زیرنویس اختصاصی از آرتتاکس: در قسمت نخست این ورکشاپ دربارهی این حرف خواهیم زد: سختی ماجرا در نوشتن نیست. سختی واقعی، نشستن برای نوشتن است
چارلز بوکفسکی در این مورد که نویسنده چه چیزی باید داشته باشد، شعری سروده است:
«اگر از درونتان نشکفد
با وجود هر چیزی
انجامش ندهید
اگر بیتوجه به قلبتان، ذهنتان و دهانتان و دلتان نیامد
انجامش ندهید
اگر باید چندین ساعت پشت مانیتور خیره باشید
یا روی ماشین تایپتان خم شده باشید
در تلاش برای پیدا کردن واژگان
انجامش ندهید
اگر فکر کردن دربارهش کار سختی است
انجامش ندهید
اگر به مانند یک موشک از روحتان به پرواز درنیامد
اگر ثابت ماندن منجر به دیوانگی، خودکشی یا قتل میشود
انجامش ندهید
وقتی واقعن زمانش رسیده باشد
اگر انتخاب شده باشید
خودش انجام میشود
و باز هم مرتب انجام میشود
تا وقتی که بمیرید
یا آن در شما بمیرد
هیچ راه دیگری نیست
و هیچوقت نبوده»
البته این شعر زیبای او در باقی شغلهای خلاقانه از جمله کارگردانی، آهنگسازی، نقاشی و حتی ورزش صدق میکند و دیدگاه رمانتیکی نسبت به تلاشهای یک فرد برای خلق یک اثر دارد، اما با این وجود از پایه و به شدت در اشتباه است. تاریخ پر از خالقان نابغهای است که خود به خود از درونشان نشکفتند. برخی از نویسندگان ماهر در عصر کنونی را درنظر بگیرید. از آرون سورکین که اعتراف کرده به طور دائم با سد نویسنده دست و پنجه نرم میکند تا جورج آر آر مارتین که به نظر نمیتواند نوشتن کتاب جدیدش را تمام کند و همینطور تارنتینو که در مورد سختیهای زل زدن به یک کاغذ خالی صحبت کرده است. درحالیکه فیلم جدیدش باید روی همین کاغذها شکل بگیرد. در نهایت میتوان به رابرت مککی، نویسندهی کتاب «داستان، سبک و اصول فیلمنامهنویسی» که خودش را بزرگترین تعللکنندهی دنیا مینامد.
برای ذهنهای خلاق هرچه بیشتر در مورد هدف خلاقهی خود هیجانزدهتر باشند، پروژه بزرگتر و رسیدن به آرزوها مهمتر میشوند. به همین دلیل سختتر میتوان نشست و انجامش داد. تلهای که بسیاری از نویسندگان داخلش میافتند، به طور معمول خودش را به شکل زل زدن به صفحهی خالی نشان میدهد. دلیلش آن نیست که نمیخواهند بنویسند یا نمیتوانند جزییات را روی صفحه پیاده کنند، بلکه تنها ایدهی خوبی ندارند که این اصلا موقعیت موقعیت خوبی نیست.
“آیا نویسندهای هستید که نمینویسد، نقاشی که نقاشی نمیکند، یا کارگزاری که ریسک نمیکند؟ پس قربانی مقاومت شدهاید.”
استیون پرسفیلد میگوید: «رازی هست که نویسندگان واقعی میدانند و کسانی که وانمود میکنند از آن بیخبرند: بخش سخت قضیه نوشتن نیست. سختی واقعی، نشستن برای نوشتن است.» و او نیرویی را که ما را از نشستن بازمیدارد، مقاومت مینامد. پرسفیلد بیان میکند: «مقاومت مانعی است بین زندگی واقعیمان و زندگیای که در ذهنمان داریم. بین ما و رؤیاهامان برای اینکه به کسی که میخواهیم تبدیل شویم و آنچه دلمان میخواهد خلق کنیم. آیا نویسندهای هستید که نمینویسد، نقاشی که نقاشی نمیکند، یا کارگزاری که ریسک نمیکند؟ پس قربانی مقاومت شدهاید.» او ادامه میدهد: «مقاومت را باید جدی گرفت و وجودی شیطانی است که بسیاری از آن شکست خوردهاند. رؤیاها نابود شدند فقط به خاطر این که کسی تسلیم شد یا جرات شروع نداشت.»
برای همین ضروری است که مقاومت را بشناسیم و بتوانیم آن را شکست بدهیم. پرسفیلد توصیف زیبایی از مقاومت بیان میکند. به گفتهی او، مقاومت نامرئی و درونی است. ممکن است فکر کنید که دوستان، شغل، حیوانات خانگی یا اینترنت ما را از نوشتن باز میدارند اما این موضوع حقیقت ندارد. نیروی مقاومتی که ما را از سر و کله زدن با این چیزها وامیدارد و باعث تعلل در کارمان میشود، از سوی خودمان است. مقاومت، دشمنی خودساخته از نفس خود است که عموما به شکل تعلل دیده میشود. چون از دید منطقی راحتترین کار ممکن گفتن جملاتی مانند « شروع میکنم، اما از فردا! » است. البته هدف مقاومت این است که همین حرف را تا دم مرگ تکرار کنید. برخی از دیگر نشانههای مقاومت، مصرف الکل و خوردن غذاهای چرب، شکر، نمک یا شکلات است.
“آیا میدانید که مشل اصلیتان چیست؟ پاسخ یک کلمه دارد: ننوشتن!”
پرسفیلد میگوید: « این کارها همیشه نشانهی مقاومت نیستند اما اگر بعد از اینها احساس توخالیبودن و نارضایتی داشته باشید، احتمالن مقاومت دارید.» شما به شکل ناخودآگاه میدانید که اهداف بلندمدتتان را با لذتهای مقطعی جابهجا کردهاید و مقاومت بر شما غلبه کرده است. آیا میدانید که مشل اصلیتان چیست؟ پاسخ یک کلمه دارد: ننوشتن! شما یک استعداد خدادادی دارید و در آن ماهر هستید ولی همهی آنرا دور میریزید. مقاومت با خلق شدن درام در زندگیتان خودی نشان میدهد و شما خود را بیگناه میپندارید. زمانتان را به انتقاد از دیگران سپری میکنید و زندگیتان تبدیل به یک برنامه سوپ اپرا میشود. یا با منطق از کار دوری میکنید در حالی که اصلن شروع نکردهاید. یک هنرمند کارگر این رفتار را در زندگیاش نمیپذیرد چون مانع کار کردن اوست.
الخاندرو ایناریتو و مایکل مان دربارهی ریشههای تاریخی فیلم «از گور برخاسته» میگویند
قسمت اول | قسمت دوم | قسمت سوم
مقاومت میتواند کمکتان کند و شما را به سمت سرنوشتتان ببرد و وقتی از شروع یک کار خلاقانه میترسید، مقاومت را ببینید. این ترس بدان معناست که باید کاری را انجام دهید. کاری که عمیقا عاشقش هستید. اگر عاشق پروژهای نیستید که شما را وحشتزده میکند، هیچچیزی احساس نمیکنید و هر قدر احساس رضایت بیشتری احساس کنید، بههنگام تمام کردنش احساس رضایت بیشتری خواهید داشت. مقاومت همیشه شما را به هدف واقعیتان جذب میکند.