جنگ جهانی دوم چندین بار به تصویر کشیده شده اما یک فیلم و به طور دقیقتر یک صحنه از دید مورخان و بازماندگان این حادثه، دقیقترین نمایش از جنگ در تاریخ سینما نامیده شده است. در این ویدیو نگاهی عمیق به صحنهی هجوم نیروهای متحدین به ساحل اوماها در فیلم نجات سرباز رایان داریم.
دربارهی نبرد تاریخی «نرماندی»
در ششم ژوئن سال ۱۹۴۴ صد و پنجاه و شش هزار سرباز بریتانیایی، آمریکایی و کانادایی بر سواحل نورماندی در شمال فرانسه که آلمانیها آن جا موضع دفاعی بسیار محکمی چیده بودند، پیاده شدند. روز دی یکی از بزرگترین حملههایی آبی-زمینی در تاریخ بشر است. در هجوم اولیه، تقریبن چهار هزار سرباز متحدین کشته شدند اما این نبرد، آغازی بود برای پایان یافتن جنگ در اروپا. در یک هفته، متحدین ساحل را تسخیر کردند، دو ماه بعد، شمال فرانسه از دست نیروهای متفقین آزاد شد و بهار سال بعد، آلمانها شکست خوردند.
فهرست شیندلر یکی از برجستهترین آثار کارنامهی استیون اسپیلبرگ محسوب میشود. مصاحبهی بن کینگزلی را در مورد فهرست شیندلر و سایر نقشهای ماندگارش ببینید.
به تصویر کشیدن وحشت میدان جنگ برای ادای دین به سربازان
پنجاه سال بعد فیلمنامهنویس معروف رابرت رودت در حال مطالعه روی آزادسازی غرب اروپا بود و داستانی نظرش را جلب کرد. سربازی که تمام برادرانش در بازهی زمانی یک هفته کشته شدند، از میدان جنگ نجات یافت تا بتواند از خانوادهاش پشتیبانی کند. این قانون پس از مرگ پنج برادر سالیوان در جنوب اقیانوس آرام در اوایل جنگ ثبت شد.
رودت ایدهاش را برای مایک گوردون، تهیهکننده مطرح کرد و استیون اسپیلبرگ پس از خواندن فیلمنامه، تصمیم گرفت بر روی صندلی کارگردانی بنشیند. او که پسر یک کهنهسرباز از آن جنگ است، همیشه به آن دوران علاقه داشته. فیلمهای جنگی که اسپیلبرگ به هنگام جوانی دیده بود، تأثیر بسیاری بر روی او گذاشته بودند و این موضوع در آثار اولیهاش دیده میشود.
اسپیلبرگ میدانست برای ادای احترام به سربازان آن نبرد، باید نه یک صحنهی صاحب سبک هالیوودی بلکه وحشت میدان جنگ را به تصویر بکشد. از لنز او، لرزش دست و دریازدگی نشانهی ضعف نیستند بلکه انسانیت را نشان میدهند.
پیشتولید سکانس نبرد «نرماندی»
در فیلمی پر از صحنههای نبرد، چالشبرانگیزترین فیلمبرداری برای اولین سکانس بود: حمله به ساحل اوماها که در آن هزاران بازیگر در نقش سربازان متحدین در میان انفجارها و بدلکاریهای خطرناک راه خود را پیدا میکردند. پروسهی پیشتولید اهمیت بسیاری داشت.
ساحل نورماندی واقعی مکانی تاریخی و محافظت شده است و محدودیتهای فیلمبرداری بسیاری دارد. اما تام ساندرز، طراح تولید، پس از هفتهها تحقیق توانست ساحلی را بیابد که میتوانست حال و هوای شنهای طلایی و صخرههای ساحل اوماها را تداعی کند.
چالش تیم طراحی لباس: تولید سههزار یونیفورم!
فیلمبرداری سکانس ۱۵ روز طول کشید و ۱۵۰۰ نفر سر صحنه حاضر بودند. از جمله هزاران سرباز ایرلندی که برای نقشآفرینی سربازان استخدام شده بودند. با توجه به این که یونیفورمهای زیادی از جنگ جهانی دوم نمانده، جوآنا جانستون و تیم طراحی لباس باید سه هزار یونیفورم مطابق با واقعیت تهیه میکردند. او همچنین شرکتی یافت که چکمههای سربازان را تولید میکرد و دو هزار چکمه سفارش داد.
جوآنا جانستون در این مورد توضیح میدهد:
«به شکل احمقانهای فکر کردم کار آسونییه که فقط قراره همهی این یونیفورمها رو جمع کنم و موقع شروع کار فهمیدم دیگه وجود ندارن.»
در کنار تحلیل سکانس نبرد نرماندی در فیلم نجات سرباز رایان ببینید:
هشت راز کارگردانی کریستوفر نولان
اتحاد بازیگران مانند یک گردان
حین هجوم به ساحل، بازیگران تحت فرمان مشاور نظامی فیلم بودند و دریل دای، کاپیتان سابق نیروی دریایی آمریکا، در کنارشان حضور داشت. او به هنگام پیشتولید، بازیگران اصلی را تحت شرایط سخت پادگانی قرار داد تا به عنوان یک گردان با هم خو بگیرند و برای شرایط دشوار سر صحنه حاضر باشند.
تام هنکس در مورد شرایط سخت بازی در فیلم میگوید:
«باید توجه کنین ما در نقش آدمهایی قرار گرفتیم که خسته و داغونن و دائمن از دید فیزیکی تحت فشار زیاد قرار میگیرن. نمیتونستیم این کار رو انجام بدیم مگر این که تمرینات دیل دای رو میگذروندیم.»
حضور مخاطب در مرکز هرج و مرج
در ادامهی آمادهسازی طاقتفرسا، مانند مشاوره گرفتن از استفن امبروز، مورخ مشهور جنگ جهنای دوم، اسپیلبرگ از استوریبورد استفاده نکرد. این کار برای او غیرمعمول بود. به جای این، او میخواست دوربین تحت تأثیر اکشن صحنه باشد و در ادامهی هر صحنه واکنش مناسبی مطابق با رویدادها داشته باشد. در نتیجه، به خصوص در این سکانس، بیننده در مرکز هرج و مرج نبرد حاضر میشود.
مرگها زیبا یا شکوهمندانه نیستند و بسیاری پیش از رسیدن به ساحل کشته میشوند. بعضیها بیدلیل به سبب سنگینی بارشان غرق میشوند. برای فیلمبرداری این صحنههای زیر آب که از چشم سرباز در حال فرار به سوی ساحل است، دوربین روی جرثقیلی در یک قایق قرار داده شد.
جلوههای بصری در سکانس نبرد «نرماندی»
برای جلوههای بصری فیلم، اسپیلبرگ میخواست نجات سرباز رایان اشباع رنگ کم داشته و قدیمی باشد. همکار و فیلمبردار همیشگی او، یانوش کامینسکی، برچسب محافظتی روی لنز دوربین را کند تا فیلم نرمتر و متراکمتر دیده شود. او همچنین نگاتیو را از یک پروسهی اضافهتر گذراند تا رنگها را محوتر کند.
کامینسکی برای صحنههای نبرد، از زاویه شاترهای ۴۵ و ۹۰ درجه به جای زاویه شاترهای ۱۸۰ درجه استفاده شد. این مسأله منجر به کم شدن نوردهی فیلم شد و دیدن حرکات بسیار ناگهانی بازیگران شد. چون هر گونه محوشدگی ناشی از حرکت از بین رفته.
در کنار تحلیل سکانس نبرد نرماندی در فیلم نجات سرباز رایان ببینید:
چهگونه مثل گییرمو دلتورو از رنگ استفاده کنیم؟
میراث نجات سرباز رایان: فضای حماسی میدان نبرد
در فیلم انفجارها ملموستر به نظر میرسند که از دید اسپیلبرگ موجب ترسناکتر شدنشان شده. همهچیز اندکی واقعیتر میشود و قطرات باران و ذرات خاک و شن برای بیننده واضحتر میشوند. بخشی از میراث نجات سرباز رایان ، فضای حماسهایاش در میدان نبرد است که برای خلقش روی فیلم، زحمت زیادی کشیده شد.
نمای برج ماشینگان که اسپیلبرگ برای نشان دادن آسان بودن هدفگیری سربازان روی ساحل استفاده کرده، آمادهسازیاش یک شب کامل زمان برد و بعد در دو برداشت باید گرفته میشد. در غیر این صورت آمادهسازی باید دوباره انجام میشد.
اسپیلبرگ از گروه تکنیکیاش خواست نحوهی کار اسلحه به این شکل باشد که به هنگام شلیک یکی از بازیگران، افکت برخورد گلوله به بازیگر دیگر انجام شود. بنابراین ماشه کشیدن هم منجر به شلیک گلولهی مشقی میشد و هم برخورد فرضی آن گلوله به هدف با درنظر گرفتن فاصله.
موسیقی یا سکوت؛ مسأله این است
یکی از وظایف کارگردانی مهم دیگر در خصوص صدا یا عدم وجود صداست. به جای موسیقی حماسی، هیاهوی بیامان جنگ را میشنویم که در همهجای ساحل شنیده میشود و استرس روانی کاپیتان میلر با بازی تام هنکس را به خوبی نشان میدهد.
گری ریدستورم در مورد صداگذاری فیلم توضیح میدهد:
«استیون این ایده رو داشت که شخصیت تام هنکس برای لحظاتی موجی شده و نبرد رو با صداهای عادی نمیشنوه و صدایی که از یه صدف بیرون میاومد به یاد آوردم. برای شبیهسازی این اثر، از صدای امواج اقیانوس استفاده کردم. اونها را از یه اسپیکر پخش کردم و با یه لولهی بلند، به سمت میکروفون هدایت کردم. مثل یه سوت روحی میمونه که صداش بیشتر میشه. در همون لحظهای که به واقعیت برمیگردیم.»
تبدیل کابوس به واقعیت آشنا برای مخاطب
بر روی ساحل، بسیاری از سربازهایی که آسیب جدی دیده بودند، توسط افراد معلول واقعی به تصویر کشیده شدند که اجازه میدهد زخمهای خونین حتا وحشتناکتر هم به نظر برسند. دیگر عنصری که به واقعیت تهوعآور این صحنه در فیلم نجات سرباز رایان اضافه کرده، هزاران مدل غیرواقعی و پرجزئیات است.
این مدلها توسط مهندسان پروستتیک تدارک دیده و در ساحل پخش شدهاند که به هزاران لیتر خون تقلبی آغشته شده. به عنوان بیننده، تجربهی شوکهکنندهی اولیه با هدایت سربازان توسط کاپیتان میلر اندکی فروکش میکند. البته لحظات ترسناک همچنان وجود دارند ولی کابوس به چیزی حتا بدتر تبدیل میشود: واقعیتی آشنا
در کنار تحلیل سکانس نبرد نرماندی در فیلم نجات سرباز رایان ببینید:
وس اندرسون چهگونه جزیرهی سگها را ساخت؟
بازخورد نجات سرباز رایان در جامعه
در هفتهی افتتاحیهی نجات سرباز رایان در سال ۱۹۹۸، شش و نیم میلیون آمریکایی برای دیدن فیلم به سینما رفتند. کهنهکاران نجات یافته از ساحل اوماها، این برداشت از تجربههایشان را دقیق دانسته و تحسین کردند.
حتا آن چنان تأثیری داشت که سازمان روابط سربازان سابق آمریکا خط تلفنی برای کهنهسربازان راهاندازی کرد و در همان هفتهی اول، سازمان دادههای آنلاین آمریکاگزارش داد که ۱۴ هزار پست در رابطه با فیلم در چترومها منتشر شده و در هر دقیقه، ۲۵ پیام منتشر میشد که آن زمان رکورد این نرخ را شکاند.
افتخارات و جوایز فیلم | جنگ جهانی دوم یا جنگ اسپیلبرگ؟!
نجات سرباز رایان ۵ اسکار از جمله جایزهی بهترین کارگردانی را برای اسپیلبرگ به ارمغان آورد. او همچنین توسط وزیر دفاع آمریکا، بالاترین نشان ممکن را برای یک شهروند عادی دریافت کرد: نشان خدمت ویژهی شهروندی.
فیلم اخیرن در سازمان ثبت فیلم ملی آمریکا در کنگره ثبت شده و اولین همکاری حرفهای اسپیلبرگ و هنکس را رقم زد. این دو در ادامه سریال جنگ جهانی دوم محور جوخهی برادران و اقیانوس آرام را ساختند. بیدلیل نیست که نیویورک تایمز، اسم جنگ جهانی دوم را جنگ اسپیلبرگ گذاشته.