زیرنویس اختصاصی از آرتتاکس: در نخستین قسمت از «به روایت سازندگان» و به بهانهی دهسالگی فیلم up ، پیت داکتر از چهگونگی ساخت این فیلم میگوید
فیلم up : خانهای پر از بادکنک و پیرمردی غرغرو
ایدهی فیلم از زمان کارگردانی کمپانی هیولاها در ذهنم بود. آخر هر روز زیر میز میرفتم و مثل یک توپ در خودم جمع میشدم و همیشه خیالپردازی میکردم که پرواز کنم. پس ایدهی فیلم up با به پرواز در آمدن خانهای با کلی بادکنک در کنار جذابیت و لذتی که برای شخصیتمان، پیرمردی غرغرو تصور کرده بودم شکل گرفت.
و بعد از خودمان پرسیدیم چرا میخواهد پرواز کند؟ کجا میخواهد برود که نمیتواند با سوار شدن روی قطار به آنجا برسد؟ و این منجر شد به این که داستان حول قسم خوردن به همسرش برای محقق کردن آرزوهایشان، دلیلی برای سفرش باشد.
ایدهی فیلم از زمان کارگردانی کمپانی هیولاها در ذهنم بود. آخر هر روز زیر میز میرفتم و مثل یک توپ در خودم جمع میشدم و همیشه خیالپردازی میکردم که پرواز کنم
رد و بدل کردن مشت در غیرمنتظرهترین موقعیتها!
آن سکانس تمامن دیالوگ داشت. صحنههای کوتاه متعددی نوشتیم. در اولین نسخهی فیلمنامه، شخصیتها با جنگیدن ضد همدیگر آشنا میشدند. کارل میخواهد یک پرنده را گیر بیندازد و الی برای دفاع کردن از آن پرنده، به او مشت میزند و حالا کارل پی انتقام میرود. بنابراین تبدیل شد به رد و بدل کردن مشت در غیرمنتظرهترین موقعیتها.
فکر میکنم موقعیتی خندهدار بود ولی هنگامی که به مخاطبان نشان دادیم، واکنش خوبی نداشتند. یکی از نویسندهها نزدم آمد و گفت به نظرم این صحنه بدون دیالوگ بهتر جواب میدهد. جواب دادم که نه، فکر کنم اشتباه میکنی اما در نهایت متقاعدم کرد.
مرگ غمانگیز فیلمهای صامت
نظریهی من در مورد این تصمیم این بود که من با دیدن فیلمهایی که پدر و مادر از بچگیهام گرفتند بزرگ شدم و چیزی در مورد حذف کردن عناصر هست که تصویر را احساسیتر میکند. نبود یک عنصر باعث میشود مخاطبان درگیر شوند و شاید برای همین، فیلمسازهای قدیمی مرگ فیلمهای صامت را غمانگیز میدانستند.
لحظهای در آن مونتاژ هست که الی در مطب دکتر حضور دارد و این موضوع القا میشود که او و کارل نمیتوانند بچهدار شوند. همین صحنه هنگام تولید فیلم عدهای رو به شک انداخت، بنابراین آن قسمت را حذف کردیم. اما نکتهی عجیب این بود که نه تنها در آن صحنه، احساساتمان به اندازهی قبل نبود بلکه مقداری از حس خود فیلم هم از بین رفت. نمیتوانم در این مورد توضیح بدهم جز این که بگویم برای این دو، لحظهای تاریک و اسفناک است که رابطهشان را واقعیتر میکند.
اشک ریختن مخاطبان در سالن سینما
اندوه و درد ناشی از چنین موقعیتی، شخصیتها را به هم نزدیکتر میکند و باعث میشود شما با آنها بیشتر همدردی کنید. وقتی برای اولین بار فیلم را پخش کردیم، گوشهای نشسته بودم و دائمن مخاطبان را میپاییدم. در حالی که فقط هفت دقیقه و ده ثانیه از فیلم گذشته بود، مردم کاملن در فیلم غرق شدند و اشکهایشان را پاک میکردند. قلق کار دستمان آمد.
موقع شروع ساخت این فیلمها همیشه میخواهیم یک اثر مفرح و سرگرمکننده بسازیم و خودش تا حدی احساسی و عاطفی باشد اما بعضی اوقات اتفاقی در زندگی مردم رخ میدهد که کاملن غیرمنتظره است. این فقط یک مشت پیکسل روی نمایشگر است و هیچ کدام وجود خارجی ندارند. چیزی که در مورد درست کردن فیلمهای انیمشین دوست دارم این است که میتوانیم کاری کنیم مخاطب عمیقن با این شخصیتها ارتباط برقرار کند انگاری که آدمهای واقعیاند.
انیمیشن: تمرین زندگی برای مردم
آثاری مانند فیلم up به نوعی برای بسیاری از مردم تمرین زندگی محسوب میشوند. وقتی بچهها با وسایل خانه یا ماشینها بازی میکنند، دارند خودشان را در یک قالب دیگر قرار میدهند و امتحانش میکنند. فکر میکنم فیلمها هم تا حدی این شکلیاند؛ راهی برای فهم دنیا. و این کاری است که تلاش میکنیم با انیمیشن انجام بدیم. همهی بینظمیهای دنیا را برداریم و کاری کنیم که درکشان سادهتر و واضحتر شود.