نقد فیلم پاپیون ، نسخهی بازسازیشده به کارگردانی مایکل نوئر با حضور رامی مالیک و چارلی هونام، در استودیو آرتتاکس با آریان گلصورت
شکست دوباره در بازسازی آثار کلاسیک
میخواهیم به نقد فیلم پاپیون ، ساختهی سال ۲۰۱۷، بپردازیم. هنگامیکه اسم پاپیون میآید، افرادی که با سینما آشنایی مختصری دارند، به یاد نسخهی دههی هفتاد این فیلم با بازی استیو مککویین میافتند که در واقع اثری بسیار خاطرهانگیز محسوب میشود. حال اینکه چه لزومی احساس شده تا یک شاهکار کلاسیک بازسازی شود، مشخص نیست. زیرا این فیلم جدید تقریبن در همهی زمینهها شکست خورد: فروش کم، عدم استقبال منتقدین، بیتوجهی به آن در فصل جوایز و بهطور کلی نتوانست هیچ ارزش افزودهای را به شاهکار آقای فرانکلین جی.شافنر، با بازی استیو مککویین و داستین هافمن، اضافه کند.
در کنار نقد فیلم پاپیون ببینید:
نقد فیلم دلهدزدها | دزدهای مسئولیتپذیر
انواع بازسازی در سینما
عمومن بازسازیها در دستههای مختلفی قرار میگیرند که میتوان ضرورت برخی از آنها را درک کنیم. گاهی یک اثر غیر انگلیسی زبان بازسازی میشود: مانند The Departed آقای اسکورسیزی که از یک اثر آسیای شرقی به نام «روابط جهنمی» اقتباس شده و یا فیلم «بیخوابی» کریستوفر نولان که اقتباسی از اثری نروژی بود. سینما آمریکا این کار را بهدلیل امکان ساخت آن آثار با امکانات بهتر و با زبان انگلیسی که افراد بیشتری میتوانند ارتباط بگیرند، عرضه میکند.
در این میان جنبههای اقتصادی مهم بوده و بههمین دلیل کارگردانان بزرگ سینما سراغ بازسازی آثار نهچندان مشهور غیرانگلیسی زبان میروند. دیزنی نیز در این چند سال دست به بازسازی انیمیشنهای قدیمیاش بهصورت لایو-اکشن زده که برای مقاصد تجاری، ساخت دوبارهی آنها قابل درک است. در زمینهی ساخت فیلمهای اقتباسی از رمانهای مشهور، نمیتوان لفظ بازسازی را به کار برد چراکه گویی هرکدامشان اقتباسی جداگانه از آن رمان هستند. مانند آثاری که براساس رمانهای «غرور و تعصب»، «جنگ و صلح» و «عصر معصومیت» ساخته شدهاند و هرکدام سعی کرده از زوایای مختلفی به این داستانها نگاه کنند که گاهی موفق و گاهی ناموفق بوده اند.
بازی در زمین از پیش باخته!
معمولن بازسازی فیلمهای قدیمی با شکست مواجه میشود و بهطرز قابلتوجهی هالیوود همچنان چنین کاری را انجام میدهد. پاپیون آخرین نمونهی بازسازی فاجعهبار است درحالیکه سال گذشته شاهد ساخت «بن-هور»، «سگهای پوشالی» و «هفت دلاور» بودیم که همگی ناموفق بودهاند.
در شروع فیلم متوجه میشویم که خبری از جادوی نسخهی کلاسیک اثر نیست. بافت تصویر و سبک کارگردانی نسخهی کلاسیک جایش را به اثری کلیشهای و منطبق بر فرمولها داده است. نکتهی دیگری که میتوان به آن اشاره کرد، تیم بازیگران است: در نسخهی کلاسیک شاهد دو بازیگر فوقالعاده طرف بودیم. داستین هافمن که بهترین بازی عمر خود را به نمایش گذاشت و استیو مککویین که بعید است کسی با استایل و شکلوشمایل او در سینما ظهور کند. در اینجا رامی مالک بهجای داستین هافمن و چارلی هونام بهجای استیو مککویین بههیچ عنوان قادر به تکرار آن زوج نیستند.
در کنار نقد فیلم پاپیون ببینید:
نقد سریال عشق، مرگ و رباتها | سرمایهگذاری روی ایدههای بکر
شروع و پایانی بیهوده و مضحک
جدا از بحثهای فنی، تکنیکی و کارگردانی، موسیقی فوقالعادهی جری گلد اسمیت به ماندگار شدن نسخهی کلاسیکی پاپیون کمک کرد که در نسخهی بازسازی بهظرز مضحکی خبری از آن نیست و موسیقی بهکار رفته در این اثر فاصلهی بسیار بعیدی با آن دارد. در مورد دقایق این فیلم میتوان صحبت کرد و به نتیجهای ثابت رسید که این بازسازی بیهوده بوده است.
تنها با مقایسهی سکانس پایانی این دو فیلم متوجه تفاوت سطح این دو اثر میشوید. در نسخهی دهه هفتادی شاهد پایانی فوقالعاده و بهیادماندنی هستیم. از انتخاب زاویهی دوربین تا موزیک و حتی نگاه بازیگران به هم، همگی در خدمت به انسجام ساختار، به سرانجام رساندن داستان و مضمون فیلم قرار میگیرد. بهطور مثال دیالوگ معروف استیو مککویین (به اون حرومزادهها بگو که من هنوز زندهام) که با آن فیلم به پایان میرسد، بسیار فوقالعاده است. اما همین پایان در نسخهی بازسازیشده بدین صورت نیست و نحوهی فرار هانری شاریر (شخصیت پاپیون) بهشدت تو ذوق میزند.
از طرفی در شروع نسخهی کلاسیک شاهد چهگونگی به زندان افتادن شاریر نیستیم و بلافاصله درون درام قرار میگرفتیم اما در نسخهی جدید، طبق فرمول آشنای آثار هالیوودی، مقدمهچینی بیهودهای میبینیم که هیچ خبری از تأثیر، احساس و کیفیت فوقالعاده ماندگار پاپیون دهه هفتاد نیست.
1 دیدگاه