهی الویس پریسلی هستند. آنها به ممفیس، شهر الویس، آمده تا بتوانند استودیوی ضبظ و موزهی او را ببینند. در سایر اپیزودهای این فیلمن با شخصیتهای آمریکایی روبهرو هستیم که در زندگی و هدفشان دچار مشکلاند. این کنتراستها در داستان به خوبی از آب در میآیند و تعداد کمی از فیلمسازان را در سینمای آمریکا میبینیم که بدین گونه جامعه را زیر ذرهبین قرار دهند و آنرا به نقد بکشند.